انقلاب اسلامی :: یادداشت‌های‌ سید محمد طباطبائی‌

یادداشت‌های‌ سید محمد طباطبائی‌

08 بهمن 1390

طباطبایی‌ محمدحسن،1382، یادداشت‌های‌ سید محمد طباطبائی‌ از انقلاب‌ مشروطیت‌ ایران‌، تهران‌، نشر آبی‌
یادداشت‌های منتشر نشده سید محمد طباطبایی از انقلاب مشروطیت ایران _که در چاپ های بعدی عبارت منتشر نشده از عنوان حذف شده_ نام کتابی است به قلم حسن طباطبایی از خاندان طباطبایی‌ها که سال 1382 توسط نشر آبی به چاپ رسیده است.
کتاب را می‎توان- جدا از آن چه در فهرست کتاب آمده- به دو بخش عمده تقسیم بندی کرد که به نظر می‎رسد بخش دوم، دست نوشته‌های سید محمد طباطبایی انگیزه اصلی مؤلف در چاپ این اثر بوده است. اما بخش نخست نیز در خور توجه است که در آن اسنادی قابل توجه از این روحانی برجسته که می‎توان آن را یکی از رهبران - و نه به گفته مؤلف رهبر- انقلاب مشروطه در ایران به شمار آورد دیده می‎شود.
در مقدمه کتاب اشاره شده که این اثر در واقع پایان نامه دوره کارشناسی مؤلف در سال 1349 است و سپس انگیزه جمع آوری این یادداشت‌ها را می‌توان دید «در مشورت با استاد به دلایلی از جمله تبار خانوادگی و رشته تحصیلی نقش سید محمد طباطبایی در انقلاب مشروطه را برگزیدم، کار پرس و جو از بزرگان خانواده را در جستجوی مدارک و اسناد منتشر نشده ای از مرحوم طباطبایی پیگیر شدم. پس از مدتی پدرم مرا از وجود دست نوشته‌هایی از آن بزرگوار نزد یکی از عمو زاده‌ها و فرزند سید محمد صادق طباطبایی باخبر کرد.»
پس از یادداشت ناشر آن چه در ادامه قسمت نخست کتاب می‎آید شرح حالی از سید محمد طباطبایی است که در منابع تاریخ مشروطه یعنی تاریخ بیداری ایرانیان و تاریخ انقلاب مشروطه مهدی ملک زاده نگاشته شده است و در ادامه این شرح حال نویسی، مقام و خدمات اجتماعی و فرهنگی نیز آمده است. نویسنده در این قسمت ضمن بیان خدمات علمی و فرهنگی این روحانی برای اثبات مدعای خود نمونه‌هایی مندرج در کتاب‌های تاریخ مشروطه را ذکر کرده است تا به نوعی بر روشن‌فکر بودن سید محمد طباطبایی و جدایی او از جریانی که در آن زمان به عنوان تحجر شناخته می‎شد مهر تأییدی زده شود.
«در فرهنگ دوستی طباطبایی همین بس که در آن دوران تحجر که کسی را جرات تنویر افکار عوام نبوده او مدرسه مبارکه اسلام را به سال 1317 در تهران تاسیس کرد و به خاطر جلب اطمینان کامل طبقات متعصب برادرش سید اسدالله طباطبایی را به عنوان رییس مدرسه انتخاب کرد» (ص 17) این اقدام سید محمد در واقع «مشتی بود محکم بر دهان دشمنان یاوه گوی معارف جدید و باعث ترویج معارف جدید شد.»(ص 18)
نویسنده در ادامه اثر به تعدادی از مکتوبات سید محمد طباطبایی اشاره دارد که برای مظفر الدین شاه و عین الدوله و پادشاه ژاپن نوشته شده ونیز کمی بعد به نامه‌ای از جانب ناصر الملک صدراعظم محمد علی شاه به وی اشاره می‎کند. نامه‌هایی که به صورت پراکنده ذکر شده و کنار هم قرار گرفتن آن‌ها می‎توانست در کنار زیبایی بخشیدن به فهرست کتاب و کمک به خواننده جهت تسهیل دریافت و درک اثر در روشن شدن شخصیت این روحانی مشروطه خواه موثر باشد.
اگر چه در باب این نامه‌ها باید گفت تمامی مکتوبات نیز از کتاب‌های مرتبط با این دوره زمانی همچون تاریخ مشروطه احمد کسروی و تاریخ بیداری ایرانیان اثر ناظم الاسلام کرمانی، استخراج شده و تنها نمونه یکی از آن‌ها که دستخط قوام به طباطبایی است، در کتاب چاپ شده است.
در دیگر صفحات نخستین بخش، موضوعات نخستین جلسه مجلس شورای ملی به همراه نطق طباطبایی (ص 31 و 32) به توپ بستن مجلس و تبعید به باغ شاه به همراه پیام طباطبایی برای فرزندش عبدالمهدی پس از به توپ بستن مجلس با اصل دست خط (ص 36 - 33) و وضعیت فعلی آرامگاه طباطبایی (ص 51 - 49) نوشته شده است.
پس از این بخش دوم کتاب شروع می‎شود که دربردارنده دست نوشته‌های سید محمد طباطبایی است. پیش از معرفی این بخش باید نکاتی را یادآور شد، متأسفانه مؤلف در این قسمت از کتاب ضعف خود در به کار گیری روش و به عبارتی فقدان روش در کتاب را نشان داده است. به طوری که در گردآوری و انتشار یادداشت‌ها توالی تاریخی رعایت نشده است به عبارتی هر یک از این یادداشت‌ها در تاریخی خاص نگاشته شده‌اند که رعایت آن‌ها می‎توانست تصویری صحیح از وضعیت آیت الله سید محمد طباطبایی در سال‌های آخر عمر او به دست دهد. چه رعایت این توالی از ضرورت‌هایی است که یک پژوهشگر تاریخ باید آن را رعایت کند و عدم رعایت آن پرسشی است که مؤلف باید پاسخ گوی آن باشد. این را نیز باید گفت که چنین اشتباهی در حال رخ می‎دهد که وظیفه یک مورخ کنار یکدیگر قرار دادن اسناد و داده‌های تاریخی برای ایجاد تصویر هرچه دقیق‌تر از یک رویداد است.
اما جدای از این مسئله باید افزود که یادداشت‌های سید محمد طباطبایی مربوط به سال‌هایی است که طباطبایی در روستای ونک زندگی و روزگار خود را سپری می‎کرد یعنی سال 1329ه. ق، سال‌های پس از فتح تهران و شروع دودستگی‌ها میان آزادی خواهان که با رفتارهایی تند روانه چون ترور سید عبدالله بهبهانی و یا اعدام شیخ فضل الله همراه بود. این سال‌هایی است که با توجه به فحوای یادداشت‌ها طباطبایی وضعیت جسمانی مناسبی نداشته است و خود بارها به آن اشاره کرده است «اکنون که 20 جمادی‌الثانی 1329 است در ونک هستم به حالتی زیاده بد، خداوند رحم فرماید» (ص 68) و یا « شب دوشنبه 14 جمادی‌الثانی 1329 به ونک آمدم با عیال و اکنون که 15 است مشغول نوشتن هستم گمانم این است که از این جا زنده برنگردم، زیرا عمرم هفتاد و یک و شش ماه است و حالم بسیار بد است.» (ص 74)
شاید با توجه به همین وضعیت جسمانی و نیز مشاهده به بیراهه رفتن انقلاب مشروطه است که طباطبایی این یادداشت‌ها را می‎نویسد. یادداشت‌هایی که بیش از هر چیز این مسئله به وضوح در آن مشاهده می‎شود که سید قصد تبرئه خود از سرنوشت مشروطه در آن زمان را دارد چرا که در پایان یادداشت‌هایی که در رابطه با انقلاب مشروطه است چنین می‎نگارد «آقا سید عبدالله به عنوان مجلس خواهی و شیخ فضل الله به عنوان دشمنی مجلس مشروطه سبب بر هم خوردن مجلس مشروطه شدند، خداوند از تقصیر ماها همه به برکت محمد (ص) و آل محمد بگذرد» (ص 66) و یا «این دو کلمه را هم بنویسم، کار را شیخ فضل الله و آقا سید عبدالله خراب کردند یکی به عنوان دشمنی ویکی به عنوان دوستی، خداوند از هردو بگذرد.» (ص 68)
سایر یادداشت‌های این بخش عبارت است شرح حالی از سفر سید به تهران در سال 1299 ه. ق (ص 71 و 72) یادداشتی از وضعیت جسمی (ص 74) شرح حالی از ورود به تهران در سال 1311 به همراه شرحی از دارایی‌های شخصی (صص 76 تا 80) یادداشتی با موضوع زندگی شخصی و در پایان تصاویری از خاندان آیت الله طباطبایی از دیگر قسمت‌های این کتاب است که در خصوص آن‌ها می‎توان گفت اگر از فقدان روش و دیگر مسایلی که در این کتاب به چشم می‌آید، چون تناقض گفتار مؤلف در باب ورود سید محمد طباطبایی با آنچه در میان یادداشت‌ها وجود دارد بگذریم، این یادداشت‌ها به هر انگیزه‌ای که نوشته شده‌اند با توجه به نزدیک بودن زمان نگارش آن‌ها با پیروزی انقلاب مشروطه و حوادث پس از آن به عنوان اسنادی دست اول به حساب می‎آیند که با کمی ظرافت مؤلف می ‎توانست در شناخت هر چه بهتر آیت الله سید محمد طباطبایی موثر باشد. همچنین باید افزود هدف از نگارش این مطلب به هیچ عنوان زیر سوال بردن شخصیت و اقدامات این روحانی برجسته نیست بلکه این سطور با هدف نقدی بر کتاب «یادداشت‌های منتشر نشده سید محمد طباطبایی از انقلاب مشروطه» به نگارش درآمده است.




منبع: سایت انسان‌شناسی و فرهنگ



 
تعداد بازدید: 1368


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: