انقلاب اسلامی :: استوارت دبلیو راکول

استوارت دبلیو راکول

29 بهمن 1403

معاون رئیس هیئت

تهران (1960-1965/ 1339 تا 1344)

مترجم ناتالی حقوردیان

سفیر استوارت دبلیو راکول در 15 ژانویه 1917 در نیویورک به دنیا آمد. او مدرک لیسانس خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. کار خدمات خارجی او شامل تهران، واشنگتن دی.سی و سفارت در مراکش بود. سفیر راکول در 5 اکتبر 1988 با چارلز استوارت کندی مصاحبه کرد.

سوال: می‌خواهم از خدمات شما از سال 1960 تا 1965 (1339 تا 1344) در تهران بپرسم. شما در دولت آیزنهاور به آنجا رفتید. سفیر در آن زمان ادوارد تی ویلز[1] بود؟

راکول: بله.

سوال: آیا او شما را تقاضا کرده بود؟

راکول: نه تصور نمی‌کنم. کسی که من را به این مأموریت فرستاد لوی هندرسون[2] بود.

سوال: در مصاحبه‌ها، مدام دیده‌ام که گفته می‌شود که لوی هندرسون افراد را در راه رفتن به سرویس بهداشتی یا در راهروها دنبال می‌کرد و می‌پرسید: «کجا می‌روی؟» آنها هم در جواب می‌گفتند: «به فلان مأموریت اعزام شده‌ام.» او هم در جواب می‌گفت: «مطمئنم که نمی‌خواهی به آنجا بروی.» ظاهراً خیلی دقیق مأموریت‌ها را دنبال می‌کرد و خارج از سیستم عمل می‌کرد. آیا از شما هم پرسید که تمایل به رفتن به این مأموریت دارید یا خیر؟

راکول: تا جایی که یادم هست فقط به من گفت که می‌خواهد من به این مأموریت بروم. بنابراین، به ‌نظر جای خوبی می‌آمد.

سوال: وضعیت در ایران چگونه بود؟ داریم در مورد دوره 1960 تا 1965 (1339 تا 1344) صحبت می‌کنیم که شما به‌عنوان معاون سفیر آنجا بودید.

راکول: در آن دوره شاه به اصطلاح انقلاب سفید را آغاز کرده بود، زمانی که بر شرکت‌های نفتی غلبه کرد و درآمد ایران از نفت به شدت افزایش یافت و جاه‌طلبی‌هایش برای مدرنیزاسیون کشورش به اوج خود رسید. زمانی که با رونق زندگی در سراسر کشور، موقعیت خودش هم به اوج رسید. بنابراین، اگرچه مشکلاتی وجود داشت، اما شاه اجازه هیچ نوع مشارکت سیاسی آزاد و تمام عیار را نمی‌داد. اگر می‌خواستید از رژیم انتقاد جدی بکنید باید به ساواک فکر می‌کردید. با این وجود، برای اکثر ایرانیان و خصوصاً افراد تحصیل‌کرده دوران خوبی بود، چون کشور در حال رشد و شکوفایی بود.

سوال: هر سفیر برای پیشبرد فعالیت‌ها در کشورهای مختلف به‌شیوه‌ای خاص از معاون خود استفاده می‌کند. آیا تفاوتی بین روش ویلز و جانشین او جولیوس هلمز[3] وجود داشت یا تقریباً به شیوه‌ای یکسان از شما کار می‌خواستند؟ هر دوی آنها سفرای با سابقه‌ای بودند.

راکول: جولیوس هولمز خیلی بیشتر از از تام ویلز خودش مستقیماً درگیر کار می‌شد، بنابراین در زمان هولمز، معاون سفیر در مقایسه با دوره ویلز کارهای مهم کمتری داشت.

سوال: منظورتان از «کار مهم» چیست؟

راکول: منظورم این است که جولیوس هولمز تدوینگر سیاست‌گذاری بود و می‌خواست مستقیماً با ایرانیان رده بالا در ارتباط باشد، در حالی که تام ویلز آن‌قدر به این موضوع علاقمند نبود و ترجیح می‌داد که موضوع از سوی بقیه مطرح شود و دیدگاه خودش را داشت و نظراتش را بر پایه دریافتی‌هایش بیان می‌کرد.

سوال: هلمز در زمان سفارت با شما چگونه برخورد می‌کرد؟

راکول: اساساً برای اداره سفارت به معاون متکی بود. در آن زمان، برنامه‌های دیگری مثل مستشاران نظامی آمریکا و گروه مستشاران کمک‌های نظامی و هیأت ژاندارمری و هیأت کمک‌های اقتصادی را داشتیم. همیشه جلسات از جمله جلسات تیم کشوری برگزار می‌شد.

سوال: علائق و منافع ما در آن زمان در ایران چه بود؟

راکول: علائق و منافع ما در نهایت به شدت سیاسی و اقتصادی شد، زیرا ایران یکی از بهترین مشتریان ما شد. البته سابقه طولانی هم در ایران داشتیم، از بازگشت شاه از تبعید و نقش ما در بحران آذربایجان که روس‌ها بعد از جنگ منطقه آذربایجان را ترک نکرده و سعی کرده بودند که حکومتی آنجا ایجاد کنند. ایران به نظر یکی از کشورهای مهم خاورمیانه بود که درگیری در بحران فلسطین نداشت و ظاهراً منافعش خصوصاً در مورد روس‌ها در زمان پادشاهی هم‌راستا با منافع ما بود. مسئله نفت هم بود. بنابراین منافع عمده‌ای در ایران داشتیم.

سوال: شما هم دیدگاه میدانی داشتید هم می‌توانستید از دیدگاه واشنگتن مسائل را ببینید. آیا تفاوت رویکردی بین دولت آیزنهاور و کندی نسبت به منطقه وجود داشت؟

راکول: بله، خیلی آشکار بود. دولت کندی خیلی بیشتر از دولت آیزنهاور نگران حکومت و اوضاع سیاسی ایران بود، به این معنا که دولت کندی معتقد بود که نفوذ آمریکا باید در جهت ایجاد یک دولت دموکراتیک بر ایران تأثیرگذار باشد.

سوال: با نگاه به شرایط آن زمان، 20 سال بعد از رویدادها، برخی معتقدند که تلاش در اجرای اصلاحات در کشوری بسیار محافظه‌کار باعث مقاومت شد که در نهایت به براندازی شاه رسید. تا جایی که به سفارت مربوط می‌شود آیا کسی در آن زمان گفت: «کمی صبر کنید. بهتر است این کار را نکنیم.» حداقل حامی اصلاحات دموکراتیک باشیم؟

راکول: درست برعکس بود. اگر اعتراضی هم در داخل سفارت وجود داشت، مبنی بر این بود که برخی حس می‌کردند که ما به اندازه کافی تلاش نمی‌کنیم. در واقع، کاری هم نمی‌کردیم، خصوصاً زمانی که من آنجا بودم، چون در واقع تصور نمی‌کنم که روحانیان در آن زمان نفوذی داشتند یا سازمان‌دهی شده بودند. اما به هر حال طرف ایرانی یا آمریکایی هیچ توجهی به روحانیان نداشتند. اوضاع برای مردم معمولی خوب پیش می‌رفت البته تا جایی که می‌توانستند نارضایتی خودشان از رژیم را نادیده بگیرند و به این ترتیب هسته مقاومت جدی وجود نداشت. در واقع، زمانی که من در ایران بودم، رژیم با ایجاد مشاغل جدید، منتقدانش را به کشور بازگرداند و بر آنها چیره شد. بنابراین اگر کسی ادعا کند که ما زیادی دخالت کردیم و رویدادها به گونه‌ا‌ی پیش رفتند که به خاطر ما بود، من مسلماً مخالفت می‌کنم.

سوال: ما چه می‌کردیم، امیدوار بودیم که اوضاع بهتر شود؟

راکول: خصوصاً در زمان کندی‌ها، سفیر دستور داشت با شاه مذاکره کند تا پلی با طبقه متوسط ایجاد کند و کنترل‌های سیاسی کمتر شود. خیلی نامحسوس با مخالفان حاضر در آن زمان هم در ارتباط بودیم. بعدها، بعد از خروج من، خصوصاً در زمان هنری کیسینجر، دستور رسید که در کار شاه دخالت نشود.

سوال: برخی دلخوری‌ها وجود دارد که ما عمداً ارتباطاتمان را با مخالفان قطع کردیم. نقش سنتی ما این بود که با همه صحبت کنیم حداقل با همه کسانی که نیمه مشروعیتی داشتند.

راکول: باید هم این‌طور باشد. مشکل ایران، بدگمانی شاه نسبت به همه، خصوصاً دیپلمات‌های آمریکایی بود که با مخالفان ارتباط داشتند. خیلی سریع متوجه این ارتباطات می‌شد و صراحتاً هم نارضایتی خود را اعلام می‌کرد و تهدید می‌کرد که در صورت تداوم این افراد باید کشور را ترک کنند.

سول: اما شما در زمان خدمتتان می‌توانستید با آنها صحبت کنید؟

راکول: تا حدودی. اما اگر با کسی مثل علی امینی ارتباط داشتید که از نظر ما بهترین سیاستمدار بود، شاه به‌دلیل حسادت از او خوشش نمی‌آمد و به وفاداریش شک داشت، فوری خبرش به شاه می‌رسید و شاه هم اعلام می‌کرد که دوست ندارد این ارتباط ادامه پیدا کند و در غیر این صورت تقاضای بازگشت اجباری شما را می‌کرد.

سوال: در زمان حضور شما در ایران آیا شاه بر همه چیز مسلط بود؟

راکول: قطعاً.

سوال: شاه بود نه مشاورانش.

راکول: دقیقاً. به غیر از شاه هیچ کس به حساب نمی‌آمد.

سوال: شاه دستور نهایی را می‌داد. کارکنان سفارت به نظر شما چطور بودند؟ تیم عملیاتی خوبی بودند؟

راکول: در هر گروهی، تعدادی بهتر از بقیه هستند. هم خوب و هم متوسط داشتیم.

سوال: برگردیم به زمانی که آنجا بودید. آیا آمریکا حضور پررنگی داشت. مثل زمانی که تجهیزات زیادی را به این کشور فرستادیم؟

راکول: نه. زمانی که من در آنجا بودم حضور پررنگ نبود اما بعدها پررنگ شد.

سوال: در مورد دخالت نظامی یا کمک نظامی ما چطور؟ آیا این برنامه مهم بود؟

راکول: بله، برنامه‌ای در مقیاس بسیار بزرگ بود.

سوال: آیا پهنه آن متناسب با موقعیت کشور بود؟

راکول: از نظر من مناسب بود. دائماً تلاش می‌کردیم اشتهای شاه برای داشتن تجهیزات جدید را مهار کنیم اما از نظر حضور نظامی و نوع آموزش‌هایی که برگزار می‌شدند کاملاً مناسب بود.

سوال: آیا در مورد نحوه برخورد با تمایل شاه برای خرید تجهیزات نظامی اختلافاتی وجود داشت؟ آیا ارتش آمریکا در تلاش بود تا تجهیزات بیشتری بفروشد و وزارت خارجه تلاش کند تا جلوی آن را بگیرد یا برعکس؟

راکول: ارتش دخالت چندانی نداشت و بیشتر تولیدکنندگان غیرنظامی مانند شرکت‌های تولید هواپیما بودند که مشکل‌ساز می‌شدند چون می‌خواستند شاه را به ولع آورده و افرادی را به خدمتش بفرستند و گزارش ارائه کنند. تصور می‌کنم ارتش ما عاقلانه برخورد می‌کرد و متوجه شد که نمی‌شود کشور را اشباع کرد. البته به اندازه وزارت خارجه نگران نبودند.

سوال: این یک مصاحبه طبقه‌بندی نشده است، اما عملکرد سیا چطور بود؟ ابزار موثری بود یا با ساواک زیاد همکاری می کرد؟ منظورم پلیس مخفی ایران است.

راکول: بی‌تردید سیا و ساواک ارتباط بسیار تنگاتنگی داشتند. از نظر من در فعالیت‌های روزانه عملکرد نامناسبی نداشتند. فقط هرگز نفهمیدم دقیقاً دارند چه‌کار می‌کنند. یعنی باید همه چیز را با سفارت به اشتراک بگذارند ولی هیچ‌وقت هم نمی‌شد مطمئن بود که این کار را می‌کنند. خصوصاً زمانی که یاتسویچ[4] در ایران رئیس سیا بود با شاه و خانواده سلطنتی رابطه بسیار نزدیکی داشت که از نظر من مناسب نبود.

سوال: منظورتان از نامناسب بودن چیست؟

راکول: پیام‌ها و دیدارهای پشت پرده با شاه داشت که از نظر من بدون حضور سفیر درست نبودند.

سوال: نظر سفیر چه بود؟

راکول: به نظر برای ویلز مهم نبود. برای هولمز مهم بود و تا جایی که می‌دانم جلوی این کار را گرفت.

سوال: در مورد اطلاعاتی که از سیا با شما در میان می‌گذاشت چطور؟ آیا دیدگاه اطلاعاتی سیا مثلاً از بخش سیاسی سفارت متفاوت بود؟ یا مثل هم بودند؟

راکول: نه، به نظر بر تحولات داخلی کاملاً اشراف داشتند.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1] Edward T. Wails

[2] Loy Henderson

[3] Julius Holmes

[4] Yatsevitch



 
تعداد بازدید: 35


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: