انقلاب اسلامی :: دستگیری دوباره

دستگیری دوباره

09 خرداد 1394

در آخرین روز خرداد 1352 مأموران ساواک دوباره به سراغم آمدند و به همراه مأموران آگاهی شهربانی همدان مرا به ساواک بردند و بعد از ظهر آن روز به همراه دو پلیس به تهران برده و نیمه‌ شب به کمیته ضدخرابکاری [1] تحویل دادند و من مانند همه زندانی‌های کمیته به صورت‌های مختلف شکنجه شدم. در واقع از فردای روز ورود، شکنجه را با کتک شروع کردند و در ادامه، با بستن به تخت شلاق زیادی به من زدند و باتوم برقی زیادی به بدنم وصل کردند، امّا درباره علت دستگیری‌ام چیزی نگفتند. خودم هم نمی‌دانستم که به چه دلیلی دستگیرم کرده‌اند. تا اینکه یک روز با عجله آمدند و مرا به اتاق به اصطلاح تمشیت (اتاق شکنجه) بردند و مرا به تخت بستند و به شدت شکنجه کردند و از من اسلحه و مکانی را که اسلحه‌ها را مخفی کرده بودم خواستند. من هم در حالی که از درد به خود می‌پیچیدم گفتم که اهل مبارزه مسلحانه نبودم. من حرف زده‌ام، اعلامیه‌ گرفته، خوانده و پخش کرده‌ام، ولی با اسلحه سروکاری نداشته‌ام. آنها زیر بار نرفتند و شاید خداوند ترحمی کرد که یکبار شلاق به چشمم خورد و خون از چشمم بیرون زد و آنها به محض دیدن خون شکنجه را قطع کردند. بعد تهدیدم کردند که فردا همسرت را از همدان به کمیته می‌آوریم. باید بگویی که اسلحه را از کجا می‌گرفتی و در کجا پنهان کرده‌ای؟ گفتم هر چه می‌خواهید انجام بدهید، ولی من اهل اسلحه نبوده‌ام و جز ارشاد و هدایت جوان‌ها کاری نکرده‌ام. ظاهراً با قراینی فهمیدند که درست می‌گویم. فردای آن روز مرا با شهید منشط، که از بچه‌های گروه ابوذر نهاوند بود، روبه‌رو کردند. البته من نام گروه را بعد از آزادی از زندان شنیدم و تا لحظه روبه‌رو شدن با منشط هیچ اطلاعی از گروه نداشتم، لذا درباره این گروه برای خود نمی‌توانم سهمی قایل شوم. من تنها مباحثی را درباره توحید برای آنها مطرح می‌کردم.پس از روبه‌رو کردنم با شهید منشط از وی پرسیدند که این فرد وقتی به نهاوند می‌آمد برای شما چه می‌گفت؟ شهید منشط گفت که ایشان برای ما درباره توحید و معارف سخنانی می‌گفت. منوچهری، بازجوی کمیته، لگد محکمی به من زد و فحش رکیکی داد و گفت عجب توحیدی برای اینها می‌گفتی؟ با این صحبت‌ها، که نشان می‌داد با اسلحه سروکاری نداشته‌ام، مرا به سلول برگرداندند.



پانوشت:

1 ـ رژیم پهلوی در اواسط سال 1350 برای تداوم و هماهنگی مبارزه علیه گروه‌ها و نیروهای مخالف و نیز سرکوب سریع آنها تشکیلات جدیدی به نام «کمیته مشترک ضدخرابکاری» یا «کمیته مبارزه با خرابکاری» با مشارکت شهربانی، ژاندارمری، ساواک و اداره دوم ارتش به وجود آورد. اولین رئیس این کمیته سرتیپ طاهری بود. محل کمیته در ساختمان زندان موقت شهربانی، در مجاورت شهربانی کل و در مرکز شهر در باغ ملی واقع بود. این موقعیت برای دسترسی و سرعت عمل نیروهای عملیاتی کمیته بسیار مناسب بود. گردانندگان این کمیته مخوف، افسران و درجه‌داران ارتش و شهربانی و مأموران کار آزموده ساواک بودند. گذشته از کمیته مشترک، کمیته‌های دیگری در ساواک و زندان اوین تشکیل شده بود که به طور مستقل یا به عنوان همکاری با کمیته مشترک فعالیت می‌کردند. عملیات کمیته منحصر به شکنجه دادن زندانیان و اقرار گرفتن از آنها بود. اعضای کمیته جنایات متعددی نیز مرتکب شدند. زنان و مردان بی‌شماری را سر به نیست کردند و گاه به طور دسته جمعی افرادی را کشتند.




منبع: خاطرات سید کاظم اکرمی، ص 66



 
تعداد بازدید: 1309


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: