انقلاب اسلامی :: بند ابدی‌ها

بند ابدی‌ها

27 تیر 1396

خاطرات دکتر محمدرضا منصوری

بند 4 و 5 و 6 به اصطلاح سه تا بند با هم بودند که این بندها مخصوص زندانیان 10 سال به بالا بود. بیشتر زندانیان بند شش حبس ابدی‌ها بودند که مرا هم به همین بند بردند. بند شش مثلاً کویت همه بندهای زندان بود و از همه‌ بندها وضعش بهتر بود؛ ظاهراً توجیهش این بود که ابدی‌ها که دیگر می‌خواهند برای همیشه اینجا باشند، برای همین یک مقداری امکانات رفاهی بند را بیشتر کرده بودند و اتاق‌هایش نسبت به بقیه‌ بندها بهتر بود، حوض و حیاط بزرگی برای ورزش کردن داشت و در آنجا گیردادن‌های داخل زندان بسیار کمتر بود.

در بند شماره‌ 6 زندانی‌های قدیمی که به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شده بودند را دیدم؛ سیدکاظم بجنوردی،‌ ابوالقاسم سرحدی‌زاده، حاج مهدی عراقی،‌ محی‌الدین انواری، آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی و تعدادی هم از حبس ابدی‌های غائله‌ آذربایجان و عده‌ای از تشکیلات گروهک‌های مسلح چون سازمان مجاهدین خلق در آنجا بودند.

 

خودشیرینی زندانبان و سه روز زندان انفرادی

در زندان اخبار ساعت 7 شب را از تلویزیون بند تماشا می‌کردم. یک روز که اخبار را گوش کردم و به اتاق برگشتم، هم‌اتاقی‌ام پرسید که چه خبر بود؟! گفتم: یکی دو تا خبر بود، یک خبر هم این بود که در آرژانتین زندانی‌ها از زندان فرار کردند. پاسبانِ پشت در، این گفته‌ مرا شنیده بود. در زندان، پاسبان‌ها برای خودشیرینی، خیلی دوست داشتند که از زندانیان خبری را استراق‌سمع کنند و آن را گزارش بدهند. این پاسبان رفته بود به نگهبانی زندان ـ که به آن زیر 8 می‌گفتیم ـ موضوع را گزارش داده بود که منصوری به هم‌اتاقی‌اش گفته است بیایید از زندان فرار کنیم و با هم‌اتاقی‌هایش دارد یک چنین نقشه‌ای می‌کشد. آن ‌موقع رئیس زندان سرهنگ منصور زمانی(1) بود. او مرا خواست و گفت قضیه‌ فرار از زندان چیست؟! من هم نقل اخبار ساعت 7 تلویزیون برای هم‌اتاقی‌ام را برایش گفتم. در این گونه مسائل معمولاً مقامات زندان به توضیحات زندانیان گوش نمی‌کردند؛ برای همین رئیس زندان تصمیم گرفت مرا تنبیه نماید، لذا دستور داد سرم را تراشیدند و به سلول انفرادی انداختند. سه روز در سلول انفرادی بودم. در انفرادی دو نفر از بچه‌های مذهبی به نام‌های مهدی نیکدل(2) و نور احمد لطیفی(3) را دیدم که در انفرادی بودند. این دو نفر محکوم به اعدام شده بودند؛ آن زمان کسی که در دادگاه محکوم به اعدام می‌شد، دیگر او را به زندان نمی‌آوردند و مستقیم از دادگاه به بند انفرادی می‌بردند تا در حضور قاضی عسکر وصیت کند و بعداً حکم دادگاه اجرا شود. البته این دو نفر بعدها با یک درجه تخفیف، حکم اعدامشان به حبس ابد تبدیل شد و آنها را هم به زندان آوردند و در آنجا بیشتر با هم آشنا شدیم و این رفاقت و آشنایی هنوز هم ادامه دارد.*

 

پی‌نوشت‌ها:

1ـ سرهنگ منصور زمانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به اتهام افساد فی‌الارض و شکنجه‌ زندانیان سیاسی دستگیر و در تاریخ 14 اسفند 1357 در محل زندان قصر تیرباران شد. (راوی)

2ـ مهندس مهدی نیکدل: در پنجم اردیبهشت ماه 1332 در شهر مقدس مشهد در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. سال 1350 در رشته‌ فیزیک دانشگاه تهران قبول شد. سال بعد تغییر رشته داد و در دانشگاه پلی‌تکنیک (دانشگاه امیرکبیر) در رشته‌ برق ادامه‌ تحصیل داد. در 21 بهمن سال 1353 به دلیل فعالیت‌های سیاسی علیه حکومت پهلوی دستگیر شد. او و گروهش در زندان اوین اسم «فجر انقلاب» را برای گروه مذهبی ـ مبارزاتی‌شان انتخاب کردند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت خود ادامه داد. در سال 1363 از دانشگاه امیرکبیر در رشته‌ برق فارغ‌التحصیل شد و در مراکز صنعتی متعدد مانند پارس خودرو، مشاور صنعتی ایران، مؤسسه‌ عالی برنامه‌ریزی و توسعه، نیرو محرکه، ایران‌خودرو به عنوان مدیر و عضو هیئت مدیره مشغول به فعالیت و خدمت بوده است. (راوی)

3ـ دکتر نوراحمد لطیفی هم که مثل من دانشجوی پزشکی بود و بعدها درسش را تمام کرد و مدت‌ها معاون وزیر بهداری بود و الان هم معاون رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایران است و جراح پلاستیک است.‌ (راوی)

 

* خاطرات دکتر محمدرضا منصوری، تدوین مهدی قیصری، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، صص 104 ـ 102 



 
تعداد بازدید: 1549


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: