انقلاب اسلامی :: در راه ایمان

در راه ایمان

05 دی 1398

به نقل از شهید رجایی

همسرم:

تا بشیر تابناک روز دامن گستراند

از فراز کوهسار دور

در دامان صحرا

بوسه رگبار دشمن

دور از چشم عزیزان

روی خاک و خون کشاند

پیکر خونین ما را

همسر من

زندگی هر چند شیرین است، لیک

دوست دارم

با تمام آرزو

من

در راه انسانها بمیرم

از نشیب (نسیم) جویبار زندگانی

قطره‌ای شفاف باشم

در دل دریا بمیرم

همسر من

چهره بر دامن نکش

تا یاغیان شب نگویند

همسر محکوم، از نام شوهر خود ننگ دارد

لاله‌ای پر خون به روی سینه‌ات بنشان

که گویند

همسر محکوم، قلبی کینه‌توز و گرم دارد

همسر من

کودکانت را مواظب باش

همچون گرد چشمانت

تا نگیرد چهره معصومشان را گرد ذلت

روزگاری گر که پرسیدند از احوال بابا

گو که با لبهای خندان

کشته شد در راه ایمان

زندان قصر ـ 1356

 

منبع: سپیده سحر: نغمه‌های اشعار زندانیان در بند ساواک. گردآورنده: سیدمحمود رضویان. تهران: موزه عبرت ایران، 1388، صص 140 تا 142

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. همسر شهید محمدعلی رجایی از دوران مبارزات و زندان همسر خویش نقل می‌کند:

آقای رجایی به رغم آن همه شکنجه‌هایی که به ایشان داده بودند، روحیه بسیار بالایی داشت و به ما در ملاقات‌هایی که پیش می‌آمد، واقعاً قوت قلب می‌داد. در ملاقات‌ها از پشت شیشه و به وسیله تلفن با هم صحبت می‌کردیم و مأموران در اطراف ما قدم می‌زدند. یک‌بار آقای رجایی کاغذ کوچکی را که در کف دستش بود به شیشه چسبانید و از من خواست آن را یادداشت کنم و من هم با توجه به ریز بودن مطالب و رفت و آمد مرتب مأموران، کم‌کم آن را نوشتم. هم من و هم ایشان تا مأمور نزدیک می‌شد وضعیت عادی به خود می‌گرفتیم و پس از اینکه از ما فاصله می‌گرفت کارمان را ادامه می‌دادیم و آن متن [این شعر است].

 



 
تعداد بازدید: 936


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: