انقلاب اسلامی :: نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی

نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی

23 شهریور 1394

عباس کرمانی

با نگاهی به جلد کتاب می‌شود حدس زد که کتاب در مورد چه موضوعی و مسایلی حرف دارد. تصویر یک کیف که در زمان قدیم جای وسایل پزشکی بود و طبیبان معمولا همراه خود داشتند. در کنار این کیف یک گوشی پزشکی است و در پشت این تصویر، میله‌های زندان به همراه سایه یک انسان اسیر نمایان است. طرح روی جلد کاملا با موضوع کتاب و نام آن منطبق است یعنی: «نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی».

با تصویر روی جلد مخاطب متوجه سوژه این کتاب خواهد شد. موضوع کتاب به دلیل بیان وضعیت زندان‌های زمان پهلوی و شکنجه‌های آن دوران سیاسی است. اما بهداشت، درمان و تغذیه از محورهای اصلی این کتاب است که به صورت پررنگ دیده می‌شود. کتاب، همان طور که در صفحه اول مشخصات آن ذکر شده، مربوط به سال‌های 1320 تا 1357 و زندان‌های دوران پهلوی است. در مقدمه کتاب از به وجود آمدن انگیزه و هدف نویسنده (عباس کرمانی) برای نوشتن این کتاب سخن به میان آمده است. در سال 1391 از موزه عبرت یا همان بازداشتگاه کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم پهلوی بازدید شده و این همانند سازی وضعیت گذشته مانند وضعیت سلول‌ها و ابزارآلات به جامانده از ساواک و مطالعات خاطرات زندانیان سیاسی قبل از انقلاب نگارنده را علاقه‌مند کرده تا کتابی تحت این عنوان نوشته شود.

سبک کتاب به دور از تکلف است. نثر کاملا ساده‌ای دارد که به خواننده می‌تواند در مطالعه آن خیلی کمک کند؛ ساده، اما کاملا قابل تفکر و تامل است. در پشت جلد کتاب بخشی از آن آمده است که به نظر می‌رسد خواننده با آن و با کنجکاوی خواندن این کتاب را شروع کند: «بعد از ورود به کمیته مشترک و پس از تراشیدن موی سر ما را داخل حمام سربازی بردند چون تمام بندها و سلول‌ها پر بود حمام شد زندان ما! وضعیت نامناسبی بود. از سقف آن آب می‌چکید و کف آن خیس بود و نمی‌شد نشست. تراکم جمعیت در آن فضای محدود اجازه هر تحرکی را از ما سلب کرده بود. چون همه جا خیس بود به ناچار مانند شیرینی چیده شده در کنار هم ایستادیم. ما مجبور بودیم در آن حالت ایستاده بخوابیم. براثر خستگی و گرسنگی بعضی وقت‌ها همه خوابشان می‌برد. جالب اینکه گاهی یکی از بچه‌ها که خوابش می‌برد روی دیگری می‌افتاد او هم روی نفر بعدی و همین طور تا...» این قسمت به دومینوی انسانی شباهت داده شده و از خاطرات احمد احمد (چاپ انتشارات سوره) در صفحه 33 کتاب آورده شده است.

کتاب «نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی» سه فصل دارد که به ترتیب: بهداشت – درمان – تغذیه است. هر فصل این کتاب عنوان‌های زیادی را در برمی‌گیرد و برای هر خاطره یک عنوان متناسب با آن متن انتخاب شده است.

اطلاعاتی که این کتاب به خواننده می‌دهد مستند و مستدل است؛ به این دلیل که هر عنوان و متنی که انتخاب شده، خواننده را به منبع و ماخذ اصلی آن ارجاع داده است؛ مانند خاطرات احمد احمد از انتشارات سوره مهر، خاطرات زندان از همین انتشارات، شکنجه‌گران می‌گویند از انتشارات موزه عبرت، خاطرات احمد توکلی از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی. از کتاب در رابطه با زندانیان سیاسی، قطعه‌ای متناسب با عنوان هر فصل آورده شده است.

در این کتاب، برخی عنوان‌ها و خاطرات کوتاه جلب نظر می‌کنند:

درد شدید زخم و به آغوش کشیدن فرزندان/ صفحه 58، از خاطرات مرضیه حدیدچی ( دباغ ): به بچه های زیر 7 سال اجازه ملاقات نمی‌دادند، ولی در عید نوروز سال 1353 این ممنوعیت موقتا برداشته شد. پدر، مادر، برادر و خواهرم، دختر و پسر کوچکم را به همراه آوردند. ملاقاتی از پشت میله‌ها و توری‌ها بود. در همین حال رییس زندان اجازه داد تا بچه‌ها حضوری به ملاقاتم بیایند. لحظه به یادماندنی بود. آنها را سخت در آغوش گرفتم و مراقب بودم که بدن بچه‌ها با زخم‌ها و جراحات [ناشی از شکنجه‌های ماموران حکومت پهلوی در زندان]، به خاطر میکروبی بودنشان تماس مستقیم نیابند و هم مراقب بودم که ناله‌ای نکنم تا خانواده‌ام متوجه وضعیتم نشوند. وقتی که دو مامور متوجه این لحظات شیرین من شدند پس از پایان وقت ملاقات بچه‌های مرا دیرتر از همه آنجا خارج کردند. آنها گریه می‌کردند، می‌گفتند: ما می‌خواهیم پیش مامانمان بمانیم. فکر می‌کردند که به مهمانی آمده‌اند!

جیره/ صفحه 86، از کتاب خاطرات زندان به نقل از محسن چینی‌فروشان: افرادی که در این سلول‌ها محبوس بودند جیره به عنوان شلاق داشتند. همه روزه و در ساعاتی زندانی باید تحمل می‌کرد. معمولا از 20 عدد شروع می‌شد و تا 70ـ80 شلاق هم می‌رسید. تاثیرات روانی زیادی داشت. حاج اسدالله تجریشی بود که جزو زندانیان جیره دار بود، از مبارزان مذهبی که چندین بار او را در زمستان به حیاط می‌بردند. او را داخل آب یخ انداخته و جیره شلاق روزانه‌اش را به بدن خیس و یخ زده‌اش می کوبیدند!

جراحی بدون بیهوشی/ صفحه 103، از کتاب خاطرات مبارزه و زندان، ب نقل از حسن ملک: کریدوری در بیمارستان بود. ما سه نفر مجروح بودیم. ساواکی‌ها مواظب بودند فرار نکنیم. یک روز پزشک گفت: برای عمل بیهوشت کنم؟ گفتم: نه. گفت: می‌خواهم با قیچی گوشت‌های اضافی پایت را [که در اثر شکنجه شکنجه‌گران پهلوی به وجود آمده بود] بردارم و خیلی درد دارد. گفتم: می‌خواهم در برابر این عمل مقاومتم را در برابر شکنجه افزایش بدهم. او هم نامردی نکرد و قیچی را برداشت و به جان من افتاد و گوشت‌های اضافی را برداشت!

و از صفحه 121 کتاب، از مصاحبه با سید محمود رضویان: در زندان قصر که بودیم [زندانیان] هرکس هرچیزی داشت مال همه بود. هنگام ملاقاتی که میوه، غذا یا پول می‌دادند همه اینها روی هم ریخته می‌شد. میوه‌ها را جدا می‌کردند و به تعداد آمار زندانیان میوه‌ها را تقسیم می‌کردند. نکته جالب اینکه هرکس از میوه‌های کوچک‌تر استفاده کرده و بزرگ‌ترها را برای دوستان خود می‌گذاشتند.

کتاب «نگرشی بر وضعیت بهداشت،درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی» با تدوین عباس کرمانی، سال 1393 توسط انتشارات موزه عبرت ایران منتشر شده است.


پویا سمساریلر



 
تعداد بازدید: 1404


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: