انقلاب اسلامی :: خاطره‌ای از تحصن علما در دانشگاه تهران

خاطره‌ای از تحصن علما در دانشگاه تهران

15 خرداد 1403

این فعالیت و رفت‌وآمدها ادامه داشت تا این که رسید به دو یا سه شب قبل از ورود حضرت امام به ایران که بختیار مانع از ورود ایشان شد. آقای جلالی خمینی زنگ زد و گفت همه آقایان امام جماعت‌ها باید در دانشگاه جمع بشوند. ما باید متحصن بشویم و در مقابل دولت بایستیم تا حضرت امام حتماً تشریف بیاورند. خلاصه ما هم لباس و به اندازه یک شبانه روز آذوقه برداشتیم و رفتیم دانشگاه. آقایان علما و امام جماعت‌ها، همه تقسیم‌بندی شده بودند. از شهرستان‌ها هم آمدند. شرق تهران یک طرف و غرب تهران یک طرف. خدا مرحوم آقای سیدمجید ایروانی را رحمت کند، ایشان سرپرست روحانیت در غرب تهران بود شرق تهران به دست حاج آقای جلالی خمینی و مسئولیت اکثر آقایان امام جماعت‌ها که از سمت شرق تهران بودند، به ایشان سپرده شد. از شهرستان‌ها هم بودند. از اصفهان آن طوری که یادم می‌آید آیت‌الله آقا سیدجلال طاهری اصفهانی تشریف آورده بود.

اولین بار که من [حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدجواد پیشوایی] آقای طاهری را دیدم آنجا بود. خیلی مرد مبارز و محکمی بود. اصفهانی‌ها هم که همه مرید ایشان بودند همراهشان آمده بودند. متوجه شدیم اصفهانی‌ها مشغول فراهم کردن مقدمات ورود امام هستند. این که چه کار می‌کردند گفتنی است. سیم‌های برق و بلندگوها را وصل می‌کردند. همه چیز را از دانشگاه تا فرودگاه آماده کردند. چون معروف شده بود که حضرت آقا تشریف می‌آورند دانشگاه و سخنرانی می‌کنند. به همین خاطر تا به سمت میدان انقلاب و یک کمی خیابان آزادی و همه اطراف دانشگاه را بلندگو و سیم‌کشی کردند. حتی در تدارک جشن ورود و چراغانی هم بودند. این فعالیت اصفهانی‌ها را من آنجا دیدم. برای چراغانی که یک گروه ویژه از اصفهان آمده بودند. واقعاً اصفهان در انقلاب و بعداً در جنگ و جبهه‌ها سهم به سزایی دارد و این هم نیست مگر از برکت علمای اصفهان. از علمای مهم اصفهان باید از افرادی مثل مرحوم آیت‌الله خادمی و بعد آقای سیدجلال طاهری نام برد.

در طول این مدت صبح‌ها آقایان به نوبت سخنرانی می‌کردند. بیشتر آقایان بهشتی، مطهری و منتظری سخنرانی می‌فرمودند و آیت‌الله خامنه‌ای هم بعد از سخنرانی به مشهد بر می‌گشتند چون آن‌جا هم برنامه‌هایی داشتن. البته بعضی از آقایان علما تازه از زندان آزاد شده بودند. این‌ها مدتیدر زندان بودند. آقای طالقانی هم آن زمان تازه آزاد شده بودند. ایشان روزها از منزلشان می‌آمدند دانشگاه و شب نمی‌ماندند. ولی روزها جهت تشریک مساعی به دانشگاه و مسجد می‌آمدند. گاه‌گاهی ناهار هم می‌ماندند. هر روز بعد از این که نماز می‌خواندیم ناهار می‌خوردیم. امام جماعت‌ها همه مختلف بود. یک وقت آقای مطهری بودند و یک وقت مرحوم آقای طالقانی بودند. اوقات دیگر هم بعضی از علمای دیگر. آقایان بازاری‌های تهران هم برای ناهار نان و خرما پخش می‌کردند. اتفاقاً نان و خرما را که پخش کردند، مرحوم آیت‌الله طالقانی با صدای بلند فرمودند آقایان علما میل بفرمایید. بعد با خنده و از سر مزاج فرمودند: این را مطمئن باشید بعد از انقلاب همین هم گیرتان نخواهد آمد! شب هم در دانشگاه اتاق‌ها را تقسیم کرده بودند جهت خواب. شهید بهشتی خیلی مرحوم طالقانی را احترام می‌کرد. تا آقای طالقانی بودند هیچ‌کدام در نماز جماعت جلو نمی‌آمدند. مرحوم مطهری هم همین‌طور بود. در آن شرایط هم حرمت حفظ می‌شد. شب‌ها آقایان شرق تهران را در یک سالن جا می‌دادند. برای هر نفری یک زیرانداز و پتو برای خواب تحویل می‌دادند. یک پتو را زیر می‌انداختیم و عبا را جمع می‌کردیم، عبای زمستانی بالش‌مان بود.

آن سه شبی را که در دانشگاه متحصن بودیم به این ترتیب گذشت. روز ورود حضرت امام هم گفتند آقایان علما جلوی دانشگاه به صف بایستید که حضرت امام تشریف می‌آورند و می‌خواهند سخنرانی بکنند. همه ما چشم به راه آقا بودیم. ساعت 10 شد، از 11 هم گذشت، ساعت به 12 رسید، حضرت آقا تشریف نیاوردند. گفتیم قضیه چیست؟ گفتند که مسیر حضرت امام عوض شده و از فرودگاه مستقیماً به سمت بهشت زهرا(س) حرکت کرده‌اند. دیگر ما نماز ظهر و عصر را خواندیم و برگشتیم به سمت منزل. به این نشان که ماشین هم گیرمان نیامد و از میدان فردوسی تا میدان امام حسین(ع) را که آن وقت میدان فوزیه می‌گفتند، با پای پیاده رفتیم. یک هفته از ورود امام نگذشته بود که در مدرسه علوی خدمت امام رسیدیم.

 

منبع: مرید روح‌الله، یادها 44، خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدجواد پیشوایی، تهران، عروج، 1399، ص 102 - 104.



 
تعداد بازدید: 92


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: