25 آذر 1403
احمد ساجدی
یکی از فرازهای مهم انقلاب اسلامی، همدستی ابوالحسن بنیصدر اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران با سازمان مجاهدین خلق در رویارویی با ارکان اصلی کشور، نهادهای انقلابی و احزاب و گروههای مذهبی بود.
سازمان مجاهدین خلق در پایان خرداد ۱۳۶۰، پس از برکناری بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح و آغاز بررسی طرح عدم کفایت سیاسی وی در مجلس شورای اسلامی، طی اطلاعیهای به صورت رسمی مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام[1] و از عصر 30 خرداد با بستن خیابانها و تظاهرات و درگیری در تهران و چند شهر بزرگ، اقدامات مسلحانه را آغاز کرد.[2] این گروه همچنین از تیر ۱۳۶۰ دست به اقدامات تروریستی گسترده زد که ترور نافرجام آیتالله خامنهای، در ششم تیر ۱۳۶۰،[3] بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰ و ترور شخصیتها و مردم عادی که موجب شهادت هزاران نفر در نقاط مختلف ایران شد، از آن جمله بود.[4]
پس از برکناری بنیصدر، دومین انتخابات ریاستجمهوری در ۲ مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد و محمدعلی رجایی با به دست آوردن اکثریت مطلق آرا به ریاست جمهوری رسید. وی محمدجواد باهنر را برای احراز مقام نخستوزیری به مجلس معرفی کرد و او در 14 مرداد همان سال از مجلس رأی اعتماد گرفت.[5]
سازمان مجاهدین خلق پس از این تحولات نخست تلاش کرد امکان بمبگذاری در بیت امامخمینی را بیابد. به گفته سیداحمد خمینی، در زمان یکی از جلسات رئیسجمهور، نخستوزیر و گروهی از مسئولان با امامخمینی، مسعود کشمیری که جانشین دبیر شورای امنیت ملی بود، به همراه کیف حاوی وسایل ضبط و یادداشت مطالب، قصد ورود به جلسه را داشت که به دلیل جلوگیری مأموران از ورود وسایل به داخل بیت، به حالت اعتراض آنجا را ترک کرد.[6] بنابر برخی نقلقولها همان کیف، روز هشتم شهریور ۱۳۶۰ ساعت سه بعد از ظهر در جلسه شورای امنیت کشور در اتاق ۱۰۵ نخستوزیری منفجر شد.[7]
جلسه شورای امنیت کشور، روزهای یکشنبه هر هفته با حضور مسئولان کشوری و لشکری در محل کار نخستوزیری تشکیل میشد.[8] در جلسه هشتم شهریور، رجایی رئیسجمهور، باهنر نخستوزیر، هوشنگ وحید دستجردی سرپرست شهربانی کشور، سیدموسی نامجو وزیر دفاع، اخیانی معاون ژاندارمری، مهدی کتیبه نماینده ستاد مشترک ارتش، محمدحسین سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخستوزیری، یوسف کلاهدوز قائممقام سپاه پاسداران، شرفخواه جانشین فرمانده نیروی زمینی، وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی، احمد وحیدی قائممقام واحد اطلاعات سپاه پاسداران، سرهنگ مجتبی وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک و نیز مسعود کشمیری جانشین دبیر شورای امنیت حضور داشتند.[9] جلسه ساعت ۳ بعد از ظهر آغاز شد. کشمیری ضبط صوت بزرگی را که مخصوص ضبط گزارش جلسات بود، درست نزدیکی محل نشستن رجایی و باهنر قرار داد و طبق معمول هر جلسه، چای برای حاضرین آورد. او پس از گفتوگوی کوتاهی با خسرو تهرانی کیف بزرگی را که همیشه همراه خود داشت، به آرامی و با پا به نزدیکی صندلی رجایی هدایت کرد. سپس در یکی از رفت و آمدهای عادی به داخل و خارج جلسه، از ساختمان نخستوزیری خارج شد و در میدان پاستور به کسانی که منتظر او بودند پیوست.[10] حدود نیم ساعت پس از آغاز جلسه، صدای انفجار شدیدی منطقه را لرزاند. طبق نظر کارشناسان، بمب از نوع خاص تخریبی آتشزا بود که از حدود دو پوند تی.ان. تی و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی یا ضبطصوت روی میز، جاسازی شده بود.[11] بر اثر این انفجار قسمتهایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخستوزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت.[12]
این انفجار، تا ساعت ۲۴ همان شب، 8 شهید و ۲۳ مجروح بر جای گذاشت،[13] رجایی و باهنر نیز از جمله شهدا بودند. وحید دستجردی رئیس شهربانی نیز پس از مدتی، به علت جراحات شدید شهید شد.[14] سوختگی اجساد شهدا به حدی بود که شناسایی را دشوار میکرد. در ساعتهای آخر شب، خانواده رجایی و باهنر از روی علایمی که روی دندانهای هر یک از آن دو بود، آنان را شناسایی کردند.[15] از آنجاکه اثری از کشمیری پیدا نشد، خاکسترهای مکان نشستن او جمعآوری شد و نام او در فهرست شهدا قرار گرفت. شرفخواه، وصالی، اخیانی، کتیبه، سرورالدینی و عدهای از کارکنان دفتر نخستوزیری هم به سختی مجروح شدند.[16] خسرو تهرانی و یوسف کلاهدوز جراحات مختصری داشتند.[17] کلاهدوز یک ماه بعد، در ۷ مهر۱۳۶۰ در سقوط هواپیمای ارتش به شهادت رسید.[18] افزون بر آنان، سیدعبدالحسین دفتریان مدیرکل امور مالی نخستوزیری، به دلیل خفگی ناشی از دود جمعشده در آسانسور و نیز زن مسنی از عابران جلوی ساختمان نخستوزیری، بر اثر سقوط آوار به شهدا پیوستند.[19]
وقتی براى مطلع کردن خانواده کشمیرى، به خانه وى مىرفتند متوجه شدند که از چند روز قبل، آنها وسایل خانه و خانوادهاش را به جاى دیگرى انتقال داده است.[20] کشمیری بعد از این عملیات تروریستی به سرعت از ایران خارج شد. مسعود خدابنده عضو اسبق سازمان مجاهدین خلق که از مهرههای نزدیک به مسعود رجوی به شمار میآمد و مدتی نیز مسئولیت حفاظت از او را بر عهده داشت، مسئول مستقیم خارج کردن کشمیری از ایران بود.[21]
مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه ۴۰۱، متولد ۱۳۲۹ از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از 23 مرداد 1351 تا اواخر سال 1353 با قراردادهای ۶ ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بود. وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شرکت «سایبرناتیک» و شرکت انگلیسی «رایدر هند» با مسئولیت فردی معروف به «مستر نیشام» شاغل بود. با پیروزی انقلاب و خروج بیگانگان از کشور، این شرکت منحل شد و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود از کشور فرار کرد. شرکت سایبرناتیک نیز مربوط به اسماعیل داودی شمسی بوده و معرفهای کشمیری، قدسی خرازیان و رضیه آیتاللهزاده شیرازی از اعضای شاخص سازمان مجاهدین خلق بودند. از دیگر معرفین وی علیاکبر تهرانی است که از متهمین ردیف اول در پرونده هشتم شهریور بود. کشمیری قبل از انقلاب توسط پسردایی خود، ابوالفضل دلنواز که برادر همسرش نیز بود و در درگیری مسلحانه معدوم شده بود، جذب سازمان مجاهدین شد. ابتدا در بحثهای خانوادگی از آنها حمایت میکرد، اما به مرور چهرهای حزباللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت. او به همراه علیاکبر تهرانی زیر نظر محمود طریقالاسلام در این سازمان حضور داشت. کشمیری پس از انقلاب نیز همچنان عضو سازمان مجاهدین خلق بود و اسامی مستعاری همچون حنیف و مجیب داشت. منزل او در مهرشهر کرج و آریاشهر از بزرگترین انبارهای سلاح و مهمات سازمان بود و افراد سطح بالای سازمان در این منازل به تشکیل جلسه میپرداختند.[22]
ابتدای پیروزی انقلاب، بسیاری از اعضای فعال سازمان در ارگانها و سازمانهای مختلف مانند دادستانی، اطلاعات نخستوزیری و حزب جمهوری اسلامی نفوذ کردند.[23] کشمیری نخست وارد اداره دوم ارتش شد و از آنجا برای حفاظت از اسناد و مدارک نیروی هوایی به مرکز اسناد مستشاری آمریکا در نیروی هوایی رفت.[24] او مدتی بعد به دفتر نخستوزیری و معاونت سیاسی اجتماعی وزیر مشاور در امور اجرایی راه پیدا کرد و پس از اینکه به عنوان فردی حزباللهی و مدیر شناخته شد، به حکم دفتر اطلاعات و تحقیقات ارتقا یافت و به جانشینی دبیر شورای امنیت رسید.[25] همسر کشمیری مینو دلنواز نیز از اعضای فعال سازمان مجاهدین خلق بود. او همزمان با انفجار توسط عوامل سازمان از محل سکونتش به یک خانه تیمی در محله نظامآباد تهران انتقال داده شد. او پس از ملحق شدن به همسرش از تهران به کرج، قزوین و سپس کردستان رفت و نهایتاً از طریق مرز زمینی به عراق، ترکیه و سپس به اروپا گریخت.[26]
بنابر اصل ۱۳۰ قانون اساسی پیش از بازنگری که در هنگام غیبت یا بیماری رئیسجمهور، اداره امور بر عهده شورایی به نام «شورای موقت ریاستجمهوری»، متشکل از نخستوزیر، رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور قرار میگرفت، عصر روز یکشنبه شورای مزبور با حضور اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی تشکیل شد.[27] این شورا در اطلاعیهای که دوشنبه نهم شهریور ساعت شش صبح به اطلاع مردم رسید، ضمن اعلام خبر شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر به مردم، دوشنبه را تعطیل و تا آخر هفته را عزای عمومی اعلام کرد.[28] پیکر شهدا نیز ساعت 10 صبح دوشنبه، از مقابل ساختمان مجلس و با حضور میلیونی مردم تشییع شد.[29] در این مراسم شماری از مسئولان ارشد کشور از جمله هاشمی رفسنجانی، آیتالله سیدعلی خامنهای، محمدمهدی ربانی املشی، همچنین دختر شهید رجایی و افراد دیگر سخنرانی کردند. همزمان جمعیت زیادی نیز برای عرض تسلیت به امامخمینی به سوی جماران حرکت کردند.[30] مراسم بزرگداشت شهدا در دانشگاه تهران، مسجد اعظم قم و در نقاط دیگر کشور برگزار شد.[31]
آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و سیدعبدالله شیرازی از مراجع تقلید و نیز حسینعلی منتظری و سیدمحمدباقر حکیم ضمن تسلیت به امامخمینی و ملت ایران، توطئههای دشمنان اسلام را موجب استحکام جمهوری اسلامی و عزم راسختر ملت در احیای مظاهر اسلام در سراسر جهان دانستند.[32] جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز، نهادهای مختلف انقلاب و نیز گروههای سیاسی چون حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جنبش مسلمانان مبارز، حرکت مردم مسلمان عراق، و نهضت آزادی ایران در اطلاعیههای جداگانه، شهادت رجایی و باهنر را تسلیت گفتند.[33]
به مناسبت این فاجعه، پرچمهای سازمان ملل نیمهافراشته شد و پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیکهای جهان و رهبران کشورهای مختلف دنیا با محکومکردن این اقدام تروریستی، شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر را به ملت ایران تسلیت گفتند.[34] همچنین بیش از 30 نفر از سران کشورهای مختلف، این فاجعه را به امامخمینی تسلیت گفتند و ایشان جداگانه، به مقتضای هر یک، به آنان پاسخ گفت.
امام خمینی صبح روز نهم شهریور، در جمع اقشار مختلف مردم در حسینیه جماران، برای تسلّی جامعه نوپای اسلامی، ضمن یادآوری فرهنگ شهادت و بندگی، منطق ملت را منطق قرآن خواند و با قرائت آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ»،[35] بر ناتوانی دشمنان در مقابله با ملتی که خود و همه چیزش را از خدا میداند و آرزویش حرکت به سوی محبوب است، تأکید کرد. ایشان افزود چنین ملتی دلبسته شخص نیست که با رفتن اشخاص گرفتار تزلزل شود؛ بر همین اساس در شرایط جنگی کشور، به قوای مسلح نیز یادآوری کرد برای خدا میجنگند نه اشخاص.[36] ایشان همچنین با اشاره به شهادت امام علی(ع) به دست یکی از منافقان، عمل قاتل حضرت را مردانهتر از عملکرد سازمان مجاهدین خلق شمرد که با دعوی فدایی خلق و مجاهد برای نجات و استقلال خلق، بدون شرکت در جنگی مستقیم و با شیوه ترور، به انواع جنایتها به نفع قدرتهای بزرگ، دست میزنند و مورد حمایت دولتها و دستگاههای تبلیغاتی آنها نیز قرار میگیرند.[37]
امامخمینی که در حوادث گذشته مانند ترور مرتضی مطهری، درک الطاف خفیه الهی در سختیها و بحرانها را موجب دورنشدن از هدف، در مواجهه با رویدادهای مقطعی میدانست و وجود مردان فاجر و زیادی ظلمشان را موجب تأیید دین خدا میشمرد،[38] در این حادثه نیز با اشاره به قوت اسلام پس از شهادت امامحسین(ع) و فرزندانش، تأکید کرد این شهادتها ناشی از الطاف الهی برای بیدارکردن و انسجام ملت است و مردم ایران پس از شهادت هر عزیزی منسجمتر خواهند بود.[39]
امامدر دیدار با خانواده شهدای هشتم شهریور که در 12 شهریور صورت گرفت، با تسلیت به آنان و ابراز امیدواری برای ادامه راه آن شهدا، تأکید کرد رجایی و باهنر متعهد به اسلام و مفید برای جامعه بودند و تنها مایه تسلی این است که آنان برای خدا کار میکردند و کار برای خدا محفوظ خواهد بود.[40] در ۱۶ شهریور ۱۳۶۰ نیز امام در سخنانی با اعضای هیئت دولت، تأکید کردند: هیچ مملکتی با انفجار و ترور از بین نمیرود. تمام ترورها را روی هم وقتی که بگذارند، به اندازه 17 شهریور، ما شهید نمیدهیم با این حال پس از آن حادثه هم ابداً تزلزلی در ایران حاصل نشد و مردم پیش رفتند و شاه را از بین بردند.[41]
از سوی دیگر، امامخمینی، با وجود تمام بحرانها و زخمهای فرساینده تابستان ۱۳۶۰ تنها دو روز پس از شهادت سران قوه مجریه، در سخنانی خطاب به مسئولان قضایی و امنیتی، بر حفظ آرامش و طمأنینه در تحقیق و بازجویی از متهمان، عمل بر اساس قانون اسلام، دستگیرنکردن بیگناهان، خشونت نکردن بیجا با زندانیان و تجسس و شدت عمل در حد جرمِ صورتگرفته تأکید کرد.[42] امام پس از حادثه هشتم شهریور، بر ضرورت فعالیتهای اطلاعاتی مردم به منظور کمک به امنیت جامعه تأکید کرد.[43] وی که در گذشته معتقد و مایل به نقش ارشادی روحانیون در حکومت و کمترین دخالت آنان در حکومتداری بود،[44] پس از مشکلات پیشآمده، با نامزدی آیتالله خامنهای برای انتخابات ریاستجمهوری موافقت کرد.[45]
در پی شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، شورای موقت ریاست جمهوری روز ۱۱ شهریور، طی نامهای به مجلس شورای اسلامی، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی را به عنوان نخستوزیر پیشنهاد کرد. در جلسه همان روز مجلس، مهدوی کنی، از ۱۹۶ رأی اخذ شده، با ۱۷۸ رأی موافق، ۱۰ رأی مخالف و ۸ رأی ممتنع، به عنوان نخستوزیر موقت رأی اعتماد گرفت.[46] وی فردای همان روز (12 شهریور) اسامی کابینه ۲۲ نفره خود را برای اخذ رأی اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد.[47]
پیگیری قانونی حادثه
وقوع حادثه هشتم شهریور که در عالیترین مرجع امنیتی کشور روی داد، از اهمیت ویژهای برخوردار بود؛ زیرا از یکسو حاکی از نبود نظام اطلاعاتی کارآمد و مؤثر در کشور بود و از سوی دیگر، قدرت نفوذ گروههای مخالف را نشان میداد.[48] با تصویب شورای ریاستجمهوری، مسئولیت نظارت بر تحقیق فاجعه انفجار نخستوزیری که بهزاد نبوی، وزیر مشاور در امور اجرایی، آن را پیگیری میکرد، بر عهده محمدمهدی ربانی املشی دادستان کل کشور قرار گرفت.[49]
چند روز پس از فاجعه هشتم شهریور، ربانی املشی در یک پیام تلویزیونی، مسعود کشمیری را که از یک سال قبل وارد نخستوزیری شده بود، عامل انفجار معرفی کرد. کشمیری به عنوان منشی جلسه، توانسته بود بدون بازرسی و شک مأموران امنیتی با خود کیف حامل بمب وارد جلسه کند و پس از کارگذاری آن، بدون جلب توجه دیگران، جلسه را ترک کند.[50] با شواهدی مانند نبودن خودروی او در جای همیشگی و نیز انتقال خانوادهاش به محل دیگر،[51] همچنین گواهی شرفخواه، وصالی، جلال طالب و نگهبانان ساختمان به خروج کشمیری لحظاتی پیش از انفجار، اطمینان بیشتری به مجرم بودن او حاصل شد.[52]
پس از حادثه و در جلسه نهم شهریور که به ریاست بهزاد نبوی برگزار شد، با توجه به قرائن موجود، کشمیری عامل احتمالی حادثه شناخته شد.[53] در ادامه تحقیقات و در میانه شهریور ۱۳۶۰، تعدادی از اعضای دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری بازداشت شدند.[54] سیر حوادث بعدی که به دلیل ابهام در پرونده، اتهام و بازداشت برخی افراد و مسئولان را در سال ۱۳۶۵ در پی داشت، موجب شد در بهار ۱۳۶۵، تعداد ۶۱ تن از مسئولان کشور در نامهای به امامخمینی به دفاع از متهمان پرونده بپردازند و خواستار سرعت بخشیدن به رسیدگی به پرونده شوند.[55] امام در حالیکه از روند رسیدگی به پرونده ناراضی بود، در جلسهای با حضور موسوی اردبیلی رئیس وقت شورای عالی قضایی، محمد موسوی خوئینی دادستان کل و ابراهیم رئیسی قاضی پرونده، پس از شنیدن گزارشها به ختم پرونده حکم داد. پس از صدور این دستور، متهمان در 7 خرداد 1365 آزاد شدند و دادستان کل کشور با صدور اطلاعیهای اعلام کرد پس از اتمام تحقیقات کامل از متهمانِ انفجار نخستوزیری و نبود دلیل بر اتهام آنان، همه متهمان آزاد و پرونده انفجار نخستوزیری بسته شد.[56]
واقعه ۸ شهریور سال ۱۳۶۰ و ترور شهیدان رجایی و باهنر و برخی دیگر از دولتمردان، باعث شد تا فاصله روزهای ۲ تا ۸ شهریور هر سال، به عنوان هفته دولت نامگذاری شود.[57]
پینوشتها:
[1]. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پاییز 1385، ج 2، ص ۵۶۵.
[2]. حقبین، مهدی، از مجاهدین تا منافقین، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1392، ص ۱۹۰.
[3]. حقبین، همان، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، ص ۵۸۹.
[4]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، عروج، چ 1، ۱۳۸۴، ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ حقبین، همان، ص ۱۹۴ - ۱۹۷.
[5]. روزنامه اطلاعات، ۳ مرداد ۱۳۶۰، ص ۱ - ۳ و ۱۴ مرداد ۱۳۶۰، ص ۱.
[6]. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، ص ۶۲۷.
[7]. روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور۱۳۶۰، ص ۱ - ۲ و ۱۴؛ کمیل، حامد، هشتم شهریور، تهران، مؤسسه روزنامه ایران، چ 1، ۱۳۸۹، ص ۷ - 8.
[8]. مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، ۱۳۸۷، ص ۳۰۸.
[9]. کمیل، حامد، همان، ص ۷ ـ ۸؛ روزیطلب، محمدحسن و محمدمهدی اسلامی، پرونده مسکوت (بررسی اسناد و اسرار انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ در نخستوزیری)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۹۳، ص ۳۱ ـ ۳۲.
[10]. تاریخ انقلاب اسلامی، آشوبها ترورها و کودتاها، مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چ 1، ۱۳۹۲، ص ۱۴۹ - ۱۵۰.
[11]. روزیطلب، همان، ص ۳۳ ـ ۳۴.
[12]. روزنامه اطلاعات، 9 شهریور ۱۳۶۰، عنوان گزارش: «گزارش لحظه به لحظه از انفجار بمب در نخستوزیری».
[13]. روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور 1360، همان، ص 2.
[14]. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، ص ۶۲۸؛ بصیری، محمدصادق و دیگران، خورشید کویر (سرگذشتنامه شهید باهنر)، تهران، شاهد، چ 2، ۱۳۸۸، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.
[15]. مهدوی کنی، همان، ص ۳۱۰؛ سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، ص ۶۲۹.
[16]. کمیل، حامد، همان، ص ۱۷ ـ ۱۸؛ مهدوی کنی، همان، ص ۳۱۱؛ روزیطلب، همان، ص ۳۴.
[17]. روزیطلب، همان، ص ۳۸ و ۴۳.
[18]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چ 6، ۱۳۷۸، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷.
[19]. روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور 1360، ص 2 - ۱۰ شهریور 1360، ص ۴.
[20]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، عنوان گزارش: «روایتی از لحظه انفجار بمب در 8 شهریور 60»، کد خبر: ۸۰۱۵.
[21]. خبرگزاری ایسنا، عنوان گزارش: «عامل انفجار ۸ شهریور چگونه از ایران خارج شد؟»، کد خبر: 1400060806126.
[22]. پرتال امام خمینی، عنوان مطلب: «در ۸ شهریور ۱۳۶۰ چه گذشت؟/ همه چیز درباره انفجار مشکوک دفتر نخست وزیری»، کد مطلب: ۱۸۲۲۶۹، تاریخ مطلب: 7 شهریور 1400.
[23]. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، ص ۶۳۲ ـ ۶۳۳.
[24]. کتیبه، محمدمهدی، خاطرات سرهنگ محمدمهدی کتیبه، تدوین محمدرضا سرابندی، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۲، ص ۱۹۷ ـ ۱۹۸.
[25]. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، ص ۶۳۳؛ کمیل، حامد، همان، ص ۳۳.
[26]. باشگاه خبرنگاران جوان، عنوان مطلب: «فاجعه هشتم شهریور؛ بمبگذار دفتر نخستوزیری که بود و چه شد؟»، تاریخ: ۸ شهریور ۱۳۹۹.
[27]. روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور 1360، ص 2.
[28]. روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور 1360، ص 2؛ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، همان، ص ۲۶۱.
[29]. روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور 1360، ص ۱ و ۱۴؛ سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام(۱۳۴۴ـ۱۳۸۴)، ص ۶۲۹.
[30]. راعی گلوجه، سجاد، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص ۲۰۷.
[31]. روزنامه اطلاعات، 10 شهریور 1360، ص 2.
[32]. روزنامه اطلاعات، 11 شهریور 1360، ص 1 - 3؛ بصیری، محمدصادق و دیگران، همان، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.
[33]. روزنامه اطلاعات، 10 شهریور 1360، ص 1 – ۱۵؛ روزنامه اطلاعات، ۱۲ شهریور ۱۳۶۰، ص ۱۳.
[34]. روزنامه اطلاعات، 10 شهریور 1360، ص ۱۴؛ روزنامه اطلاعات، ۱۱ شهریور۱۳۶۰، ص ۱۴؛ روزنامه اطلاعات، ۱۲ شهریور۱۳۶۰، ص ۲.
[35]. سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۶.
[36]. صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۳۴ - ۱۳۸ و ۱۴۹.
[37]. صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۳۵ – 140 و 147 - 148.
[38]. صحیفه امام، ج 7، ص ۱۸۲.
[39]. صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۳۴ - ۱۳۸.
[40]. صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۶۴.
[41]. صحیفه امام، ج ۱۵، ص 192.
[42]. صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۴۹ - ۱۵۰.
[43]. صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۲۶ - 27، 99 – 100 و 116.
[44]. صحیفه امام، ج 5، ص ۳۸۵ ـ ۳۸۶ و ۴۸۲؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات سالهای1357 و 1358: انقلاب و پیروزی، تهران، نشر معارف انقلاب، 1383، ص ۴۲۴.
[45]. هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، همان، ص ۲۷۷.
[46]. روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور ۱۳۶۰، ش 16514، ص ۲؛ همان، ۱۱ شهریور ۱۳۶۰، ش 16516، ص 3.
[47]. روزنامه اطلاعات ۱۲ شهریور ۱۳۶۰، ش 16517، ص 3.
[48]. راعی گلوجه، سجاد، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، همان، ص ۲۰۷.
[49]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، عبور از بحران، همان، ص ۲۶۵؛ سازمان مجاهدین خلق؛ همان، ص ۶۳۰.
[50]. محمدی ریشهری، محمد، خاطرهها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 3، ۱۳۸۶، ص ۱۸۴؛ روزیطلب و اسلامی، پرونده مسکوت، همان، ص ۵۲.
[51]. کمیل، حامد، هشتم شهریور، تهران، مؤسسه انتشاراتی روزنامه ایران، 1389، ص ۲۷ ـ ۲۸.
[52]. ضیایی، معصومه، بازخوانی سؤالاتی دربارة فاجعه هشتم شهریور و انفجار دفتر نخستوزیری، روزنامه وطن امروز، ۹ شهریور ۱۳۸۸، ص ۲.
[53]. روزیطلب، همان، ص ۱۵۵.
[54]. روزیطلب، همان، ص ۱۶۴.
[55]. روزیطلب، همان، ص ۱۶۴ ـ ۱۹۰.
[56]. روزیطلب، همان، ص ۱۹۰ـ۱۹۱؛ روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۱ خرداد ۱۳۶۵، ص 2.
[57]. پرتال امام خمینی، همان.
تعداد بازدید: 52