انقلاب اسلامی :: رزم‌آرا می‌خواست بر ضد شاه كودتا كند - گفتگو با حبیب ا.. مهرجو

رزم‌آرا می‌خواست بر ضد شاه كودتا كند - گفتگو با حبیب ا.. مهرجو

21 آبان 1390

گفتگو با حبیب ا.. مهرجو تدوین گر كتاب خاطرات و اسناد مرحوم مرتضی كاشانی
مصطفی جوان

خاطره گویی وخاطره نویسی پیشینه ای طولانی در تاریخ بشر دارد،اما در دوران اخیر شاهد رواج وگسترش بیشتر آن هستیم .نهضت ملی شدن نفت یكی از حوادث مطرح در تاریخ معاصر ایران می باشد كه از منظر فعالان سیاسی ، تعابیر وبیان های گوناگونی یافته است كه نتیجه ی آن فراهم شدن مجموعه ای بسیار غنی از مواد اولیه ی تاریخنگاری بوده است. با این همه ارائه ی تصویری درست از نهضت ومشخص كردن سهم هر كدام از گروههای فعال در این واقعه ،نقد و روایتهای مختلفی رامی طلبد تا انگیزه ها ،اهداف ونوع فعالیت هر گروه در جریان مذكور روشن شود.در نهضت ملی شدن نفت افراد وگروههای مختلف با افكار وگرایش های سیاسی گوناگونی مشاركت داشتند كه باز شناسی ومعرفی چهره ی حقیقی آنان از ملزومات تاریخنگاری نهضت ملی است.

در این میان یكی از افرادی كه در مساله ملی شدن صنعت نفت مطرح گردید دكتر مظفر بقایی می باشد.چهره وشخصیت دكتر بقایی مشخصات بارزی دارد كه گروهی را به دشمنی مفرط وگروهی را به دوستی شدید ،كشانده است.آنچه از حوادث ورویدادها ی آن دوره باقی مانده است چیزی جز خاطرات غبار گرفته ی شاهدان آن نیست. یكی از راههای بررسی و عملكرد مظفر بقایی بازخوانی خاطرات یكی از نزدیكان ومحرمان وی مرحوم مرتضی كاشانی است.خاطرات ایشان به عنوان یكی از فعالان سازمان نگهبانان آزادی وحزب زحمتكشان كه سمتهایی از جمله رئیس كمیسیون تفتیش، عضویت در هیئت اجراییه حزب زحمتكشان در تهران به رهبری مظفر بقایی را بر عهده داشت وهم چنین ارتباط بسیار نزدیك وی با مظفر بقایی می تواند زمینه ساز آشنایی با فضای آن دوره وآشكار كننده ی گوشه ای پنهان از تاریخ این مقطع باشد.

كتاب خاطرات و اسناد مرتضی كاشانی توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1390 به زیور طبع آراسته گردید.با توجه با آشنایی كه با جناب آقای مهرجو داشتم با ایشان تماس گرفته ودر خواست ملاقات نمودم. بدین منظور مصاحبه ای با جناب آقای مهرجو تدوین گر كتاب صورت گرفت باشد كه مورد قبول خوانندگان قرار گیرد.



جناب آقای مهرجواز اینكه دعوت مصاحبه راپذیرفتیدبسیار متشكرم. لطفاً در ارتباط با چگونگی روش كار و هدف خویش از تدوین خاطرات مرحوم مرتضی كاشانی توضیح دهید؟

ـ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. روش انجام این پژوهش بدین­صورت هست كه ابتدا بنده متن خاطرات و اسناد ایشان را از آرشیو مركز اسناد دریافت كردم و پس از مطالعه‌ی كامل متن، براساس ترتیب تاریخی و موضوعی در ذیل عناوین منظم، سازماندهی و نكات مبهم و تاریكی را كه در كتاب بسیار زیاد بود با كمك منابع كتابخانه‌ای معتبر و همچنین اسناد موجود مربوط به ایشان مرتفع كردم.

هدف بنده هم از تدوین این كتاب، آشنایی با نقش مرحوم مرتضی كاشانی در حزب زحمتكشان به­واسطه­ی رابطه­ی بسیار نزدیكی كه با دكتر مظفر بقایی داشت و همچنین چگونگی تشكیل حزب زحمتكشان و فعالیت‌های آن به­ویژه در مورد فعالیت­های دكتر مظفر بقایی بر ضد مصدق، موضوع ملی­شدن صنعت نفت، دخالت بقایی در قتل سرتیپ افشارطوس و اطلاع داشتن وی از كودتای نوژه و موارد نادر بسیاری دیگر است كه باعث روشن شدن زوایای تاریك و پنهان تاریخ معاصر ایران جهت استفاده‌ی محققین و پژوهشگران این دوره می­باشد.


آقای مهرجو كتاب خاطرات مرتضی كاشانی شامل چند فصل می­باشد و در این فصول به چه مواردی پرداخته­اید؟

ـ كتاب شامل دوازده فصل می باشد كه در این فصول به تحصیلات، اختراعات و مشاغل مرتضی كاشانی چگونگی ورود وی به عرصه­ی سیاست و آشنایی با آیت­الله كاشانی و مظفر بقایی، فعالیت در روزنامه­ی شاهد و گفته­های بدیعی در مورد قتل محمد مسعود، تشكیل نهضت ملی نفت، چگونگی به قتل رسیدن رزم­آرا، نقش بقایی در ملی­شدن نفت، محافظت مرتضی كاشانی پس از قتل رزم­آرا از بقایی به­مدت ۱۱۷ شب كه این مدت ناگفته­های نادر و فوق­العاده­ای را شامل می­شود، پیشنهاد تشكیل حزب توسط مرحوم كاشانی به مظفر بقایی، اختلافات در حزب، مسئولیت­های كلیدی وی در حزب زحمتكشان، مأموریت از جانب بقایی برای دستگیری نواب­صفوی، توطئه­های زیرزمینی بقایی علیه دكتر مصدق، آشنایی با محمد نخشب، ناگفته­هایی از ۳۰ تیر، ورود خلیل ملكی و جلال ­آل­احمد به حزب زحمتكشان و جدایی این دو از حزب و همچنین تشكیل نیروی سوم توسط ملكی، توطئه­ی 9 اسفند و نقش بقایی، رابطه­ی نزدیك بقایی با محمدرضاشاه، پیشنهاد شاه به بقایی برای پست نخست­وزیری، تلاش بقایی برای اعدام قوام­السلطنه، ماجرای قتل افشارطوس، نامه­ی آیت­الله كاشانی به دكتر مصدق، كودتای ۲۸ مرداد، تبعید بقایی به زاهدان بعد از كودتا توسط زاهدی، دستگیری اعضای حزب بعد از كودتا، مسئولیت تشكیلات حزب زحمتكشان تهران و استعفا از آن، احضار به ساواك، مخالفت بقایی با امام­خمینی، مسئولیت حزب زحمتكشان چند ماه قبل از انقلاب، تلاش بقایی برای توقف انقلاب، ریاست مؤسسه­ی مخترعین، نوشتن نامه به حجت الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری وزیر اطلاعات وقت، وضعیت حزب زحمتكشان بعد از انقلاب، رابطه­ی بقایی و شهید حسن آیت، بقایی و كودتای نوژه، جدا شدن از بقایی و سرانجام فوت مرتضی كاشانی در سال ۱۳۸۶ پرداخته­ام كه عمده­ی مطالب فوق­العاده و نادر است.


در ارتباط با موقعیت خانوادگی و تحصیلات و اختراعات مرحوم مرتضی كاشانی مواردی را بفرمایید؟

ـ همان­طور كه در این كتاب خواهید خواند، ایشان در سال ۱۳۰۱ در تهران به­دنیا آمدند. پدرشان محمد نام داشت و پیشه­ی ایشان هم بلور فروشی بود. آقای كاشانی در مورد پدرشان گفته­اند كه وی مخالف رضاشاه و طرفدار آیت­الله خالصی­زاده بود. نكته­ی جالب اینكه پدرشان مدتی هم در تبعید به­سر ­بردند كه علت آن هم گویا زدوخوردی بوده كه با یكی از افسران رضاشاه داشته­است. درباره­ی تحصیلات مرحوم كاشانی باید بگویم كه تحصیلات آكادمیك نداشتند ولی سپری كردن دوران مدرسه در مدارس تدین، شرف­محمدی، مدرسه­ی صنعتی ایران و آلمان و هنرستان راه‌آهن میتونه دارای اهمیت باشه. پس از آن هم كه به­عنوان تكنسین و سرپرست دانشكده­ی فنی، كه گمان می­كنم ریاست آن را مهندس بازرگان برعهده داشت، وارد دانشگاه تهران شدند. البته ایشان اختراعاتی هم داشته كه مهم­ترینش ساخت لكوموتیو در اداره‌ی تخشایی ارتش (اداره­ی تسلیحات) و بازدید رضاشاه از این اختراع بوده و جالب اینكه به­خاطر همین اختراع از رضاشاه هدیه­ای هم دریافت كرده و همین باعث بخشودگی پدرش از جانب رضاشاه و برگشت وی از تبعید بود. ضمن اینكه ایشان دستگاه تلمبه‌ی آبی هم ساخته بودند كه به­گفته­ی خودشان در باغ مهندس ریاضی آن را آزمایش كرده­بودند.


در ارتباط با چگونگی واردشدن مرحوم كاشانی به مسائل سیاسی و همچنین آشنایی وی با مظفر بقایی بفرمایید؟

ـ البته به­گفته­ی خودِ آقای كاشانی قبل از آشنایی با مظفر بقایی در میتینگ­هایی كه در منزل آیت­الله كاشانی در دفاع از فلسطین برگزار می­شد، به­عنوان انتظامات فعالیت می­كرد. پس از آن­هم در سازمان نگهبانان آزادی و حزب زحمتكشان به­طور جدی به فعالیت پرداخت و مسئولیت­های مهمی هم در حزب زحمتكشان داشت. كه از جمله می­توان به عضویت در هیئت اجرائیه­ی حزب، مسئولیت تشكیلات تهران، ریاست گارد حزب و همچنین مسئول كمیسیون تفتیش حزب اشاره كرد. گویا در اواسط سال ۱۳۵۶ هم بقایی كاملاً حزب را اختیار كاشانی گذاشته بود و از وی خواسته كه هرگونه صلاح می­داند حزبی را كه البته فقط نام حزب را یدك می­كشید، اداره كند.


فصل سوم كتاب به ملی­شدن صنعت نفت می­پردازد. آقای كاشانی در خاطرات خود معتقدند كه بقایی طرفدار ملی­شدن نفت نبود؛ لطفاً در این مورد توضیح دهید؟

ـ بله! ایشان دلایل خوبی هم برای ادعایشان آورده­اند و گفته­اند كه وقتی شعار ملی­شدن نفت داده شد عده­ای با این پیشنهاد مخالفت كردند و گفتند كه این شعار انگلیسی­هاست! یكی از این مخالفین هم دكتر بقایی بوده كه زیربار نمی‌رفته و می‌گفته این شعار، انگلیسی است. اصلاً بقایی نظرش در مورد نفت این بود كه ما بیاییم و روی قرارداد گس‌ ـ گلشاییان چانه بزنیم و اگر هم خیلی مجاهدت كنیم خواهیم توانست به میزان پولی كه به موجب قرارداد گس ‌ـ گلشاییان به ما می‌دهند، مبلغی اضافه كنیم تا منافع ما رو تأمین كنه. البته بقایی بعدها با ملی­شدن صنعت نفت موافقت كرد ولی تا یك ماه با آن موافق نبود و تردید داشت و می‌گفت كه این شعار، شعار انگلیس است.


در ارتباط با ترور رزم­آرا و اینكه چه كسانی مسبب ترور وی بودند نظرات مختلفی ارائه شده است؛ گروهی رزم­آرا را متهم به زمینه­چینی برای كودتا علیه شاه دانسته و در نتیجه عاملین قتل وی را به تحریك دربار می­دانند، گروهی دیگر قتل رزم­آرا را با مسئله­ی نفت در ارتباط دانسته و عاملین قتل وی را نیز طرفداران نهضت ملی شدن نفت می­دانند. آقای كاشانی در خاطراتشان كدام­یك از این دو مورد را درباره­ی قتل رزم­آرا بیان می­كنند؟

ـ در مورد اینكه ترور رزم­آرا به نهضت ملی­شدن نفت ارتباط دارد شكی نیست؛ زیرا مهم­ترین سد در به سرانجام رسیدن نهضت ملی­شدن نفت همین رزم­آرا بود كه توسط فدائیان اسلام و با موافقت آیت­الله كاشانی از سر راه برداشته شد. در مورد اینكه قتل رزم­آرا به تحریك عاملین دربار بوده، آقای مرتضی كاشانی اشارت خوبی كرده. ایشان گفته­اند كه یكی از مخالفان سرسخت رزم­آرا، شاپور علیرضا بوده كه گویا خیلی هم از رزم­آرا می­ترسید. آقای كاشانی از جانب یكی از دوستانشان نقل می­كند كه در مجلسی علیرضا پهلوی در مورد رزم­آرا صحبت می­كرده و موقع صحبت كردن از ترس رزم‌آرا لبش می‌لرزید. آقای كاشانی عقیده‌ دارند كه رزم‌آرا می‌خواست بر ضد شاه كودتا كند زیرا رابطه­ی نزدیكی هم با خسرو روزبه و حزب توده داشته. به­نظر می­رسد كه خودِ شاه هم موافق ترور رزم­آرا بوده زیرا به قدرت وی پی برده بود. آقای كاشانی در خاطراتشان نقل می­كنند كه پس از ترور رزم­آرا، اسدالله علم به نزد شاه می­رود و می­گوید: «قربان! كلك كنده شد». در شروع مخالفت با رزم­آرا هم بقایی را برای این كار انتخاب می­كنند و وی به­خاطر خوش­خدمتی به شاه می­پذیرد. مخالفت­ها و اقدامات بقایی باعث می­شود كه رزم­آرا وی را مدتی به زندان بیندازد و تهدید كند كه چاپخانه­ی روزنامه­ی شاهد را بر سرش خراب می­كند.


پس از اعدام انقلابی رزم­آرا، دكتر بقایی مورد تهدید قرار گرفت و بدین­منظور مرتضی كاشانی مسئول حفاظت از جان بقایی گردید، در این مورد توضیح دهید؟

ـ به­گفته­ی آقای كاشانی، پس از ترور رزم­آرا در حضور وی شخصی بقایی را تهدید به مرگ می­كند كه پس از آن مرتضی كاشانی مسئول حفاظت از جان وی می­شود و به­مدت ۱۱۷ شب در منزل بقایی به حفاظت از جان وی می­پردازد. عمده­ی­ خاطرات نادر و فوق­العاده­ی آقای كاشانی مربوط به همین ۱۱۷ شب است كه این مدت باعث شد به اقدامات زیرزمینی و چهره­ی واقعی بقایی پی ببرد. خوشبختانه این خاطرات در هیچ جایی گفته نشده و برای اولین بار توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و توزیع شده­است.


پس از اینكه مصدق به نخست­وزیری رسید به مرور اختلافات دكتر بقایی با دكتر مصدق نمایان می­شود؛ چه علل و عواملی باعث اختلاف بین این دو گردید؟

ـ یكی از علل مخالفتِ بقایی با مصدق بر سر شخص دكتر حسین فاطمی بود كه در جریان دفاع فاطمی از ملی‌شدن نفت به او تهمت انگلیسی بودن زد. زمانی هم كه دكتر فاطمی تیر خورد بقایی از این اتفاق خوشحال بود و تا این حد با دكتر فاطمی دشمنی داشت. یكی دیگر از دلایل اختلافِ بقایی با مصدق این بود كه پس از پیشنهاد ملی‌شدن صنعت نفت، برای پیشبرد آن به خانه‌ی ریچارد سدان رفتند و آنجا مقداری از اسناد و مدارك مربوط به شركت نفت را پیدا كردند. در میان اسناد، سندی مربوط به آقای دكتر متین­دفتری، داماد مصدق بود. متین­دفتری در این سند اشاره كرده­بود كه یك پولی به من بدهید تا از نفوذم و نسبتی كه با مصدق دارم به­نفع شركت نفت استفاده كنم. در واقع در این سند متین دفتری پول می‌خواست تا به شركت انگلیسی كمك كند. دكتر بقایی به­خاطر آن، جنجالی به­پا كرد. مورد اختلاف بعدی اینكه زمانی­كه قرار شد دكتر مصدق به شورای امنیت برود به آقای بقایی گفته بود بیست نفر هیئت همراه را انتخاب كند. دكتر مصدق، متین­دفتری را هم انتخاب كرد، اما بقایی مخالفت و اعتراض كرده بود كه از این آقا سند داریم. بالاخره مصدق او را با خود برد و همین موضوع باعث تشدید اختلاف بین بقایی و مصدق شد.


پس از اینكه اختلافات بین دكتر بقایی و مصدق شكل گرفت، بقایی حزب زحمتكشان را تأسیس كرد. مرتضی كاشانی در خاطراتش اشاره می­كند كه به پیشنهاد وی حزب زحمتكشان تأسیس گردید؛ لطفاً درباره­ی تشكیل حزب و اعضای هیئت اجرائیه­ی آن و همچنین اختلافات حزب توضیح دهید؟

ـ بله! همین­طور است. گویای آقای كاشانی به بقایی پیشنهاد می­دهد كه سازمان نگهبانان آزادی را به حزب تغییر بدهیم كه این اتفاق می­افتد و روزنامه­ی شاهد هم به­عنوان ارگان حزب زحمتكشان معرفی می­شود. بعد از صحبت كردن كاشانی با خلیل ملكی به دستور بقایی در مورد تشكیل حزب، كارشان را در قالب حزب پس از نوشتن اساسنامه و مرامنامه در اردیبهشت ۱۳۳۰ رسماً آغاز می­كنند. البته در شروع كارِ حزب به­خاطر خودرأیی­هایی بقایی اختلافاتی بین وی، مرتضی كاشانی و خلیل ملكی و دیگر اعضای حزب زحمتكشان به­وجود آمد كه پس از مدتی هم به قهر و رفتن خلیل ملكی از حزب و تشكیل نیروی سوم توسط ملكی می­انجامد.

اعضای هیئت اجرائیه هم بدین صورت بوده: آقای دكتر بقایی، دكتر عباس ریاضی­كرمانی و دكتر عیسی سپهبدی. برای خلیل ملكی هم دو نفر: جلال آل‌احمد و مهندس قندهاریان، كه جلال آل‌احمد پس از مدتی از حزب استعفا می­دهد و به‌جای وی ناصر وثوقی انتخاب می­شود. در آخر هم مرتضی كاشانی، آقای حسن میرمحمدصادقی، یوسفی‌زاده و زندی كه دانشجوی دانشكده‌ی فنی بودند، انتخاب می­شوند. بدین­ترتیب سه نفر بقایی، سه نفر ملكی و چهار نفر مرتضی كاشانی، در مجموع ده نفر بودند كه اینها اعضای «هیئت اجرائیه‌ی زحمتكشان ملت ایران» را تشكیل می­دادند.


نكته­ی بسیار مهم در خاطرات مرحوم كاشانی ماجرای قتل سرتیپ محمود افشارطوس و دخالت مستقیم بقایی در این ماجراست، لطفاً توضیح بفرمایید؟

ـ آقای كاشانی در مورد قتل سرتیپ محمود افشارطوس و دخالت مستقیم بقایی در این جریان نكات جالبی گفته­اند. خودِ ایشان حتی در بازگشت از سفر دزفول به­خاطر موضوع گم‌شدن افشارطوس دستگیر شد و وی را به پادگان جمشیدیه انتقال دادند. حتی رادیو هم خبر دستگیری مرتضی كاشانی را در رابطه با ناپدید شدن افشارطوس، اعلام كرده­بود. بقایی قبل از اقدام به ربودن افشارطوس از كاشانی خواسته بود كه در سفر علی زهری به دزفول وی را همراهی كند و حتی به وی گفته بود: «نمی­خواهم در تهران باشی، چون یك جریاناتی پیش خواهد آمد كه می‌خواهم تو نباشی. برو و از زهری محافظت كن». آقای میلانی هم در كتاب خود با نام «اسرار قتل افشارطوس» به دخالت بقایی در این جنایت اشاره كرده­است. نكته­ی قابل توجه در این مورد اینكه بقایی در خاطرات خود كه توسط حبیب لاجوردی مصاحبه و گردآوری شده اذعان می­كند كه از ماجرای قتل افشارطوس چیزی به یاد نمی­آورد!! بر فرض محال هم كه بقایی در قتل افشارطوس دخالت نداشته است، تقریباً همه­ی جراید آن زمان به دخالت وی در این قتل اشاره كرده­اند و وی اگر مقصر نبوده پس چرا به دفاع از خود نپرداخته و خود را به فراموشی زده­است. كاشانی در خاطراتش نقل می­كند كه در حضور خودِ او شخصی به بقایی تلفن می­كند و می­گوید: اگر افشارطوس فرار كرد چه كنیم؟ بقایی هم می­گوید: چه بهتر! اگر فرار كرد با تیر بزنیدش. در بازجویی­ای هم كه وزارت اطلاعات بعد از انقلاب با بقایی انجام داده وی به دخالت مستقیم در قتل افشارطوس اعتراف كرده و همچنین به اطلاع داشتن از كودتای نوژه اقرار كرده­است. سند این ادعا در پایان كتاب خاطرات آقای كاشانی موجود است.


ارتباط بقایی با دربار و محمدرضاشاه چگونه بود؟

ـ بقایی با شخص محمدرضا شاه رابطه­ی خوبی داشت و باید گفت كه وی یكی از مشاوران نزدیك شاه بود. بقایی بارها در خاطراتش در مورد این رابطه صحبت كرده؛ مثلاً در جایی می­گوید: «هر وقت كه مشكلی پیش می­آمد شاه فوراً دلش برای من تنگ می­شد». آقای كاشانی در خاطراتش می­گوید: زمانی­كه بقایی در بیمارستان بستری بود، اسدالله علم و زاهدی از طرف شاه مدام به وی سر می­زدند و جویای حالش می­شدند و در همین ملاقات­ها هم از طرف شاه به وی پیشنهاد نخست­وزیری دادند. اینكه در سال ۱۳۵۶ به شاه پیشنهاد می­دهد كه هویدا، نصیری و تعداد دیگری را به زندان بیندازد و تمام جنایت­های خود را به گردن اینها بیندازد و محمدرضا هم می­پذیرد، نشان از رابطه­ی نزدیك وی با پهلوی دوم دارد. او در خاطراتش بارها اشاره كرده كه مخالف شاه نبوده و شاه هم كوچك­ترین قدمی برای به سرانجام نرسیدن نهضت ملی نفت برنداشته است!! و به قول آقای كاشانی: بقایی تا آخر عمرش همیشه از شاه دفاع می­كرد و حتی یك بار هم نگفت كه وی دیكتاتور و جنایتكار است.


پس از كودتای ۲۸ مرداد بقایی به زاهدان تبعید گردید و بسیاری از اعضای حزب دستگیر شدند. در این زمان شهید آیت نامه­ی ۹۴ صفحه­ای به دكتر بقایی نوشت، در این مورد توضیح دهید؟

