03 بهمن 1397
مصاحبه و تدوین: محمدمهدی موسیخان
در بخش اول مصاحبه برای فهم موضوع، تاریخچه اتحادیه انجمنهای اسلامی خارج از کشور و دلایل اهمیت این موضوع در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی و کمبود منابع آن توسط آقای باقرنژاد تشریح شد. در این قسمت، کتابهای چاپ شده با موضوع اتحادیه انجمنهای اسلامی در داخل کشور، نقاط قوت و ضعف آنها بررسی شده است. در پایان این قسمت دو کتاب چاپ شده در خارج کشور (به زبان فارسی) معرفی شده، اما به دلیل طولانی شدن بحث، نقد و بررسی آنها در بخش سوم مصاحبه تقدیم خوانندگان محترم میشود.
تاکنون در مورد موضوع اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مسلمان خارج از کشور، چه کتابهایی در داخل ایران تألیف و منتشر شدهاند؟
قبل از اینکه به این سؤال پاسخ بدهم باید مطلبی را عرض کنم. اعضای اتحادیه حدود سال 1355 در فکر جمعآوری اسناد و نوشتن تاریخچه اتحادیه بودند، اما به هر علتی این کار عملی نشد. در سال 1357 مجدداّ موضوع نوشتن تاریخچه اتحادیه مطرح شد که در این رابطه آقای سیدمهدی سیدمحمدی از اعضای انجمن شهر کلاوستال (Clausthal) آلمان این کار را شروع کرد و مصاحبه مفصلی با آقای دکتر مهدی نواب از اعضای اولیه اتحادیه انجام داد و زحمت تبدیل کردن صدا به متن را هم کشید. ولی این کار هم باز استمرار پیدا نکرد و تنها پیاده شدن آن نوار صورت گرفت. با وقوع انقلاب تعداد زیادی از اعضای فعال اتحادیه به ایران بازگشتند و در جاهای مختلف مشغول کار شدند. من به شخصه به خاطر علاقه شخصی خودم، پیگیر تاریخ اتحادیه بودم. تا اینکه در سال 80 ـ 81 مصمم شدم که این کار انجام بشود و با دوستان قدیمیای که در تهران بودند جلسه کوچکی گذاشتیم و مسئله نگارش تاریخ اتحادیه مطرح کردم. دوستان هم استقبال کردند و قرار شد این کار پیگیری شود.
اولین مرحله جمعآوری اسناد بود که دوستان همکاری کردند و اسناد اتحادیه را که بهطور شخصی در خانهها داشتند را در اختیارم گذاشتند. در حین جمعآوری اسناد بود که با آقای دکتر علیرضا بهشتی فرزند مرحوم شهید بهشتی هم تماس گرفتیم که اگر ایشان هم از پدر بزرگوارشان اسناد و مدارکی درباره اتحادیه دارند در اختیار ما بگذارند؛ لازم است در همین جا از همکاری ایشان تشکر و قدردانی کنم. ارتباط با ایشان باعث شد که از سر لطف کمکهای زیادی در پیشرفت کار تدوین تاریخچه اتحادیه انجام بدهند. از طریق آقای دکتر علیرضا بهشتی از آقای جواد اژهای درخواست کردیم که چنانچه مدارکی از اتحادیه در دست دارند در اختیار ما قرار دهند؛ چون ما شنیده بودیم که مدارک اتحادیه را به ایران آوردهاند و دفتری را در خیابان پاستور به عنوان دفتر اتحادیه آماده و اسناد اتحادیه را آنجا جمعآوری کردهاند. با مذاکراتی که انجام گرفت، موفق به اخذ اسناد و مدارک نشدیم و به اجبار استفاده از اسنادی که نزد خود اعضا بود در دستور کار قرار گرفت. در شروع کار، از ابتدای تأسیس اتحادیه تا نشست ششم در جزوهای به عنوان یک پیشنویس نوشته شد که حدوداً اوایل سال 1385 بود. در اینجا باید این نکته را خاطر نشان کنم که در جلسه اول، قرار شده بود که در تدوین این تاریخچه تنها به ارایه اسناد اتحادیه بپردازیم و بحث تحلیلی فعالیتهای اتحادیه را در مجموعه دیگری ارائه کنیم. جلسه دیگری در تاریخ 16مرداد 1385 برگزار شد تا پیشنویسی که عرض کردم به اعضای باسابقه اتحادیه ارائه و نظرها و پیشنهادهای آنان را دریافت کنیم.
افرادی که در آن جلسه حضور داشتند تقریباً از نسل اولیه اتحادیه بهشمار میآمدند که عبارت بودند از: آقایان دکتر مهدی نواب، کریم خداپناهی، جعفر نیکویی، محسن کرباسفروشان، حسین کاشفی، سیدمهدی سیدمحمدی، محمود محمدزاده و یکی دو نفر دیگر که نام آنها در ذهنم نیست. به تعداد نفرات حاضر در آن جلسه نسخه پیشنویس تهیه و به آنها داده شد. ناگفته نماند مبنای کار ما هم از ابتدا همان نوار پیاده شده مصاحبه آقای سیدمحمدی با آقای نواب بود. واقعاً باید برای کاری که در سال 57 توسط آقای سیدمحمدی انجام شده بود ارزش گذاشت که افقی را برای شروع کار باز کرد، چون کار، آن موقع گنگ بود و وقتی کسی میخواهد کاری را شروع کند و چیزی از جوانب کار اطلاع ندارد، شدیداّ محتاج یک الگو و راهنما است. آن نوشته و نوار پیاده شده برای ما یک الگوی کاری بود.
یک دستمایه اولیه بود.
بله، یک دستمایه اولیه بود. در آن جلسه بعد از توزیع جزوه، از حاضران خواستم راجع به روند کار که میخواهد به این شکل پیش برود، نظرشان را بدهند. نتیجهگیری آن جلسه هم این شد که دوستان روی نسخهای که ما به آنها دادیم مطالعه کنند و نظراتشان را در حاشیه کتاب یا جداگانه به ما بدهند. من تمام نسخههایی که دوستان نظراتشان را نوشته و برگرداندند را در اختیار دارم؛ چون برای اثبات موضوعی که بعداً به آن اشاره میکنم لازم است. دوستان بعد از مطالعه نظراتشان را دادند یا اگر هم نظری نداشتند آن جزوهها را جملگی به استثنای آقای کریم خداپناهی به من برگرداندند. آقای کریم خداپناهی نه به من جزوه را برگرداند و نه نظرش را گفت. چون روند کلی کار را همه دوستان پذیرفته بودند، ما همان روند را با در نظر گرفتن پیشنهادات دوستان ادامه دادیم و به جلد اول، نشست هفتم را هم اضافه کردیم و خدا را شکر تا شهریور سال 1386 جلد اول کتاب «تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» آماده شد. باز هم تأکید میکنم آنچه در این کتاب آوردیم به غیر از پاورقیها که از خود بنده یا زندگینامه اعضا است بقیه هر آنچه میبینید اسناد اتحادیه است و فصل اول کتاب که اوضاع اجتماعی ایران و وضعیت کنفدراسیون در خارج را شرح میدهد کلاً برگرفته از یکی از کارهای تحقیقی اعضای اتحادیه بود که جزوهاش هم هنوز موجود است. چون آن جزوه از نظر ادبیاتی درهم ریخته بود آن را منظم کردم تا از لحاظ خواندن روان بشود وگرنه دخل و تصرفی در خود متن نکردم، حتی آن بخش از کتاب هم از اسناد اتحادیه بود.
جزوه کار چه کسی بود؟
مشخص نشد اما آن جزوه از مجموعه اسناد به دست آمده اتحادیه بود. قبلاً گفتم به علت مخفیکاری و حفظ اصول امنیتی و تشکیلاتی در اتحادیه، از درج اسامی و عکس در مکتوبات و همینطور تصویر برداری خودداری میشد. شما نامههای مسئولین اتحادیه که الان در دسترس است را ملاحظه بکنید در پایان اکثر قریب به اتفاق آنها نام و اسمی نمیبینید مگر اندک نامههایی که امضا کنندگان آنها از نظر ساواک شناخته شده بودند. نامهها را با عنوان برادرتان؛ مسئول فرهنگی و یا برادرتان؛ مسئول انتشارات و ... میبینید. به همین خاطر نویسنده آن جزوه هم مشخص نبود و اسمی نداشت و مشخص نیست کار چه کسی بود. در نهایت جلد اول کتاب «تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج کشور؛ اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا؛ 1360 ـ 1344»[1] در شهریور 1386 منتشر شد و در میان دوستان و اعضای اتحادیه مورد استقبال واقع شد.
پس اولین کتابی که در رابطه با تاریخچه فعالیت و اسناد اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا، در داخل ایران منتشر شد این کتاب بود؟
بله، جلد اول تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور به عنوان اولین کتابی بود که در این رابطه انتشار یافت. با انتشار کتابهای دیگر میتوان نتیجه گرفت که همزمان دیگران نیز در حال کار بودند و بر حسب اتفاق کتاب ما از نظر تاریخی جلو افتاد.
دومین کتاب چه نام داشت؟
دومین کتاب را دفتر نشر آثار شهید بهشتی (که متولیاش آقای دکتر علیرضا بهشتی است) با نام «شهید آیتالله دکتر بهشتی و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا»[2] در سال 1386 منتشر کرد. این کتاب بیشتر پیامهای مرحوم بهشتی به اتحادیه و سخنرانیهای ایشان در نشست پنجم و ششم است؛ یعنی مجموعه کتاب که حدود 180 صفحه است، مجموعه پیامها و سخنرانیهای آقای بهشتی در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا است ولی مطالبی در رابطه با تاریخچه اتحادیه در این کتاب نمیبینید.
در همان سال کتابی به نام «امام و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا»[3] به کوشش آقای جواد اژهای منتشر شد که چاپ کتاب بعد از شهریور است، زیرا آقای اژهای به جلد اول کتاب «تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ...» اشاره کرده است. بخش اول این کتاب، همان پیشنویسی بود که بنده به آقای کریم خداپناهی جهت اظهارنظر تحویل داده بودم که بررسی کند و نظرش را بدهد و به من برگرداند ولی عین آن را چاپ کردند و نام آقای خداپناهی در پایان آن آمده است. بعداً که به ایشان اعتراض شد که این پیشنویس در دست شما امانت بوده و چرا به نام خودت کتاب را چاپ کردند؟ گفت خیر، من چنین کاری نکردهام و شما از روی نوشته من کپی کردهاید.
آقای خداپناهی این را گفت؟
بله. بعد از این ماجرا که این کار از ایشان سر زد دیگر من با ایشان هیچ تماسی نداشتم و از طریق آقایان دکتر صفاتی و دکتر نیکویی این مطالب را به ایشان رساندم و ایشان هم این پاسخ را داده بود. ابتدای کتاب که جزوه مذکور در مورد شش نشست اتحادیه به چاپ رسیده، نام کریم خداپناهی را دارد که عیناً همان جزوهای است که به ایشان تحویل داده بودم و بقیهاش هم پیامهای حضرت امام خمینی و متقابلاً پیامهای اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا به امام و همینطور انجمنهای اسلامی آمریکا و کانادا است.
کتاب دیگری که در این زمینه میتوان نام برد، «جنبش دانشجویی در آئینه خاطرات؛ نگاهی تاریخی به فعالیتهای انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور»[4] است که توسط آقای داوود قاسمپور تألیف و چاپ شده است. البته کتاب با مشارکت معاونت فرهنگی ـ اجتماعی وزارت علوم و از سوی انتشارات دفتر برنامهریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی آن وزارتخانه در سال 1387 به چاپ رسید. پایه اصلی محتوای کتاب بر مصاحبههای اعضای انجمنهای اسلامی اروپا و آمریکا در «سازمان اسناد انقلاب اسلامی» و یک سری اسنادی که آنجا موجود بوده قرار دارد. مؤلف روند تاریخی را از ابتدای اعزام دانشجو به خارج از کشور شروع کرده و تا فعالیتهای انجمنهای اسلامی در سال 1357 ادامه میدهد.
به همه انجمنهای اسلامی در خارج پرداخته است؟
بله، انجمنهای اسلامی فرانسه، آمریکا، انگلیس، هند و ... را بررسی کرده است. کتاب دیگر، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی[5] است که جلد اول آن به موضوع اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا بهطور گسترده پرداخته و از ابتدای فعالیتهای خودش در آلمان هنگام تشکیل اتحادیه و بعضی از نشستهایی که خودش حضور داشته تا حضور حضرت امام در پاریس و برگشتن به ایران را شرح داده و مطالب مختلف و اسناد و عکسهای شخصیای که در اختیار داشته را در کتاب چاپ کرده است. این کتاب در ردیف خاطرات قرار میگیرد. البته در این زمینه میتوان از کتاب خاطرات دکتر ابراهیم یزدی به نام «شصت سال صبوری و شکوری»[6] که در سه جلد به نگارش در آمده است، نام برد. جلد دوم این کتاب که حدود 580 صفحه است، به فعالیتهای ایشان درخارج از کشور اختصاص دارد که تقریباً از تشکیل و فعالیتهای انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا بحث مفصلی دارد و از معدود خاطراتی به شمار میآید که اغلب بیان مطالب آن همراه با ارایه سندهای مربوطه است. تاریخ نگارش جلد دوم کتاب را دقیقاً نمیدانم ولی در سال 1394 اجازه نشر گرفت و توسط انتشارات کویر به چاپ رسید.
کتاب بعدیای که در این زمینه چاپ شده کتابی است با نام «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور به روایت اسناد»[7] که به کوشش آقای اکبر قاسملو تدوین و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1389 به چاپ رسیده است. این کتاب براساس اسناد ساواک در مورد اتحادیه تدوین و چاپ شده است. جلد دوم تا جلد پنجم کتاب ما (تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور) هم به ترتیب از سال 1388 تا سال 1395 توسط مؤسسه اطلاعات منتشر شد، که از نظر تاریخی فعالیت اتحادیه را تا مهر 1358 شرح میدهد. لازم به ذکر است که در کتاب «تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران»[8] تألیف سرهنگ غلامرضا نجاتی در دو صفحه، مختصری راجع به انجمنهای اسلامی اروپا و آمریکا توضیحاتی آمده است. این مجموعه کتابهایی است که در ایران چاپ شده و به طور خلاصه عرض شد.
از نظر شما نقاط قوت و برجسته تألیفات داخل کشور در رابطه با موضوع اتحادیه چیست؟
اگر بخواهیم کلیت این کتابها را در نظر بگیریم (به استثناء یکی از آنها که عرض کردم) بقیهشان تلاشی بوده در جهت شناساندن مجموعه اتحادیه که در هر کدام از این آثار صداقت نقطه برجسته و قوت آنها است. هر کتابی ممکن است نقاط ضعفی داشته باشد ولی شما وقتی متن کتاب را میخوانید میبینید که صداقتی در نوشتن کتاب بوده است، مثلا (برای اینکه راه دوری نرویم) آقای دکتر صادق طباطبایی دوست و رفیق ما بود (خدا رحمتش کند) ولی نقاط ضعفی در کتاب خاطراتش وجود دارد. اما به خوبی میدانیم ایشان آدم بسیار صادقی در فعالیتهای قبل از انقلاب در اتحادیه و حتی در نوشتن این کتاب بود. یا کتابی که آقای اکبر قاسملو تدوین کرده و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده است. این کتاب واقعاً کتابی است که از روی صداقت نوشته شده است و از میان همه این مجموعه کتابها که عرض کردم و بحث تحلیلی هم در آنها وجود دارد شاید کتاب ایشان سرآمد همه این کتابهایی باشد که در داخل کشور چاپ شده است.
چرا؟
برای اینکه کار خود را براساس سندهایی که در مرکز اسناد بوده، انجام داده و هر حرفی زده سندش را کنار آن آورده است، یا اگر روایتی را در تحلیلهایش نقل کرده به روایت اشخاصی از اعضای سابق اتحادیه استناد کرده که مصاحبه آنها موجود است. اگر هم در موضوعی روایت اشتباهی آورده ولی مدرک آن را ارائه نموده که این موضوع در مصاحبه مثلاً آقای حسین کاشفی با مرکز اسناد بیان شده است؛ یعنی این صداقتی که در مجموعه کتاب بهکار رفته و هیچجا خودش را به عنوان محور موضوعات کتاب قرار نداده، از نکات برجسته این کتاب به شمار میآید. همچنین کتابهای دیگر نیز همین شیوه را در پیش گرفتهاند. به علاوه هر کدام از این کتابها بخشی از تاریخ فعالیت انجمنهای اسلامی را بیان میکنند که از اینرو تکمیلکننده روایت تاریخ انجمنهای اسلامی هستند.
نقاط ضعف این کتابهای منتشر شده در داخل کشور با موضوع اتحادیه انجمنهای اسلامی چیست؟
نقاط ضعف کلیاش حتی در همین 5 جلدی که ما تقریباً 12 سال پیگیری کردیم و دنبال جمعآوری اسناد بودیم مشهود است. اولاً تأخیری که در نوشتن تاریخچه انجمنهای اسلامی خارج از کشور افتاد، باعث شده بسیاری از خاطرهها و اسامی از یاد برود و ذهنها دیگر آن آمادگی سالهای اولیه را نداشته باشند. در موقعی سراغ اعضای این انجمنها رفتهاند و یا رفتهایم که آنها به سن و سالی رسیدهاند که خاطرات زیادی از ذهنشان پاک شده است. یکی از نقاط ضعف دیگری که در همه این کتابها از جمله کتاب ما وجود دارد این است که بسیاری از سندهای فعالیتهای اتحادیه انجمنهای اسلامی وجود ندارد. من قبلاً هم به شما گفتم یکی از مهمترین اسناد اتحادیه، گزارشهای هیئتمدیرهها در نشستهای سالانه بود. هر ساله که کنگرههای اتحادیه تشکیل میشد در ابتدا بعد از مقدمات، اولین دستور جلسه نشست، ارایه گزارش عملکرد یکساله هیئتمدیره بود که به شکل مکتوب میخواندند و ارائه میدادند و اعضای شرکتکننده در نشست به عملکردشان رأی مثبت یا منفی میدادند. آن گزارشها تقریباً آیینه تمامنما از فعالیت یکساله اتحادیه بود که متأسفانه به غیر از یکی دو مورد که در کتابهای ما آمده و آن هم برای نشستهای اولیه است (یکی از آنها در نشریه «مکتب مبارز» بود و دیگری بهطور تصادفی در همین اسناد دوستان پیدا شد) بقیه این اسناد به دست ما نرسید؛ این از بزرگترین ضعفهای همه کتابها از جمله کتاب ما است. زیرا آن گزارشهای هیئتمدیره بسیار تعیینکننده بود. از دیگر ضعفهای اسنادی اتحادیه که در همه کتابها نمود بارزی دارد، نبود گزارشهای سمینارهای فرهنگی اتحادیه است. اتحادیه تقریباً هر ساله 2 تا 6 سمینار فرهنگی که 2 جلسه آن سراسری و 4 جلسه در سطح منطقه بود، برگزار میکرد و این سمینارهای فرهنگی در اندیشه و تفکرات اعضای اتحادیه بسیار تعیینکننده بود، چون روی این سمینارهای فرهنگی بسیار کار میشد. گزارشهای این سمینارها برای نسل امروز ما میتوانست بسیار مهم باشد که افراد آن دوره روی چه موضوعات فرهنگیای کار میکردند و بر چه موضوعاتی مشغولیت ذهنی داشتند. نبودن این گزارشها یکی از بزرگترین نقاط ضعف اسنادی کتابهای چاپ شده از جمله کتاب تاریخچه به حساب میآید.
در کنار سمینارهای فرهنگی، سمینارهای تشکیلاتی وجود داشت که باز هیچ گزارشی از آن سمینارهای تشکیلاتی در دست نیست. سمینارهای تشکیلاتی، چارچوب تشکیلات اتحادیه را نشان میداد و شما میتوانستید به راحتی متوجه بشوید که اساس این تشکیلات چیست، بنیان و جزئیاتش چگونه است.
نکته دیگر به بحث مخفیکاری در فعالیتهای اتحادیه برمیگردد. این مخفیکاری یکی از دستاوردهای بزرگ اتحادیه انجمنهای اسلامی خارج از کشور، چه در اروپا و چه در آمریکا به شمار میآید. همان طور که در بخش قبل گفتم، این کار امنیتی در مورد عضوگیری و کار تشکیلاتی باعث عدم نفوذ ساواک در داخل اتحادیه شد. اما این شیوه بعداً در کار تاریخنگاری اتحادیه انجمنهای اسلامی مسئلهای جدی را ایجاد کرد، زیرا یکی از نقاط ضعف در تاریخنگاری انجمن اسلامی خارج از کشور این موضوع است که به دلیل رعایت مسایل امنیتی، افراد خیلی مشکل شناسایی میشوند؛ یعنی پیدا کردن افراد مسئول در مجموعه اتحادیه که مواضعی را داشتند، نامهها نوشتند و سندها را رد و بدل کردند امکانپذیر نیست. این هم یکی از نقاط ضعفی است که در همه کتابها از جمله در تدوین کتاب تاریخچه، شخصاً با آن درگیر بودم و این مسئله باعث عدم دسترسی به خیلی از اسناد دیگر شد.
از میان کتابهایی که نام بردید، تنها یک کتاب با نام «جنبش دانشجویی خارج از کشور؛ انجمن اسلامی» تألیف داوود قاسمپور وجود دارد که کار تحقیقی است، البته کتاب آقای قاسملو هم حدود نود صفحه کار تحقیقی دارد ولی اکثر آن اسنادی است. با توجه به شناختی که شما روی تاریخ اتحادیه انجمنهای اسلامی دارید کتاب آقای قاسمپور چه نقاط ضعفی دارد؟
قبل از اینکه نقاط ضعف این کتاب را برشمرم باید به یکی از نقاط ضعف دیگر کتابها اشاره کنم و این که اکثر افرادی که سراغ تحقیق در این موضوع رفتند از بدنه اتحادیه نبودند، چون بسیار مهم است که شما از بدنه آن اتحادیه باشید و حس و حال آنجا را داشته باشید تا بتوانید در مورد صحیح یا غلط بودن مطالبی که در پیرامون مجموعه اتحادیه بیان میشود اظهارنظر کنید. یکی از نقاط ضعفی که در کار آقای قاسمپور وجود دارد این است که وی از اعضای انجمن اسلامی نبوده و در کار تحقیقیای که انجام داده بالاجبار به منابع شفاهی و مکتوب موجود مراجعه کرده است. در روایتهای شفاهی بسیار ممکن است که اظهارنظر راوی با واقعیت تطبیق نداشته باشد. محقق مبنا را بر درستی آن روایتها میگذارد. بنده زمانی که بعضی از مصاحبهها را میخواندم احساس میکردم این با واقعیتهای مجموعه اتحادیه انطباق ندارد و اسناد موجود هم گویای مطلب نیست، لذا هیچگاه از آن استفاده نمیکردم. اما آقای قاسمپور زحمت کشیده و منابع شفاهی و مکتوب فراوانی دیده است اما در میان اظهارنظرهای مطرح شده، با توجه به فضای داخل اتحادیه، نتوانسته روایتهای صحیح را از ناصحیح تشخیص دهد.
یعنی منظورتان این است که نقد روایتهای مختلف را انجام نداده است.
بله، طبیعی بوده که انجام نداده است. منظور بنده این نیست که با نیت انجام نداده است. کسی که عضو آن مجموعه نبوده و حس یکی از اعضای اتحادیه را نداشته، نمیتواند به راحتی حرف نادرستی که یک نفر بیان میکند را از سخن درست تشخیص دهد. ایشان از هر کسی که خاطرهای گرفته، آن را درست تلقی کرده و روایتشان را نقل کرده است و نقل همان حرفها در موقعیتهای مختلف باعث ضعف کتابش شده است. کتاب ایشان بیشتر نقل از این و آن است، به خصوص هنگام طرح بحث انگلستان تنها از بچههای انگلیس نقلقول کرده که در اصل یکی از بزرگترین ضعفهای این کتاب، انجمن اسلامی انگلستان است که ایشان باید یک بازنگریای در این موضوع بکند. ایشان موضوعات مختلفی در کتاب دارد که چون بیشتر از خاطرات اشخاص استفاده کرده طبیعتاً این اشتباهات هم رخ داده است.
در رابطه با روایت انجمن انگلستان، کتاب ایشان چه اشتباهی دارد؟
دوستان انجمنهای اسلامی انگلستان خیلی علاقه دارند نشان بدهند که ما هیچ ربطی به اتحادیه انجمنهای اسلامی نداشتیم. اگر مصاحبههای مختلف اعضای آنها را ببینید مثل آقایان علیمحمد فرزین و عبدالله محمودزاده و چند نفر دیگر، نمیخواهند نشان بدهند که انجمنهای آنها عضو اتحادیه بودهاند، در صورتی که اینطور نبوده است. انجمن لندن، انجمن برادفورد، انجمن منچستر و... همه عضو اتحادیه بودند، حالا چه سالی عضو اتحادیه شدند میتوان اسناد آنها را پیدا کرد. آقای قاسمپور در مورد انجمنهای انگلیس چون روایت این اشخاص را نقل کرده، نتیجه برای خواننده این است که انجمنهای انگلستان مشابه آمریکا و کانادا مستقل بودهاند.
ولی در اصل اشتباه است؟
بله، اشتباه است. اصلاً ما در اسناد اتحادیه داریم و در کتاب تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ... هم منعکس شده است. از نظر تاریخی اگر تا سال 56 اینها عضو اتحادیه نبودند که بودند، خرداد 1356 که اعضای اتحادیه برای تشییع جنازه دکتر شریعتی به لندن رفتند و در کتاب هم اشارهای به این موضوع مهم تاریخی شده، چه کسانی این هماهنگیها را انجام دادند؟ اگر انجمنهای انگلستان مستقل بودند باید یک اعلامیهای باشد که نشان بدهد انجمنهای مستقل انگلیس در رابطه با فوت شریعتی منتشر کردهاند. ممکن است مثلاً انجمن منچستر مجلسی برپا کرده و آنجا بیانیهای برای خودش صادر کرده باشد، ولی به عنوان مجموعه انجمنهای اسلامی کشور انگلستان چنین چیزی وجود ندارد. هر نشریهای که در تشییع جنازه دکتر شریعتی توزیع شد، تماماّ بیانیهها و نشریات اتحادیه بود. هماهنگیهای این تظاهرات را چه کسی کرد؟ مجوز تظاهراتها را چه کسی گرفت؟ بچههای لندن که همکاری کردند و خانههایشان را در اختیار اعضای انجمنهای دیگر کشورها گذاشتند، بدون هماهنگی بود؟ قبل از آن هیچ ارتباطی نبود؟ اگر هماهنگی همانند رابطه اتحادیه انجمنهای اروپا و آمریکا بوده، اطلاعیه مشترک آن کجا است؟ و سؤالهای بسیار دیگر. حالا چرا اعضای انگلستان دوست ندارند انجمنهای آن کشور را عضو اتحادیه بدانند، اطلاعی ندارم. ولی در مصاحبهها و نوشتههای آنها این نمود عینی وجود دارد و آقای قاسمپور هم تنها از مصاحبههای آنها استفاده کرده و به همین نتیجه نیز رسیده است.
در مورد خاطرات آقای طباطبایی چه ضعفهایی در کار ایشان میبینید؟
در کتاب خاطرات ایشان میتوان به چند موضوع که با واقعیتهای تاریخی اتحادیه انطباق ندارد، اشاره کرد. در اینجا من به یک نمونه در رابطه با موضوع نشست چهاردهم اشاره میکنم. نشست چهاردهم اتحادیه در مهرماه 1357 همزمان با حرکت حضرت امام از عراق به پاریس تشکیل شد. ایشان یا از خاطرش رفته یا با موضوعی دیگر اشتباه گرفته و میگوید وقتی که خبر دادند حضرت امام به پاریس میآیند ما نشست را تعطیل کردیم و همگی به پاریس رفتیم و ادامه نشست را به سه ماه بعد موکول کردیم.[9] در صورتی که اصلاً چنین چیزی واقعیت ندارد. طبق اسناد و مصوبات اتحادیه، نشست تا روز آخر به کارش ادامه داد، فقط آقایان طباطبایی، همایون یاقوتفام و شاپور مهذب نشست را ترک کردند و به فرانسه رفتند ولی بقیه ماندند و نشست را تا آخر برگزار کردند. هیئتمدیره جدید انتخاب شد و هیئتمدیره جدید برای آشنایی با حضرت امام به پاریس رفت و حتی آقای دکتر طباطبایی هیئتمدیره جدید را به حضرت امام معرفی کرد و حضرت امام آنان را با روی باز پذیرفتند. اعضای هیئتمدیره جدیدی که انتخاب شد الان حاضر هستند و خاطراتی از آن روز دارند، یعنی روزی که خدمت حضرت امام به عنوان اعضای جدید هیئت مدیره معرفی شدند. تنها موردی که در آن نشست تصمیمگیری نشد و برای سه ماه بعد ماند که احتمالاً آقای دکتر طباطبایی این مطلب در ذهنش مانده بود و فکر کرده نشست تعطیل شده، اعتبارنامه هیئتمدیره سال قبل بود. هیئتمدیره سال قبل گزارش خود را داده بود ولی رأیگیری برای اعتبارشان انجام نشد، چون جلسه به روز آخر کشید و همه میخواستند نشست را تمام کنند و به مسئله پاریس برسند و رأیگیری برای هیئتمدیره سال قبل منجر به جلسهای دیگر در سه ماه بعد شد. البته ناگفته نماند که نشست چهاردهم با سرعت بیشتری کار را به سرانجام رساند که اگر حضور حضرت امام در پاریس نبود ممکن بود جلسه یک روز دیگر ادامه مییافت. به خاطر سفر حضرت امام بیشتر مسائل را سریعتر به نتیجه رساندند تا به مسئله پاریس برسند. در اینجا لازم است عرض کنم که نقاط ضعف این کتاب دستآویزی شد برای محمد جعفری که برای اثبات نظراتش در کتاب «ده سال با اتحادیه در آلمان»، با بزرگنمایی آنها به تخطئه مطالب مطرح شده در کتابهای با موضوع اتحادیه بپردازد.
کتاب «امام و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا» را چگونه ارزیابی میکنید؟
نظرم را نسبت به بخش اول این کتاب عرض کردم. بخشهای بعدی، پیامهای حضرت امام به اتحادیه و پیامهای انجمنهای آمریکا و اروپا به امام است که همه آنها در کتاب تاریخچه موجود است. تدوین کننده یک سری سندها را هم نداشته که از کتاب ما کپی و استفاده کرده، از جمله گزارش اتحادیه به حضرت امام که توسط آقای صادق قطبزاده تحویل حضرت امام شده بود. ایشان آن گزارش که کاملش در صفحه 332 جلد اول کتاب ما آمده است را کپی کرده، ولی صفحه اولش را حذف کرده است، چون نام آقای قطبزاده در آن بود. این نکته را خاطر نشان کنم که در بررسی تاریخ انقلاب، باید ظرف زمانی را در نظر داشت. ظرف زمانی یعنی وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده باید در موقع زمانی خودش و محل وقوعش در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر در آن مقطع زمانی چه تفکراتی حاکم بود؟ چه نوع برداشتهایی از مبارزه میشد و نیتها چه بود؟ اگر ظرف زمانی را در نظر داشته باشیم، این سوءبرداشتهایی که بعد از انقلاب به حالت عرف درآمده است، بهطور طبیعی منتفی خواهد شد. با تأسف باید گفت که امروزه کمتر کسی این مسأله را در برخورد با قضایای گذشته در نظر میگیرد. آقای قطبزاده هرچه بود، (و در آن مقطع بعد از انقلاب هر کار کرد و مکافات آن را کشید) در قبل از انقلاب دارای یک شخصیتی بود که باید آن را در ظرف زمانی خود بررسی و تحلیل کرد، نه این که با نگاه الان، حوادث قبل از انقلاب را بررسی و تحلیل کنیم.
بخش اول را هم که عرض کردم کار ناثوابی است که آقای کریم خداپناهی انجام داده و امانتی را که من در اختیار ایشان گذاشتم، به عنوان کار خودش به چاپ رسانده است. برای اثبات مدعا به چند مورد اشاره میکنم. اولاً سبک و سیاق جملهبندی بنده از جلد اول تا جلد پنجم مشخص است. شاید از جلد اول تا پنجم پیشرفت کرده باشد ولی آن سبک و سیاق نوشتهها عوض نشده و شما جلد اول را با آن 6 نشستِ چاپ شده در کتاب امام و اتحادیه مطابقت کنید، کار، همان کار است. مورد دوم اینکه من در آن پیشنویس که به دوستان ارائه کردم تا نظر بدهند، تعدادی تاریخهای میلادی را به شمسی تبدیل کرده بودم و بعضی از تاریخها اشتباه بودند، مثلاً تاریخی باید هنگام تبدیل به شمسی، 14 شهریور 1344 میشد ولی من 12 شهریور نوشته بودم. ایشان به این تاریخها توجه نکرده که اشتباه هستند، عین آن اشتباه را به چاپ رسانده است. البته بعداً نرمافزاری پیدا کردم که تبدیل تاریخهای میلادی به شمسی و قمری بود و همه آنها را تصحیح کردم. مورد بعدی، ایشان جملاتی را تغییر داده و عقب و جلو کرده تا اینکه کپی جملات ما نباشد، ولی با این همه نتوانسته است بعضی از جملات را تغییر بدهد و عیناً جملاتی است که من در جلد اول آوردهام. وقتی شما مطالعه کنید عیناً جملات مشابه را آنجا پیدا میکنید. در نهایت، کتابی که کپی از دیگران باشد که دیگر قابل بحث و نقد و نظر نیست. کتابی که دفتر نشر آثار شهید بهشتی منتشر کرده فقط مجموعهای از پیامها و سخنرانیهای آقای دکتر بهشتی در رابطه با اتحادیه است و کار ارزندهای بهشمار میآید؛ البته اکثر اسنادی که دفتر نشر آثار شهید بهشتی در کتابش آورده است در مجموعه کتابهای تاریخچه منتشر شده است.
چه کتابهایی با موضوع اتحادیه انجمنهای اسلامی در خارج از ایران منتشر شده است؟
ظاهر امر این است که در خارج از کشور مقالات و مطالبی منتشر شده و در رابطه با اتحادیه انجمنهای اسلامی، چه آمریکا و چه اروپا بحثهایی جسته و گریخته انجام گرفته است. ولی آنچه که به صورت کتاب چاپ شده باشد، فقط کتابهای آقای محمد جعفری است. کتاب اول ایشان به نام «پاریس و تحول انقلاب از آزادی به استبداد»[10] نام دارد. در این کتاب حدود 40 صفحه در مورد مجموعه اتحادیه مطالبی دارد که نقدش بماند برای بعد. کتاب دیگری که ایشان تابستان 88 منتشر کرد به نام «ده سال با اتحادیه در آلمان»[11] است. ایشان از نسل دوم اعضای اتحادیه در آلمان بود و یک سال در دوره هشتم از اعضای هیئتمدیره اتحادیه بهشمار میآمد و یک سری منابع در دست داشته که در این دو کتاب استفاده کرده است. قبل از این که به نقد و بررسی این دو کتاب بپردازیم، لازم است مطالبی را بیان کنم.
بنده با آقای محمد جعفری نه خصومت شخصی دارم، نه با ایشان از نزدیک رفاقت داشتم که براساس آن رفاقتها، کدورتهایی هم داشته باشیم. هیچ کدام از این حرفها نیست. در روند نوشتن 5 جلد تاریخچه اتحادیه به خود بنده اثبات شد که راه میانه را در پیش گرفتهایم و به هیچ گروه و دستهای وابستگی نشان ندادیم. شاید علت این نتیجه گیری، نقدهایی بود که به کتاب تاریخچه شد و از آنها متوجه شدیم راه میانه را انتخاب کردهایم. تعدادی از افراد گفتند که شما نقش روحانیت را در کتاب کمرنگ کردهاید، تعدادی گفتند که شما اصلاً روحانیت را در اتحادیه ندیدهاید. عدهای هم گفتند که شما به سمت روحانیت چرخیدهاید، یک سری گفتند آقای بهشتی را شما پررنگ کردهاید، عدهای هم گفتند نقش دکتر بهشتی را ندیدهاید و همچنین شما نقش قطبزاده و بنیصدر در مجموعه اتحادیه را ضایع کردهاید. این نقدهای متضاد نشان میداد ما طریق میانه رفتهایم؛ و هر کسی از ذهنیت خودش به کتابهای ما نگاه کرده و مواردی را هم برخلاف نظرات خودش دیده است.
بدون شک محمد جعفری یکی از وابستگان فکری بنیصدر است. شخصیت ایشان با شخصیت بنیصدر گره خورده و خود ایشان هم نمیتواند تکذیب کند. گاهی میگوید که من به نظرات بنیصدر نقد دارم یا بنیصدر به نوشتههای من نقد داشته، ولی اینها در حد تعارف ظاهری است. آنچه مسلم است، دوستان نزدیک ایشان چه زمانی که در کرفلد و چه زمانی که در برلین زندگی میکرد همین نظر را تأیید میکنند. از دوستانی که ایشان گاهی از او نام برده: آقای حبیب خطایی است، امروز آقای حبیب خطایی در تهران حضور دارد و میتواند راجع به آقای جعفری برای شما صحبت کند. آقای حبیب خطایی با ایشان در برلین زندگی کرده است، ایشان بیاید راجع به محمد جعفری با شما صحبت کند که در کل، این گروهِ وابسته به فکر بنیصدر چگونه بودند.
این طیفی که وابستگی فکری به بنیصدر داشتند در 3ـ4 انجمن در اتحادیه حضور داشتند: انجمن برلین که خود محمد جعفری حضور داشت، انجمن کلن، انجمن پاریس و افرادی از انجمن وین جزو این تفکر بودند. البته اعضای انجمن وین که یکی از آنها آقای محمد عابد بود، خیلی متعصبانه به بنیصدر نگاه نمیکردند. شما اگر نوشتههای محمد جعفری را در رابطه با اتحادیه و انقلاب نگاه کنید، هرجا توانسته، حملهای به آقایان یزدی، قطبزاده، حبیبی، صادق طباطبایی و مهدی نواب کرده است. برعکس آن را میبینید که آقای ابراهیم یزدی کتاب خاطرات خود را در 3 جلد و نزدیک به 2000 صفحه نوشته است، ولی جایی نمیبینید که ایشان کوچکترین بیاحترامی نسبت به بنیصدر یا جعفری و یا یاران اینها کرده باشد. اگرچه با اینها اختلافنظر و اختلاف کاری داشت. بیشتر صفحههای کتابهای محمد جعفری را ببینید که در حال حمله و طعنه به مخالفین خود و گروه بنیصدر است. این افرادِ وابسته به تفکرِ بنیصدر چه قبل و چه بعد از انقلاب، با کسانی که مخالف نظراتشان بودند همین برخورد را میکردند. اصولاً در انجمنهایی که طرفداران بنیصدر بودند آن انجمنها با اتحادیه مشکل داشتند. هر یک سال درمیان عضویت انجمن کلن لغو میشد. انجمن برلین هم به این شکل بود. به دلیل همین فعالیت طرفدارانِ تفکر بنیصدر گاهی دو انجمن در برلین تشکیل میشد: یکی عضو میشد و یکی نمیشد. دوباره دعوا میشد و انجمنشان به تعلیق درمیآمد. تمام این دعواها را هم همین طرفداران تیپ فکری بنیصدر راه میانداختند. انجمن پاریس هم همین قضیه را داشت. البته انجمن وین اینطور نبود، با اینکه اعضای تفکر بنیصدری آنجا بودند ولی این اتفاقات در وین به این شکل نیفتاد، ولی در این سه انجمن دائماً درگیری بود. چرا از میان حدود چهل انجمن، دیگران این مسایل را نداشتند؟
میخواهم بگویم مشکل اساسی با این تفکر بنیصدر از قدیم وجود داشت. آقای جعفری باید یادش باشد که در اتحادیه میگفتند: «میدانید آقای بنیصدر کتاب «کیش شخصیت»[12] را چگونه نوشت؟» و پاسخ آن این بود که: «بنیصدر آیینه را جلویش گذاشت و این کتاب را نوشت.» مگر غیر از این بود؟ هنوز انقلابی هم اتفاق نیفتاده بود و حضرت امام هم به پاریس نیامده بود ولی این لطیفه بین بچهها بود، چرا؟ این از کجا آمده بود؟ چرا این لطیفه میان اعضا گفته میشد؟ به دلیل استبدادی بودن این تفکر بود. در نتیجه، من در عین اینکه به ایشان به عنوان یکی از اعضای قدیم اتحادیه احترام میگذارم ولی تفکر این افراد را نه اینکه نمیپسندم بلکه در مخالفت با شرعیات و احکام میدانم. حالا اینها ما را به سخره میگیرند به عنوان آدمهایی که به شرع و احکام اعتقاد داریم، اشکال ندارد. اگرچه آقای جعفری شاید ناعادلانه بعد از انقلاب اذیت شد اما هنگامی که به خارج از کشور رفت، دوباره همان داستانهای گذشته را با یک عقدهگشاییهای جدید آغاز کرد. وی برای تسویه حساب با گذشته، دست به انتشار مطالبی زد که این دیگر عذر بدتر از گناه بود. به جای اینکه تلاش کند در یک مسیر درست، گذشته خودمان را نقد کند بیشتر به عقدهگشایی و تسویهحساب پرداخته است. حداقل در این دو کتابِ ایشان من غیر از ناصداقتی و ناراستی چیزی نیافتم.
پایان بخش دوم
پینوشتها:
[1]. باقرنژاد، مجتبی، تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور؛ اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، (1344 ـ 1360)، تهران: انتشارات اطلاعات، 1386 ـ 1395، 5 جلد.
[2]. بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله دکتر بهشتی، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، تهران: نشر بقعه، 1386.
[3]. اژهای، جواد (تدوین و تنظیم)، امام خمینی(ره) و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، تهران: نشر سمپاد، 1386.
[4]. قاسمپور، داوود، جنبش دانشجویی در آئینه خاطرات: نگاهی تاریخی به فعالیتهای انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور، تهران: وزارت علوم و تحقیقات و فناوری، معاون فرهنگی، دفتر برنامهریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی، 1387.
[5]. طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، تهران: نشر عروج، 1387، 3 جلد.
[6]. یزدی، ابراهیم، شصت سال صبوری و شکوری، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی: هجده سال در غربت، تهران: انتشارات کویر، 1394.
[7]. قاسملو، اکبر (به کوشش)، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389.
[8]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران؛ از کودتا تا انقلاب، تهران، انتشارات رسا، 1371، جلد 1، صص 474 و 477 .
[9]. طباطبایی، صادق، همان، جلد 1، ص 346
[10]. جعفری، محمد، پاریس و تحول انقلاب از آزادی به استبداد، فرانکفورت، انتشارات برزاوند، 1383.
[11]. همو، ده سال با اتحادیه در آلمان، فرانکفورت، انتشارات برزاوند، تابستان 1388.
[12]. بنیصدر، ابوالحسن، کیش شخصیت، بیجا، بینا، 1355.
تعداد بازدید: 3479