31 شهریور 1403
احمد ساجدی
در نخستین جلد از مجموعه ۱۱ جلدی «اسناد لانه جاسوسی» مبحثی تحت عنوان: «آمریکا حامی رژیم اشغالگر قدس» وجود دارد. این مبحث، گزارش مستندی است که توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) و با همکاری سازمان اطلاعات دفاعی آن کشور (DIA) تهیه شده، و حاوی اسنادی گویا از همپیمانی آمریکا با رژیم صهیـونیستی در طرحها و اقدامات نظامـی، تروریستی و مداخلات برون مرزی این رژیـم است.
این گزارش با طبقهبندی «فوق محرمانه» و عبارت «غیر قابل رؤیت برای دیگران» تهیه شده و در ابتدای آن تأکید شده که «افشای غیر مجاز گزارش، مشمول جرایم جزایی میباشد.»[1]
با استفاده از اسناد مندرج در این مبحث و دیگر گزارشهای پراکنده در سایر مجلدات «اسناد لانه جاسوسی» میتوان به مواردی مستند و گویا از حمایتهای آمریکاییها از اسرائیل و همپیمانی و تبانی آنان با صهیونیستها در تحولات و بحرانهای بینالمللی اشاره کرد.
پیش از مطالعه این اسناد توجه به چند نکته ضروری است:
1- آمریکاییها به دلیل حمایت گسترده و همیشگی خود از صهیونیستها، معمولاً چشم خود را به روی جنایات اسرائیل از زمان تأسیس این رژیم بستهاند و در این اسناد نیز ردی از «جنایتهای اسرائیل» نمیتوان یافت.
2- با توجه به تسخیر لانه جاسوسی در آبان ۱۳۵۸، اسناد به حوادث و همپیمانی آمریکا و اسرائیل در ۴۵ سال اخیر اشارهای ندارد.
3- بسیاری از «سندهای فوق سری» سفارت آمریکا، قبل از تسخیر لانه جاسوسی، به وسیله مقامات این سفارتخانه به تدریج از ایران خارج شدهاند.
البته باز هم میتوان سندهایی در بیان توسعهطلبی صهیونیستها و تبانی تاریخی واشنگتن با تلآویو، از لابهلای اسناد باقیمانده استخراج کرد.
بر اساس یکی از اسناد این مبحث، قلمرو فعالیت سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل، همه کشورهای عربی، آمریکا، شوروی، اروپای شرقی و غربی و آفریقا را دربرمیگیرد. صهیونیستها تعقیب فعالیتهای ضداسرائیلی در سراسر جهان را جزو اهداف امنیتی خود اعلام کرده و اهمیت جمعآوری اطلاعات سری در همه این کشورها را مورد تأکید قرار دادهاند.[2]
یکی از اسناد لانه جاسوسی تحت عنوان «ضمیمه شماره ۵ - کمکهای اقتصادی و عمرانی» درباره ماهیت کمکهای مالی و اقتصادی آمریکا به کشورهای مختلف جهان مینویسد:
«کمکهای دوجانبه امتیازی ما باید بر رفع نیازهای اساسی مردم فقیر کشورهای دست به گریبان با فقر، متمرکز باشد و در صورت موجود بودن منابع مالی کافی، به دولتهایی اختصاص یابد که متعهد کمک به فقرای خود هستند.»[3]
در جای دیگری از همین سند تصریح شده که «کمکهای امتیازی باید در اختیار فقیرترین کشورها قرار گیرد.»[4]
اما در جایی از این سند چنین آمده است: «در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، اسرائیل در صدر کشورهای کمک گیرنده از آمریکا قرار داشته است.»[5]
طبق این سند از ۶ میلیارد و 300 میلیون دلار کمک نظامی خارجی آمریکا در سال ۱۹۸۶ مبلغ یک میلیارد و هشتصد میلیون آن - معادل ۳۰ درصد ـ فقط به اسرائیل تعلق گرفته و ۵۰ درصد دیگر آن نیز عمدتاً به متحدین نظامی آمریکا در ناتو، آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین پرداخت شده است.[6]
در همین رابطه روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» با اشاره به کمکهای میلیاردی سالانه آمریکا به اسرائیل اعتراف جالبی دارد: «مالیاتدهندگان آمریکایی میخواهند بدانند که تا چه حد باید سطح بالای زندگی غیر طبیعی اسرائیلی را از نظر مالی تأمین کنند.»[7]
صهیونیستها نه تنها طرحهای اشغالگرانه خود در مورد همسایگان را با چراغ سبز و هدایت آمریکاییها پیش میبرند بلکه گاهی هم که تحت تأثیر فشارهای بینالمللی مجبور به عقبنشینی از بعضی از اراضی اشغالی میشوند، برای خروج خود از این اراضی، از آمریکاییها طلب باج میکنند. یک سند لانه جاسوسی در این زمینه مینویسد:
«وزارت امور خارجه آمریکا تأیید کرده که بین کمک به اسرائیل و عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی رابطهای وجود دارد.»[8]
دامنه فعالیتهای امنیتی و اطلاعاتی صهیونیستها، حتی محرمانهترین مراکز سری آمریکا را نیز در بر میگیرد. بهطوری که آنان حتی جاسوسی در قلب آمریکا را نیز جزو اهداف سازمانهای اطلاعاتی خود قرار داده و طبق یک سند، «حتی در دفتر سفیر آمریکا در اسرائیل نیز میکروفن مخفی نصب کرده بودند.»[9]
با وجود این آمریکاییها در هر شرایطی بر پشتیبانی خود از صهیونیستها تأکید کردهاند. حمایت آنان از جنایات و اشغالگریهای صهیونیستها به حدی آشکار است که مقامات اسرائیلی گاهی از اعلام صریح آن ابایی ندارند:
«بنا به گزارش رادیو اورشلیم، موشهدایان وزیر امور خارجه اسرائیل در مصاحبهای به تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۵۸ اظهار داشت: سیاست اسرائیل در قبال لبنان کاملاً مورد قبول آمریکاست. وی افزود: اسرائیل وظیفه و حق دارد که پایگاههای تروریستی را به ابتکار خود در هم بکوبد و منتظر اقدامات تلافیجویانه هم نباشد.»[10]
آمریکاییها در سالهای بعد از اشغال فلسطین همواره تلاش کردهاند میان فلسطینیان و صهیونیستها نقش یک «واسطه» و «میانجی» را ایفا کنند،[11] ولی حقیقت نقش آمریکا در اختلافات میان فلسطینیان و صهیونیستها را در میان اسناد لانه جاسوسی بهتر میتوان دریافت:
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۶ در این رابطه مینویسد:
«همانگونه که سخنگوی وزارت خارجه در موارد بسیاری اعلام کرده، سیاست آمریکا این است که از انجام و برقراری هرگونه تماس مستقیم با نمایندگان ساف اجتناب ورزند. این سیاست همچنین شامل دیگر گروههای فلسطینی از جمله الفتح، جبهه دموکراتیک خلق آزادیبخش فلسطین، جبهه خلق برای آزادی فلسطین و غیره نیز میگردد.»[12]
این سند همچنین تأکید دارد: «آمریکا از هرگونه تماس با ساف تا زمانی که قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل از جمله قطعنامه ۲۴۲ و ۳۳۸ این شورا را نپذیرد، خودداری میورزد.»[13]
ذکر این نکته ضروری است که مهمترین بند این قطعنامهها شناسایی سیاسی اسرائیل و «حق همه دولتها به زندگی در صلح و در داخل مرزهای امن و شناخته شده که از تهدیدات یا اعمال زور در امان باشد» بوده است.[14]
این در حالی است که این قطعنامهها یکی پس از جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ و دیگری پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳ صادر شدهاند؛ جنگهایی که صهیونیستها توانستند در آنها با حمایت آمریکا و طیف دولتهای اروپای غربی اراضی اشغال شده خود را توسعه دهند. این دو جنگ در حقیقت با دومین و سومین موج آوارگی ملت فلسطین پس از اشغال این سرزمین در ۱۹۴۸ همراه بود.
آمریکاییها هر قطعنامهای که علیه اسرائیل به شورای امنیت سازمان ملل ارائه شده است وتو کردهاند. آنان حتی در زمینه فناوری هستهای اسرائیل، پشتیبان و مدافع این رژیم بودهاند و آشکارا میان صهیونیستها با کشورهای هستهای دیگر تبعیض قائل شدهاند. در یک سند لانه جاسوسی در این رابطه چنین میخوانیم:
«آمریکاییها تاکنون قدمی در خصوص مخالفت با دستیابی اسرائیل به سلاحهای هستهای برنداشته و هیچ اقدامی ولو در جهت نشان دادن مخالفت صوری با هدف نمایش تحت فشار قرار دادن اسرائیل در این خصوص ننمودهاند. در حالی که سیاست آمریکا نسبت به پاکستان متفاوت بوده است.»[15]
آمریکاییها نسبت به حفظ جان و مال صهیونیستها در نقاط مختلف جهان حساسیت فوقالعادهای داشتهاند. برای مثال درباره اعدام حبیب القانیان صهیونیست معروف مقیم ایران حتی بیش از اسرائیل موضعگیری کردند و شاکی شدند. یکی از اسناد لانه جاسوسی در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸ به نقل از یک فرد مطلع نوشت: «آمریکا در مورد اعدام القانیان که به وضوح مامور اسرائیل بود شکایت کرده است. القانیان پولش را در ایران به دست میآورد و سپس آن را به اسرائیل که در حال دزدی از مردم ایران است، میفرستاد.»[16]
سند فوق که توسط «بروس لینگن» کاردار وقت آمریکا در تهران نوشته شده، به نقل از همان منبع مطلع میافزاید: «آنها - افرادی مانند القانیان - رباخوارانی هستند که با نزولخواری سود میگیرند و فقط به مردم خودشان کمک میکنند.»[17]
یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی در این رابطه مینویسد:
«القانیان یکی از اتباع یهودی ایرانی بود، ولی وی برای اسرائیل جاسوسی میکرد. به راحتی با موشه دایان ملاقات میکرد و توانسته بود پشتیبانی مقامات اسرائیلی را برای حمایت از یهودیان ایران جلب کند. این غیر از اتهامات دیگر وی مبنی بر فساد و قتل بود که سندهای آن در ساواک وجود داشته است.»[18]
این در حالی است که آمریکاییها در تبلیغات خود ناشیانه تلاش کردهاند تا آرمان اقلیتهای یهودی در ایران را با آرمان صهیونیسم یکسان وانمود سازند:
«با حملات خشن علیه اسرائیل و صهیونیسم، یهودیان ایرانی احساس میکنند که بهطور جدی در معرض تهدید قرار دارند.»[19]
از فرازهای مهم هماهنگی و همپیمانی آمریکاییها و صهیونیستها، مواجهه آنان با تحولات ایران بوده است. رویدادهای دوره پهلوی و همچنین حوادث پس از سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از جمله مواردی است که در آن شاهد مواضع و عملکرد غالباً یکسان آمریکا و اسرائیل بودهایم. راجع به این همپیمانی در مجموعه «اسناد لانه جاسوسی» سندهای فراوانی وجود دارد که مشخصاً در زمینه موارد زیر ارائه شده است:
ـ همکاری مشترک آمریکا و اسرائیل در تأسیس ساواک و آموزش نیروهای این سازمان
همکاری مشترک آمریکا و اسرائیل در متقاعد ساختن محمدرضا پهلوی به تأمین نفت مورد نیاز اسرائیل
همکاری مشترک آمریکا و اسرائیل در تحولات سیاسی، امنیتی و اقتصادی خاورمیانه و خلیج فارس
همکاری مشترک آمریکا و اسرائیل در طرحهای اقتصادی داخلی ایران مانند «انقلاب سفید»، «اصلاحات ارضی» و....
همکاری مشترک آمریکا و اسرائیل در بحرانآفرینیهای اوایل انقلاب اسلامی در مناطق کردستان، ترکمنصحرا، و....
اسناد مربوط به موارد فوق در مقالات جداگانهای تحت عناوین: «موساد و ایران»، «ساواک»، «فلسطین»، «صهیونیسم»، «پهلوی حافظ منافع اسرائیل»، «اصلاحات ارضی»، «انقلاب سفید»، «کردستان» و... ارائه شده و از تکرار آنها در این بحث خودداری میورزیم.
تبانی و همدستی آمریکا و رژیم صهیونیستی در خلال بیش از چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی علیه مردم و نظام جمهوری اسلامی با شدت و وسعت بیشتری ادامه یافته، و در صورتی که به جاسوسان سفارت آمریکا در تهران مجال ادامه فعالیت داده میشد، قطعاً مردم ایران با صحنههای دیگری از همپیمانی مقامات آن کشور با صهیونیستها در توطئههای پس از انقلاب، نقشههای براندازی و کودتا، تخریبها، ترورها، جنگ تحمیلی، تحریمها و... آشنا میشدند.
اسرائیل، مولود اراده آمریکا و سایر متفقین بعد از جنگ دوم جهانی است و به تعبیر امام خمینی:
«... اسرائیل با تبانی و همفکری دولتهای استعماری غرب و شرق زاییده شد و برای سرکوبی و استعمار ملل اسلامی به وجود آمد؛ و امروز از طرف همه استعمارگران حمایت و پشتیبانی میشود. انگلیس و آمریکا با تقویت نظامی و سیاسی و با گذاشتن اسلحههای مرگبار در اختیار اسرائیل، آن را به تجاوزات پی در پی علیه اعراب و مسلمین و ادامه اشغال فلسطین و دیگر سرزمینهای اسلامی تحریص و وادار می سازند...»[20]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، سند شماره 1 کتاب اول، ص 594.
[2]. همان، همان مبحث، همان سند، ص ۶۰۰.
[3]. کتاب هفتم، ص ۱۱۶، مبحث: «کمکهای عمرانی».
[4]. همان، ص ۱۱۹، همان مبحث.
[5]. همان، ص ۱۶۳.
[6]. همان، همان ص.
[7]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۱۲، سند شماره ۴۷.
[8]. همان، ص ۵۴۹، سند شماره ۵۸.
[9]. همان، کتاب اول، مبحث: «آمریکا حامی رژیم اشغالگر قدس»، سند شماره ۱، ص 590.
[10]. همان، کتاب پنجم، مبحث فلسطین، ص ۱۸۸، سند شماره ۱۳.
[11]. آنان به ویژه بعد از انعقاد پیمان اسلو (۱۳۷۲ - زمان بیل کلینتون) به مدد منابع سیاسی و خبری خود تبلیغات فراوانی به سود نقش میانجیگرانه خود به راه انداختند.
[12]. اسناد لانه، همان، کتاب پنجم، ص ۱۷۶ (سند شماره ۳).
[13]. همان، همان ص.
[14]. همان، ص ۱۷۳ مبحث: «قطعنامه ۲۴۲».
[15]. همان، کتاب هفتم، ص ۱۴۸، مبحث: «ضمیمه شماره ۱ - عدم دسترسی دیگران به سلاحهای هستهای».
[16]. همان، کتاب دوم، ص ۲۷۶، سند شماره ۳.
[17]. همان، همان ص.
[18]. همان، کتاب دهم، ص ۳۷۰، سند شماره ۱۷۰.
[19]. همان، کتاب دوم، ص ۳۴۸، سند شماره ۳۹.
[20]. صحیفه امام خمینی، ج 2، ص 437.
تعداد بازدید: 69