انقلاب اسلامی :: پایین کشیدن مجسمه‌ شاه در نهاوند

پایین کشیدن مجسمه‌ شاه در نهاوند

24 تیر 1398

فارغ‌التحصیلان پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی باید دو سال فعالیت و اشتغال خارج از مرکز انجام می‌دادند تا پروانه‌ کارشان دایمی شود. چون به فارغ‌التحصیلان پروانه‌ موقت می‌دادند لذا نمی‌شد همه‌جا کار کرد. پروانه‌ من برای اینکه دایم بشود چهار ماه کم داشت و چون در طبس زلزله آمده بود، با دوستان قرار گذاشتم به طبس برویم ولی چون من با داروخانه‌ای در شهر نهاوند قرارداد بسته بودم تا به عنوان مسئول فنی به مدت چهار ماه به آنجا بروم، از رفتن به طبس بازماندم. یک ماشین پیکان مُدل 56 خریده بودم که با آن ماشین قرار بود برای کمک به طبس برویم. ماشین را به دوستانم دادم تا با آن به طبس بروند و خودم اول مهر 1357 به نهاوند رفتم و به عنوان مسئول فنی در داروخانه‌ای مشغول به کار شدم. البته قبل از پایان چهار ماه به تهران برگشتم. چون آنجا با کمک بچه‌هایی که از گذشته با ما زندان بودند، مجسمه‌ شاه را پایین آوردیم و فکر می‌کنم نهاوند اولین شهری بود که مجسمه‌ شاه در آن پایین کشیده شد.

حدود 23 یا 24 دی ماه بود؛ با بچه‌هایی که در نهاوند با من سابقه‌ دوستی و زندان داشتند مثل اسدالله سیف از اعضای گروه ابوذر و بعضی از بچه‌های مسلمانی که در صف نماز جماعت یکدیگر را می‌دیدیم قرار گذاشتیم مجسمه‌ شاه را در میدان اصلی نهاوند پایین بیاوریم. برنامه‌ای تهیه و وسایلی نظیر تیرآهن و طنابی آماده کردیم و من با یکی از دوستان بالا رفتیم و طناب را به گردن مجسمه‌ شاه انداختیم. یک طرف طناب را هم به یک ماشین جیپ بستیم و با جیپ آن را کشیدیم و مجسمه را انداختیم. همه‌ این اتفاقات در عرض پنج دقیقه روی داد و تا پلیس بیاید همه فرار کردیم. البته تیراندازی هم شد و من حتی احساس کردم یک تیر از کنار پایم رد شد. بعد با سرعت داخل داروخانه رفتم و از آنجا نیز سریع با ماشین به سمت تهران حرکت کردم.

بعد از یکی دو روز خبر رسید که یکی از جاهایی که گاردی‌ها و چماق‌داران رژیم شاه حمله کردند نهاوند بود. برای اطلاع از اوضاع نهاوند به داروخانه تلفن کردم. به من گفتند: اصلاً پیدایت نشود که تا به حال ساواک نهاوند شش بار به سراغت آمده است. گویا بعداً رفته بودند داروخانه و آنجا را به‌هم ریخته بودند بلکه مدرکی یا چیزی مربوط به من پیدا کنند و من دیگر تا پیروزی انقلاب به نهاوند نرفتم. بعد از پیروزی انقلاب رفته و برگه‌ کار خارج از مرکز را گرفتم و به تهران آمدم.

 

خاطرات دکتر فریدون سیامک‌نژاد. تدوین: رضا بسطامی، عباس آقایی جیرهنده. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 1388. ص 97 ـ 98.



 
تعداد بازدید: 1245


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: