17 شهریور 1403
احمد ساجدی
یکی از راهکارهای پیشبرد اهداف استعمارگران در کشورهای اسلامی، ایجاد اختلاف میان مذاهب، فِرَق، و اقوام مختلف است. در این راهکار که هدفش جلوگیری از یکپارچگی جهان اسلام و وحدت مسلمانان است، تفرقهافکنی میان پیـروان تشیع و تسنن جایگاه ویـژهای دارد.
در میان اسناد لانه جاسوسی سندهای فراوانی میتوان یافت که بیانگر پیگیری جدی این خط توسط آمریکاییها و بهویژه لانه جاسوسی در تهران است. بر اساس محتوای اسناد، این راهکار از سوی آمریکاییها، هم در داخل ایران و هم در قضاوتهای آنان نسبت به تحولات کشورهای اسلامی دنبال شده است. در این نوشتار نمونههایی از این اسناد را در دو بخش داخلی و خارجی ارائه میکنیم:
1ـ در داخل کشور
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکاییها با مطالعه حوادث و تحولات ایران تلاش کردند تا از هر فرصتی برای دامنزدن به اختلاف میان شیعه و سنی و القای دشمنی و عدم اعتماد بین آنان استفاده کنند. متن بسیاری از اسناد لانه جاسوسی نشاندهنده این واقعیت است.
سفارت آمریکا به فاصله یک ماه پس از پیروزی انقلاب در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ طی گزارشی نوشت:
«ترکمنها که عمدتاً سنی مذهب هستند خواستار خودمختاری و به رسمیت شناختن زبان ترکمنی در مدارس ترکمنصحرا هستند.»[1]
چند روز بعد در همان ماه اسفند 1357 ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در تهران در گزارشی به وزارت خارجه کشورش، با دامنزدن به بحث شیعه و سنی نوشت:
«سنیهای ایران کمتر شیفته این انقلاب شیعی در ایران هستند. دولت موقت نیز علاوه بر مشکلات جاری با کردها که اکثریت قاطع آنها سنی هستند، با مخالفت قابل توجهی از جانب دیگر مناطق سنینشین نیز روبهرو بوده است.»[2]
در خلال روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ که شهرهای ایران شاهد برگزاری رفراندوم تعیین نظام حاکم بر کشور بودند، و همچنین روز ۱۲ فروردین که تأسیس «جمهوری اسلامی» رسماً اعلام شد، سفارت آمریکا در ۸ سند جداگانه[3] گزارش مبسوطی از دهها مورد ناآرامی و آشوب در نقاط مختلف کشور به خصوص نواحی سنینشین را به وزارت خارجه کشورش مخابره کرد. سفارت آمریکا این گزارشها را توسط عوامل و فرستادگان خود به این مناطق و از طریق تماس مرتبطین سفارت با سرکردگان آشوبها تهیه کرده بود. در همه این گزارشها تلاش شده بود تا اصطکاک و تنش میان شیعیان با اهل تسنن القا شود و «درگیری شیعه و سنی» به عنوان دلیل ناآرامیها اعلام گردد. جزئیترین ناآرامیهای کشور در گزارشهای ارسالی سفارت آمریکا طی این چند روز نادیده گرفته نشد. حتی گزارش زیر هم از قلم نیفتاد:
«ناآرامی در اطراف شهر لار روبه گسترش است. اکثر جمعیت این منطقه سنی هستند و بسیاری از سکنه دلیل سکونت خود در این منطقه را به دوران حکومت شاه عباس و فرار نیاکان سنیشان از آزار و اذیت شیعیان ربط میدهند.»[4]
این در حالی است که سفارت آمریکا خبر مهم تأسیس نظام جمهوری اسلامی را فقط در یک جمله اینگونه اعلام کرد: «خمینی در روز ۱ آوریل رسماً تشکیل یک جمهوری اسلامی را اعلام کرد.»[5]
در ناآرامیهای اول انقلاب در کردستان، سفارت آمریکا در اقدامی غیر قانونی و خلاف شئون دیپلماتیک، با اعزام مأموران و فرستادگان خود به صحنه ناآرامیها، با حوادث آن مناطق ارتباط مستقیم برقرار کرده بود:
«دوستان ایرانى مأمور سیاسى سفارت که با حاج شیخالاسلام کردستانى رهبر مذهبى سنندج، دیدن کرده بودند تا به مناسبت عید فطرتبریک بگویند، به مأمور گزارشگر گفتند که تمام آنهایى که در منزل شیخ حضور داشتند از ناآرامى موجود در کردستان خیلى ناراحت بودند. جو آنجا بیشتر ناراحتکننده بود تا سرورانگیز، در طول ملاقاتشان تلفنى به شیخ اطلاع داده شد که بعد از نماز عید فطر جنگ خیابانى بین طرفداران مفتى زاده حامى خمینى و پارتیزانهاى حزب دموکرات کردستان به وقوع پیوست. در خلال ملاقات، دوستان مأمور سیاسى سفارت توسط پسر شیخ به کنار کشیده شدند (که آشکارا مىخواست اطلاعاتش به مأمور گزارش، داده شود) به وی گفتند که اوضاع کردستان توسط سنىهاى ایرانى در مناطق قوچان، ترکمن صحرا، بلوچستان و محلىهاى سواحل خلیج فارس از نزدیک تعقیب و دنبال مىشود. حاج شیخالاسلام به طور سنتى رابطه خیلى نزدیکى با سایر جوامع سنى داشته است.»[6]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۵۸ تحت عنوان «گزارش وضعیت ایران» با متنی تحریکآمیز گویی تلاش داشت در منطقه ترکمن صحرا با حربه شیعه و سنی، کانون جدید بحران به وجود بیاورد:
«روحانیون ترکمن اصرار دارند که اعتقاداتشان به مذهب اهل سنت مورد حمایت قرار گیرد و از این هراس دارند که اگر مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی جمهوری اسلامی معرفی شود، آنها به دست شیعیان متعصب دچار رنج و مشقت شوند.»[7]
در همین ادامه سند آمده است:
«... قبایل ترکمن دوباره درصدد شورش هستند... آنها احساس میکنند که چیزی برای از دست دادن ندارند... همانند کردها، ترکمنها نیز خواهان حق انتخاب مسئولین خود، به کار بردن زبان مادریشان و داشتن مدارس خاص خودشان هستند.»[8]
یک سند لانه جاسوسی با طبقهبندی «محرمانه» تلاش داشته تا سنیهای ایران را تابع القائات همسایگان ایران جلوه دهد:
«۴۰۰ هزار عرب زبان عمدتاً در استانهای خوزستان و فارس با پیوستگیشان به مذهب سنی و زبان جداگانه و داشتن خانوادهها و بستگیهایی با کشورهای عرب، هدف تبلیغات توسعه اعراب هستند و این امر مساعی ایران را برای سرکوب تمایلات تجزیهطلبی هموار ساخته است.»[9]
یکی از اسناد لانه جاسوسی در بررسی مسائل فرهنگی کردستان، وقیحانه از دین به عنوان عامل جدایی یاد کرده است:
«اکثر کردهای سنی، شافعی هستند و دین یکی از عوامل جدایی آنان بوده است. بسیاری از کردها درویش مسلک هستند و در گرایش صوفیگری نیز قبایل مختلف، طرق متفاوتی در پیش گرفتهاند. در بسیاری از قبیلهها رهبران مذهبی دارای رهبری منطقهای نیز هستند و در نتیجه تفاوتهای قبیلهای نیز افزایش یافته است. در ایران و عراق در مناطقی که بعضی کردهای شیعه هستند، اختلافات مذهبی ترکیبات بیشتری داشته است.»[10]
یکی از اسناد لانه جاسوسی نیز تفاوتهای زبانی و قومی و مذهبی را زمینهساز جدایی اقوام کشور دانسته است:
«گروههای مشخصی وجود دارند که یا از لحاظ لهجه و زبان متفاوت هستند ـ مانند لهجه ترکی آذربایجان و لهجه عربی خوزستان ـ و یا اختلافات قومی دارند - مانند کردهای سنی و بلوچها ـ اینها رسماً خودشان را جدا از جریان اصلی فرهنگ ایرانی میبینند.»[11]
در تلاشهای مربوط به جداسازی اقوام و اقلیتهای نژادی و مذهبی، بعضی شخصیتهای سیاسی نیز مانند ابزاری در پیشبرد این تلاشها عمل کرده و خوراک تبلیغاتی لازم را برای تکمیل اسناد لانه جاسوسی تهیه کردهاند. از جمله رحمتالله مقدم مراغهای در یکی از گردهماییهای «حزب جمهوری خلق مسلمان»، ضمن دامنزدن به اختلاف شیعه و سنی گفته بود: «فرض کنیم که نوعی از مشکل در کردستان، جایی که اکثریت مردم شیعه نیستند و پیروان اهل تسنن هستند داشته باشیم. اگر فقیه تصمیمى بگیرد که نیروهاى مسلح ایران را به کردستان اعزام کند که با آشوب مقابله کنند، مردم کردستان مىتوانند بگویند که ارتش شیعه با دستور مستقیم رهبر مذهبى شیعه دارد مىآید که مردم سنى کردستان را نابود کند. این مىتواند به عنوان شروع یک جنگ فرقهاى در کشور باشد.»[12]
در سندی با عنوان «مذهب و پیشرفت در ایران» که در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۵۸ تهیه شده، در بخشی زیر عنوان «تشیع» چنین میخوانیم:
«آنها (شیعیان) معتقدند که سنیها باعث مرگ شهدای متعدد شیعه بودهاند. در فرایند انقلابی سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ پس از پیروزی بر شاه، تفرقههای قومی سرانجام آشکار شد. کردها بیش از همه سر و صدا به راه انداختند و به دنبال آنها عربها، ترکمنها، و بلوچها خواستار نه تنها خودمختاری زبانی و اداری شدند بلکه درباره موضع خود به عنوان سنی در داخل یک کشور شیعه ابراز نگرانی شدید کردند.»[13]
یکی از اسناد لانه جاسوسی که در نهم تیر ۱۳۵۸ تحت عنوان «نظری کلی بر مسئله کردها» تهیه شده مینویسد:
«در اواسط ۱۹۷۹ رهبران کردها و حامیانشان عملاً با متن قانون اساسی جدید و روشی که مورد تصویب قرار گرفت، مخالفت کردند. کردها مانند سایر اقلیتها معتقدند که مواد مقرره در قانون اساسی در مورد خودمختاری منطقهای و احترام به مسلمانان سنی خیلی ضعیف هستند. عزالدین حسینی گفته که مواد مقرر در قانون اساسی در مورد اقلیتها همان تصورات کلی قدیمی است که با عبارات جدید مطرح شده است. همچنین این استثنا که اسلامِ شیعی دین رسمی کشور است، محققاً تحریکی برای برخوردهای فرقهای میباشد.»[14]
سند دیگری در همین رابطه حاکیست: «منطقه بلوچستان نیز اخیراً شاهد ناآرامی بوده است. در ۲۰ سپتامبر صدها نفر از ساکنین زاهدان که توسط مردم خاش و ایرانشهر حمایت میشدند، علیه موادی از قانون اساسی جدید که اعلام میکرد مذهب رسمی ایران مذهب شیعه جعفری است، دست به تظاهرات زدند. اکثر مردم منطقه بلوچستان سنی هستند.»[15]
یکی از اسناد لانه جاسوسی حتی تلاش کسانی را که پس از انقلاب در صدد بازیابی املاک از دست رفته خود در دوره پهلوی بودهاند، مرتبط با نزاع شیعه و سنی وانمود کرده است:
«اخیراً برخی مالکان که در زمان شاه زمینشان را گرفته بودند، در صدد بازپس گرفتن دوباره آن از دولت هستند. اختلافات زیادی بین کردهای سنی با شیعیانی که حکومت را در دست دارند، وجود دارد.»[16]
2ـ در خارج از کشور
موضوع اختلافافکنی میان تشیع و تسنن در اسناد لانه جاسوسی، خطی است که در مورد شیعیان و سنیهای بیرون از مرزهای ایران نیز دیده میشود. جملات زیر مثالهایی در این راستا هستند:
درباره پاکستان:
«اقدامات دولت پاکستان جهت تبدیل جامعه به یک الگوی اسلامی موجب افزایش تضاد و تشنج بین جامعه اکثریت سنی و اقلیت شیعی در این کشور گردیده است. البته در جامعه سنی نیز اختلافات درونی در مورد این موضوع وجود دارد. لیکن زمینه یک توافق اساسی بین سنیها و شیعیان که از تعابیر مختلف شریعت الهام میگیرند به هیچوجه وجود ندارد. تعهدات دولت مبنی بر محترم شمردن حقوق شیعیان یا اقدامات و بیانیههای رهبران سنی، از نظر جامعه شیعیان پاکستان به منزله تحمیل نظر اکثریت سنی بر تمام مسلمانان کشور است.»[17]
در ادامه همین سند چنین میخوانیم:
«سنیها سعی خواهند کرد با استفاده از نظام اسلامی در پاکستان تعابیر خود را از سنت شریعت بر اقلیت شیعه تحمیل کنند. اختلاف دیرین بین دو مذهب برجسته در مورد شکل جامعه اسلامی پاکستان، بار دیگر به زخمی تاریخی مبدل شده است که گویا حکومت تحت سلطه سنیها و احزاب سیاسی موجود، بر آن نمک میپاشند.»[18]
درباره عربستان:
«... یکی از علمای سنی از شهر الهفوف (عربستان) به سرکنسول آمریکا چنین گفت: «ما شیعههای عربستان را به عنوان سعودیهای نجیب نمیشناسیم»...»[19]
«اقلیت شیعه در استانهای شرقی عربستان سعودی نسبت به حکومت شیعه جمهوری اسلامی در ایران احساس غرور کردهاند، ولی به دقت، این احساس را پنهان نگاه داشتهاند و عدم رضایت خود را از اینکه در عربستان به عنوان شهروند درجه دو با آنان رفتار میشود نشان دادهاند. حکومت سنی نیز آشکارا واکنشی خصمانه نشان داده و اقدامات پلیسی را در شهرهای شیعه نشین تقویت کرده است.»[20]
درباره سوریه:
در سوریه علویها حکمرانی میکنند و در عراق سنیها که ۲۵ درصد جمعیت را تشکیل میدهند، حاکمند. هر دو حکومت نسبت به آسیب پذیر بودن خود حساسیت دارند. سوریه نگران است که عراق بکوشد از سنیهای سوریه بهرهبرداری کند. دستگاه رهبری بغداد نیز آگاه است که انقلاب ایران احتمالاً سبب افزایش نارضایتی شیعیان عراق خواهد شد.»[21]
درباره کویت:
«رازوقی مشاور حقوقی وزارت خارجه کویت در ارتباط با نقش عراق در ایجاد آشوب در خوزستان گفت: حکومت عراق تحت تسلط یک اقلیت سنی است و رهبری عراق فکر میکند که حکومت شیعی ایران ممکن است در میان شیعیان عراق آشوب و اغتشاش به پا سازد.»[22]
«ظهور خمینی منجر به مغرور شدن شیعیان کویت شده که ۲۰ درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. پدیده خمینیگرایی نه تنها به شیعیان احساس غرور بخشیده بلکه تعصبهای دیرینه سنیها را نیز برانگیخته است. از دی ماه سال ۱۳۵۸ شعار «همه کویتیها یکسانند» کمتر شنیده شده و بالعکس شعار «یک شیعه همیشه شیعه است» بیشتر به گوش میرسد. کویتیها ترس از آن دارند که مبادا شیعیان کویت توسط آرمانهای مذهبی غیرمسئولانه تحریک شوند.»[23]
درباره بحرین:
«به نظر میرسد تجددگرایی فاصلهای را که میان درآمد سنیهای ثروتمند و شیعیان فقیر موجود است افزایش داده و به رشد قابل توجهی در این کشور (بحرین) منجر شده است.»[24]
«توسعه سریع اقتصادی، روابط متشنج معمول میان سنیها و شیعیان بحرین را تشدید نموده است. برگزیدگان سیاسی، مالکین زمین، و تجار که عمدتاً سنی میباشند، بیش از دیگران از رونق اقتصادی سود بردهاند.»[25]
«خطر اصلی که امنیت داخلی را تهدید میکند از شکاف مذهبی درون جزیره سرچشمه میگیرد. شیعیان ۶۰ درصد ساکنین اصلی بحرین را تشکیل میدهند. اما از نظر اقتصادی و سیاسی تحتسلطه سنیها که شامل خاندان سلطنتی و اکثر تجار عمده میشوند به سر میبرند.»[26]
درباره افغانستان:
«روابط ایران و افغانستان متشنج است. در هر موقعیتی افغانها از رهبران مذهبی ایران به عنوان «رهبران متعصب» یاد میکنند و در پشت هر شورشی به دنبال رد پای شیعه میگردند.»[27]
«نفوذ ایران در افغانستان برای حکومت خطرناکتر از نفوذ پاکستان است و این به دلیل نفوذ مذهبی ایران بر جمعیت شیعه که عنصر مسلط در ایالات هم مرز با ایران و ایالاتی که قسمت اعظم منطقه کوهستانی مرکز را تشکیل میدهند، میباشد.»[28]
درباره یمن:
«شکاف مذهبی میان سکنه یمن شمالی، ماده منفجره بالقوهای در چشمانداز امنیت داخلی این کشور به شمار میرود. جماعت زیدیه از مذهب شیعه که در مناطق شمالی مرکزی و شرقی یمن شمالی به سر میبرند قرنهاست که بر جماعت شافعی از مذهب سنی در جنوب و جنوب غربی این کشور مسلط بودهاند. وجه تمایز این دو فرقه در خصوصیات اجتماعی و فرهنگی آنها نهفته است و...»[29]
نگاه کلی:
«... مسلمانان سنى، منطقه خاورمیانه را در اختیار دارند، اما گروههاى قابل توجهى از شیعیان در ایالت شرقى عربستان سعودى ـ آنجا که منابع نفتى کشور قرار دارد ـ و نیز در کویت وجود دارند، همچنین در بحرین شیعیان 60 درصد جمعیت را تشکیل مىدهند. از نظر تاریخى، شیعیان همواره به کارهاى یدى در خدمت مالکین زمین و تجار سنى اشتغال داشتهاند. نوعاً علیه آنان تبعیض روا داشته شده و از تعدادى از مشاغل محروم بودهاند. اختلافات کهن میان شیعه و سنى در یمن شمالى، مشکل منطقهاى و قبیلهاى نیز به وجود آورده است...»[30]
در روابط ایران و عراق:
موضوع «روابط ایران و عراق» به مراتب بیشتر از سایر موضوعات مطرح شده در اسناد لانه جاسوسی، شاهد «خط تفرقهافکنی با حربه شیعه و سنی» بوده است.
یکی از سندهای لانه جاسوسی که تنها دو روز پس از پیروزی انقلاب، از «دفتر حفاظت منافع آمریکا در بغداد» به وزارت خارجه آن کشور مخابره شده، حاوی مواضعی کاملاً مغرضانه و اختلافافکنانه میان شیعه و سنی است. در این سند محرمانه با عنوان «عراق، تشیع و ایران» ضمن اشاره به حوادث ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب اسلامی ایران آمده است:
«با سقوط دولت شاپور بختیار و حاکمشدن آیتالله خمینی در ایران، ظاهراً یکی از عواقب هرج و مرج در این کشور رخ نموده است. اگر آنگونه که تصور میشود عراقیها واقعاً دلایل قانعکنندهای برای نگرانی از تأثیر بالقوه ظهور یک جمهوری اسلامی در ایران بر جمعیت شیعه عراق دارند، مسلماً این نگرانیها حالا توجیه پیدا کرده است.»[31]
در بند بعدی همین سند، به روشنی پیداست که آمریکاییها با استفاده از حربه مذهب، قصد تحریک صدام علیه انقلاب اسلامی ایران را داشتهاند:
«احتمال میدهیم که شایعه نارضایتی شیعیان عراق، همین روزها رواج پیدا کند. در این ارتباط، اقداماتی که انتظار میرفت دولت عراق تحت هر شرایطی انجام دهد، حالا با حاکم شدن خمینی در ایران معنا و مفهوم تازهای پیدا کرده است.»[32]
این ذهنیت اختلافافکنانه در ادامه سند نیز دیده میشود:
«معلوم است که عراق نمیخواهد از مردی که آن سوی مرزهایش حاکم است غافل بماند و در آینده به راحتی نمیتواند او را ندیده بگیرد. عراق هنوز جمهوری اسلامی خمینی را به رسمیت نشناخته است.»[33]
در یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی در همین رابطه چنین میخوانیم:
«استقرار یک رژیم اسلامی شیعه مذهب در ایران اثرات زیادی بر ۵۵ درصد از ۱۳ میلیون عراقی که شیعه هستند داشته است. در جریان عزاداری محرم در فوریه ۱۹۷۷ تعدادی از شیعیان به جوخه اعدام سپرده شدند و منابع اطلاعاتی مستقیم ما در عراق گزارش دادهاند که نارضایتی مذهبی شیعیان در اواسط سال ۱۹۷۸ گسترش یافته و تظاهرات به حمایت از خمینی در اطراف مرقد مقدس در نجف که سبب تیراندازی شده صحت دارد. بسیاری از شیعیان عراق معتقدند که نارضایتیهای غیر علنی درصورتی که تسریعکنندهای به وجود آید، میتواند به انفجار تبدیل شود.»[34]
«عراق به واسطه اکثریت جمعیت شیعهاش زخمپذیر است. نمیخواهد که یک دولت شیعه قوی و مطمئن را در ایران ببیند و امکان دارد که به تحریک ناراحتیها و دردسرها در ایران کمک کند.»[35]
«تمایل شیعیان عراق در جداییطلبی از سنیها به عناوین مختلف بروز نموده است.»[36]
«هیچیک از خارجىها از نظرات 50 درصد جمعیت شیعه عراق در مورد رویدادهاى آن سوى مرز، و توشهاى که ممکن است براى آنها به ارمغان آورد آگاه نیستند. نظریه نوعى استان بزرگتر شیعه، گرچه بعید به نظر مىرسد، احتمالاً در برگیرنده شهرهاى عراقى کربلا و نجف خواهد بود که در برگیرنده مقدسترین اماکن وفاداران مذهبى تشیع است. دولت عراق در سال 1356 با استفاده از ارتش، شورشهاى مذهبى این شهرها را فرو نشاند. با روى کار آمدن یک رژیم شیعى انتقامجو در ایران، در آینده در مورد کاربرد مشابه نیرو و یا اجراى اقداماتى به منظور برقرارى نظم شیعیان، غفلت و تردید قابل درکى اعمال خواهد گردید.»[37]
یک سند لانه جاسوسی درباره تفاوتهای دو ملت ایران و عراق، این جمله اختلافانگیز را نیز آورده است:
«از نظر نژادی یک عرب رودرروی یک آریایی قرار گرفته، و از نظر مذهبی مسلمانان سنی عراق در مقابل مسلمانان شیعی ایران هستند.»[38]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، کتاب دهم، ص ۱۸۸ (سند شماره ۹۷).
[2]. همان، کتاب سوم، مبحث: «شورش کردها در سنندج»، سند شماره ۱۵، ص ۷۷۵.
[3]. همان، کتاب دهم، از سند شماره ۱۲۸ در ص ۲۵۶ تا سند شماره ۱۳۶، ص ۲۷۲.
[4]. همان، سند شماره ۱۳۳، مبحث: «گزارش وضعیت سیاسی»، ص ۲۶۶.
[5]. همان، ص ۲۷۳.
[6]. همان، کتاب سوم، مبحث: «کردستان»، موضوع: «ناآرامی در سنندج، سند شماره 26، ص 791 - 792.
[7]. همان، کتاب دهم، سند شماره ۲۶۴، ص ۵۷۹.
[8]. همان، همان ص.
[9]. همان، کتاب اول، مبحث: «گروههای اقلیت»، سند شماره ۷، ص ۳۷۱.
[10]. همان، کتاب سوم، مبحث کردستان، موضوع: «دین»، ص ۷۳۲.
[11]. همان، مبحث: «گرایشهای سیاسی – ۲»، ص ۱۷۹.
[12]. همان، سند شماره 41، ص 473.
[13]. همان، کتاب دوم، مبحث: «ایران - عوامل ویژه» ص ۲۰۰.
[14]. همان، کتاب سوم، مبحث کردها، ص ۷۴۱.
[15]. همان، کتاب دهم، سند شماره ۲۶۲، ص ۶۸۶.
[16]. همان، سند شماره ۲۶۲، ص ۵۷۵.
[17]. همان، کتاب پنجم، موضوع: «اختلافات شیعه و سنی پیرامون اسلامی کردن کشور»، سند شماره ۳۷، ص ۴۰۴.
[18]. همان، ص ۴۰۵.
[19]. همان، کتاب یازدهم، سند شماره ۴، ص ۱۲.
[20]. همان، سند شماره ۴، ص ۱۱.
[21]. همان، کتاب هشتم، مبحث: «نزدیکی عراق و سوریه؛ ازدواج مصلحتی»، ص ۱۱۱ - ۱۱۲.
[22]. همان، کتاب پنجم، سند شماره ۳۳، ص ۸.
[23]. همان، مبحث: «کویت»، سند شماره ۴۷، ص ۴۷.
[24]. همان، کتاب هفتم، مبحث: «اعراب»، ص ۱۹۱.
[25]. همان، همان ص.
[26]. همان، مبحث بحرین، ص ۱۸۸.
[27]. همان، کتاب سوم، مبحث افغانستان، ص ۶۱۲.
[28]. همان، مبحث افغانستان، ص ۵۷۹.
[29]. همان، کتاب هفتم، مبحث: «یمن شمالی»، ص ۲۰۱.
[30]. همان، ، ص 184، مبحث: «نگرانیهای اجتماعی».
[31]. همان، کتاب دهم، سند شماره 57، بند شماره 2، ص 95.
[32]. همان، همان سند، بند شماره ۳، ص 96.
[33]. همان، همان سند و همان ص، بند شماره 5.
[34]. همان، کتاب هشتم، موضوع: «اثر حوادث ایران»، ص ۱۸.
[35]. همان، کتاب دوم، مبحث «سیاست آمریکا در مورد ایران»، سند شماره ۱۶، ص ۳۰۱.
[36]. همان، کتاب هشتم، مبحث عراق، ص 32.
[37]. همان، مبحث: «روابط خارجی عراق»، ص 91.
[38]. همان، کتاب ششم، مبحث: «عراق فعالترین دشمن ایران»، ص ۷۱۲،.
تعداد بازدید: 217