15 آبان 1403
صدیقه مقدسی: «ما از سال 1349 وارد کار انقلاب شدیم، برای کارهایمان با آقایانی مثل مقام معظم رهبری، شهید هاشمینژاد، آیتالله شیرازی و... مشورت میکردیم. اولین کاری که ما انجام دادیم تربیت نیروی ویژه بود. یک دوره یک ساله تعریف کردیم که در آن ادبیات عرب، تفسیر و نهجالبلاغه به همراه مطالب انقلابی تدریس میشد. تقریباً وسطهای دوره بود که ساواک ریخت و آنجا را بست. ما این کار را مدتی در خانهها انجام دادیم. در مرحله بعد کار را وسیعتر کردیم؛ یعنی یک تعداد از جوانها آمادگی پیدا کرده بودند و شجاعتش را داشتند و نمیترسیدند و حاضر بودند بیایند و در صحنه ورود پیدا کنند. شروع کردن به نمایشنامه نوشتن، مثلاً ما فرعون را به نمایش درمیآوردیم. فرعون میشد شاه زمان ما، نمایش را میبردیم در منزل خانوادههایی که ما را میشناختند و ما را قبول داشتند اجرا میکردیم.
این منطقه ما منطقه ارتشنشین بود، آقایان خیلی جرئت نمیکردند بیایند اینجا اطلاعیههای حضرت امام را پخش کنند و بچههای ما زیر چادرهایشان اعلامیهها را میبردند و به در خانهها که میرسیدند به بهانه بستن بند کفششان آن را میانداختند داخل خانه، میرفتند مسجد در طبقه بالا که خانمها بودند، وقت نماز وقتی همه به سجده بودند اعلامیهها را از بالا میریختند و میرفتند بیرون.
به سال 56 که نزدیک شده بودیم، چون یک مقدار انقلاب فراگیرتر شده بود و جوانها زندان رفته بودند و مشکلات داشتن. بچهها را میفرستادیم خدمت علما و آنجا میگفتیم بچههای ما دارند دستگیر میشوند و ما نمیتوانیم بیتفاوت باشیم، اجازه بدهید ما هم در صحنه بیاییم. تقریباً در طول یک یا دو ماه شاید سه یا چهار بار پیش یک عالم میرفتند که یک مقدار زمینه ذهنی علما را با کار خودمان هماهنگ کنیم.
اولین راهپیمایی که انجام دادیم، یک راهپیمایی کوچک بود قبل از 17 دی، جلوی مسجد فیل. برنامههای ما ادامه داشت تا رسیدیم به 17 دی 1356.
منابع: ذوقی، سمیه، روز آزادی زن: تاریخ شفاهی قیام 17 دی زنان مشهد، تهران، راهیار، 1398، ص 31 - 32.
تعداد بازدید: 37