ـ البته نامه­ی معروف حسن آیت به بقایی مربوط به آذر ۱۳۴۲ است نه بعد از كودتای مرداد ۱۳۳۲ و تبعید بقایی. آقای كاشانی در خاطراتشان گفته­اند كه بعد از كودتا، حزب بیشتر شبیه به یك باشگاه چای‌خوری بود. چند ساعتی می­­نشستند چایی­ای می­خوردند و می­رفتند و دیگر بحث سیاسی­ای مطرح نمی­شد. حزب زحمتكشان بعد از كودتا اصلاً وضعیت خوبی نداشت و به قول آقای مرتضی كاشانی به آن حزب آدمكشان می­گفتند. بعد از كودتا هم چندباری به آنها اخطار داده بودند كه در محل حزب جمع نشوند ولی مثل اینكه توجهی نكرده بودند كه سرانجام دستگیر می­شوند. البته پس از چند روز با دادن تعهد آزاد می­شوند. همان­طور كه گفتم شهید آیت در آذر ۱۳۴۲ نامه­ی ۹۴ صفحه­ای و مفصلی را برای دكتر بقایی نگاشت. وی در این نامه ضمن مرور حوادث و اتفاقات و بیان وضعیت سیاسی كشور، حزب زحمتكشان و شخص بقایی و نظرها و مواضع خود در قبال آنها، سوابق نامطلوب بقایی را به وی یادآور می­شود و اشاره می­كند كه بقایی در دوره­ی پانزدهم به كابینه­های قوام، حكیمی، ساعد و نیز دولت هژیر، آن­هم پس از قیام درخشان آیت­الله كاشانی علیه دولت، رأی اعتماد داده­است. در جای دیگر از حاكم بودن جو غیراخلاقی بر حزب انتقاد كرده و می­گوید: بسیاری از اوقات شاهد ناجوانمردانه­ترین تهمت­ها و نسبت­ها بوده­ام كه افراد حزب به یكدیگر می­زدنند. در ادامه­ی نامه می­نویسد: از همان روزهای ورود به حزب احساس كردم وارد محیط مسمومی شده­ام. اكثر به یكدیگر تهمت می­زدند، یكدیگر را دزد و نادرست و مغرض می­خواند­ند و حداقل یكدیگر را مسخره می­كردند. آیت در ادامه با طرح سؤال­هایی نظیر: جنابعالی بارها قبل از دستگیری آیت­الله خمینی آرزو می­كردید كه دولت حماقت كند و ایشان را دستگیر كند. آیا می­توانید بفرمایید كه چه نقشه­ای بعد از دستگیری ایشان داشتید و آن نقشه كجا رفت و چطور شد؟ بقایی را به چالش می­كشد. آیت به بقایی بابت رفتار منفعلانه­اش در قبال حوادث 15 خرداد به­شدت تاخته و تنها تماشاگر ساكت صحنه­ی فجیع و در ضمن باشكوه 15 خرداد را در حزب زحمتكشان معرفی می­كند. پیشنهاد آیت به بقایی این است كه ما نباید از روحانیت فاصله بگیریم بلكه باید همیشه با ایشان از روی برنامه­ی معین ارتباط داشته‌باشیم تا مبادا رندان تصمیمات خود را به­دست آنان اجرا كنند. متن نامه­ی فوق توسط اینجانب خلاصه شده و در كتاب آورده شده­است. برای دیدن متن كامل نامه­ می­توانید به كتاب «زندگینامه­ی دكتر مظفر بقایی» كه تألیف آقای حسین آبادیان است، رجوع كنید.

در فصول یازدهم و دوازدهم كتاب به فعالیت­های مظفر بقایی در دوره­ی پس از انقلاب پرداخته­اید، لطفاً با ذكر خاطرات آقای مرتضی كاشانی به فعالیت­های بقایی پس از انقلاب اشاره بفرمایید؟

ـ بله! البته فعالیت­های بقایی در بعد از انقلاب در راستای پیشبرد انقلاب نبوده بلكه به­نظر من وی مانند یك منافق سعی در ضربه­زدن به انقلاب را داشت. بقایی در سال ۱۳۵۶ ـ همان­طور كه آقای كاشانی در خاطراتشان گفته­اند ـ سعی در ایستادن مقابل قطار انقلاب و توقف آن را داشت. بقایی در 21 نیر 1359 دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند .در بازجویی­ای كه وزارت اطلاعات بعد از انقلاب و در اوایل دهه­ی ۱۳۶۰ از وی انجام داد، به اطلاع داشتن از كودتای نوژه، رابطه­ی نزدیك با رفیع­زاده (رئیس ساواك ایران در آمریكا) و همچنین دخالتِ مستقیم در قتل رئیس شهربانی دولت مصدق سرتیپ افشارطوس اعتراف كرده است. وی در 27 دی ماه 1364 به دعوت منصور رفیع‌زاده (آخرین رئیس شعبه ساواك در آمریكا) به آمریكا سفر كرد ولی بعد از بازگشت در اول فروردین 1366 در كرمان به دلیل ارتباط با سازمانهای جاسوسی بیگانه و توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران دستگیر شد و در 26 آبان 1366 بر اثر بیماری در بیمارستان مهر تهران درگذشت.


منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی



 
تعداد بازدید: 1303


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: