انقلاب اسلامی :: کمک به خانواده مبارزان

کمک به خانواده مبارزان

10 تیر 1398

من در صندوق اندوخته‌ جاوید که برای کمک به مستمدان تشکیل شده بود، شروع به فعالیت کردم. این صندوق توسط اشخاص متدینی بنیان‌گذارده شده بود؛ از جمله مرحوم فرسائی که محل صندوق را در اختیار مؤسسین صندوق گذاشته بود، مرحوم حاج کریم انصارین مدیرعامل این صندوق بود و دو برادر به نام‌های حاج‌اصغر و اکبر رخ‌صفت و هم‌چنین مرحوم عطایی و آقایان خادم حسینی و آل‌احمد و شهید درخشان، جملگی دست به دست هم داده و برای راه‌اندازی کار مردم، این صندوق را تأسیس کرده بودند. در اوایل این صندوق تنها برای حل مشکلات امور متدینین ایجاد شده بود، اما به‌تدریج با گرایش متدینین به مبارزه علیه رژیم [پهلوی]، صندوق نیز در مسیر حمایت از گروه‌های مبارز و مخالفین رژیم قرار گرفت.

پینشهاد تأسیس این صندوق و چند صندوق دیگر از جانب آقای تقی خاموشی بود که به انجام رسید. من نیز از طریق آقایان رخ‌صفت و شهید درخشان در سال 1350 ـ 1351 با آن‌ها آشنا شده و از آن زمان به صورت پاره‌وقت در صندوق شروع به فعالیت نمودم که این فعالیت بحمدالله هم اکنون (1377) نیز ادامه دارد.

آن‌ها بعد از این که متوجه‌ گرایشات عمیق مذهبی من شدند، برای هم‌کاری در امور مربوط به صندوق، از من دعوت کردند. و من نیز از آن پس به صورت پاره‌وقت با آن‌ها هم‌کاری کردم.

یک روز شهید درخشان به بنده تلفن کرد و من را به محل کارش دعوت نمود. وقتی به آن‌جا رفتم، من را به گوشه‌ خلوتی برد و گفت ما گروهی هستیم که به مبارزه با حکومت و شاه مشغول هستیم. من می‌دانم که تو هم در این مورد آمادگی داری، اگر می‌خواهی با ما همراه شو، هم‌چنین تأکید داشت که به هیچ‌کس چیزی را نگویم. فعالیت سیاسی و مذهبی من هرماه دو برادر و شوهرخواهرم بود و هیچ چیز پنهان و پوشیده‌ای از هم نداشتیم، بنابراین به شهید درخشان گفتم که اگر اجازه می‌دهد با این سه نفر، مسئله را در میان بگذارم، چون از آن‌ها نیز مطمئن هستم. بعد از این که ایشان موافقت کرد، من مسئله را با برادرانم محمود و احمد و شوهرخواهرم آقای رضا جواهریان در میان گذاشتم. آن‌ها هم استقبال کرده و من را تشویق کردند تا همکاری‌ام را شروع کنم و خودشان نیز صندوق را همراهی کردند. در آن زمان با وجود این که ده دوازده سالی از فعالیت مستقل اقتصادی بنده می‌گذشت، ولی هنوز آن‌چنان که باید بی‌نیاز نشده و نمی‌توانستم بدون فعالیت روزمره، درآمدی داشته باشم. هم‌چنین پدرم نیز ـ که عائله‌مند بودند ـ بازنشسته شده و من به ایشان کمک مالی می‌کردم. به همین خاطر فعالیت‌های سیاسی‌ام را پنهانی‌تر از دیگران انجام می‌دادم.

ما از طریق صندوق جاوید به خانواده زندانیان کمک می‌کردیم. کمک‌ها بیش‌تر به صورت وام داده می‌شد و اقساط آن را مؤمنین متدین یعنی صاحبان صندوق می‌پرداختند. به این صورت کارکنان صندوق مطلع نمی‌شدند به کدام یک از خانواده‌های زندانیان کمک شده است. نیروهای امنیتی یکی دو بار به صندوق ما حمله کردند که یک بار شعبه‌ صندوق را در حسن‌آباد تعطیل و آقای خاموشی را نیز دستگیر کردند. در بازجویی‌ها به ایشان گفته بودند شما به زندانیان و تروریست‌ها کمک می‌کنید و پول‌‌هایی که شما به عنوان وام داده‌اید، برای خرید اسلحه بوده است. البته من تا آن زمان نمی‌دانستم وام‌هایی که می‌دهیم در چه مسیرهایی به کار گرفته می‌شود، چون سعی می‌شد آن دسته از وام‌هایی که به خانواده‌ مبارزان داده می‌شد، در اسناد منعکس نشود.

همه‌ کمک‌های صندوق در دادن وام خلاصه نمی‌شد، بلکه براساس برخی از ضوابط صندوق، گاهی وجوهات جمع‌آوری شده برای کمک به خانواده‌ زندانیان نیز استفاده می‌شد. در آن زمان، آقای ابوالفضل توکلی‌بینا اجازه‌ای از حضرت امام خمینی داشت که براساس آن، این وجوهات را هدایت می‌کرد.

 

منبع: خاطرات محمدرضا اعتمادیان. تدوین: سیدمهدی حسینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384. صص 30 تا 33.

 



 
تعداد بازدید: 885


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: