انقلاب اسلامی :: کودتای نافرجام نقاب (نوژه)

کودتای نافرجام نقاب (نوژه)

19 فروردین 1400

زهرا رنجبر کرمانی

انقلاب اسلامی ایران در جایی که سیاست‌پردازان آن را «جزیره ثبات» می‌پنداشتند به پیروزی رسید. تا آن زمان ایران به عنوان یکی از حساس‌ترین نقاط استراتژیک جهان در حوزه نفوذ غرب قرار داشت. در زمان جنگ جهانی اول امپراطوری استعماری روسیه با انقلاب کبیر 1917م فروپاشید و جای خود را به حکومت نوین شوروی داد. با این جابه‌جایی پایه‌های نفوذ روسیه در ایران از میان رفت و آن بخش از اشرافیت حاکمه در ایران که سرسپرده تزاریسم بود، به جرگه وابستگان انگلیس پیوست. در نتیجه استعمار انگلیس پس از سال‌ها رقابت شدید موفق شد نفوذ کهن روسیه را در ایران ریشه‌کن کرده، تا پایان جنگ جهانی دوم بر ایران سلطه بلامنازع داشته باشد. در پایان جنگ جهانی دوم امپریالیسم جوان و قدرتمند آمریکا نیز پا به میدان گذارد و پس از رقابت‌هایی با انگلستان موفق شد سهم اصلی غارت ایران را در اختیار بگیرد.[1]

طوفان انقلاب اسلامی اما این جزیره ثبات را به لرزه انداخت و تلاش‌های مکرر و بی‌ثمر امپریالیسم غرب برای شکست انقلاب و جلوگیری از فرجام پیروزمند آن به جایی نرسید. در آستانه پیروزی انقلاب، سیاستمداران غربی در خصوص حوادث ایران به دو نکته توجه داشتند: اول، اهمیت ژئوپلتیک ایران به عنوان مهم‌ترین پایگاه استراتژیک غرب و دوم، نقش ایران در تأمین نفت و تضمین امنیت خلیج‌ فارس به عنوان انبار نفت جهان غرب. هر چند این دو محور در موضع غرب نسبت به ایران اهمیت بسیاری داشته، به تنهایی برای این‌که ایران اسلامی را آماج سهمگین‌ترین توطئه‌ها قرار دهد کافی بودند، اما امواج حاصل از انقلاب که با نیروی مکتب بنیان‌های تمدن معاصر کاپیتالیستی و سوسیالیتی غرب را به لرزه انداخت خطری بزرگ‌تر بود. از این‌رو آمریکا بار دیگر کودتا را به عنوان ابتدایی‌ترین و خشن‌ترین شکل توطئه در دستور مقابله با نظام اسلامی قرار داد.[2]

کودتای نقاب از لحاظ تجهیزات نظامی که قرار بود در جریان آن به کار گرفته شود بی‌سابقه و چنان دقیق طراحی شده بود که سیا موفقیت آن را قطعی می‌دانست.[3] در بهار سال 1358 سرهنگ بازنشسته ژاندارمری محمدباقر بنی‌عامری از همکاران فعال و نزدیک ارتشبد سابق غلامعلی اویسی بر آن شد تا از مواضع غرب نسبت به ایران اطلاع یافته، بر اساس آن میزان موفقیت یک توطئه علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی را ارزیابی کند. وی طی یک تماس تلفنی و از طریق واسطه‌ای مطلع شد که آمریکا آماده حمایت از نیروهایی است که قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی را دارند. این تماس بلافاصله به نزدیکی بنی‌عامری با هواداران شاپور بختیار از طریق یکی از عوامل فعال بختیار در ایران به نام ابوالقاسم خادم انجامید.[4]

گرچه بنی‌عامری با اطلاع از همراهی آمریکا با هرگونه طرح براندازی با شبکه در حال تشکیل بختیار به عنوان سازمان‌دهنده و مجری طرح شروع به همکاری کرد، ولی هنوز کودتا ممکن‌ترین روش براندازی ارزیابی نشده بود، چراکه در مقطع قبل از تسخیر سفارت آمریکا، بر اساس تحلیل منابع اطلاعاتی این کشور عناصر سلطنت‌طلب در ارتش در اثر ضربه انقلاب وحشت‌زده، پراکنده و ناکارآمد بودند.[5] پس از تسخیر سفارت آمریکا اما ورق برگشت و در 15 اسفند 1358 بنی‌عامری به فرانسه رفته، در پاریس با اعضای ستاد نظامی بختیار و خود وی ملاقات کرد. گزارش بنی‌عامری از تدارکات فراهم شده در نیروهای مسلح به همراه تحلیل همکاران وی از وضع آسیب‌پذیر جمهوری اسلامی ستاد بختیار را به این نتیجه رساند که در بهار سال آینده تزلزل نظام به علت فرسایش در بعد داخلی و فشارهای سنگین سیاسی و اقتصادی غرب و خطر نظامی رژیم بعث عراق در بعد خارجی به اوج خود خواهد رسید. گفتنی است در تصویب اولویت کودتا نسبت به دیگر طرح‌های توطئه، نظرات نمایندگان سازمان سیای آمریکا، موسادِ اسرائیل و استخبارات عراق نقش مهمی داشت. بدین‌ترتیب در 9 ماه پایانی سال 1358 نطفه نخستین طرح براندازی علیه نظام جمهوری اسلامی بسته شد.[6]  مقامات کاخ سفید با تحلیل‌های غلط گمان می‌کردند قادر هستند جمهوری اسلامی را مانند حکومت پهلوی در اختیار بگیرند، اما با خروج ایران از پیمان نظامی سنتو[7] در پنجم فروردین 1358 و اعلام موضع جدید کشور مبنی بر عدم تمایل به حفاظت از منافع آمریکا و ژاندارمی منطقه، موضع آمریکا علیه انقلاب اسلامی تشدید شد. در پی تسخیر سفارت آمریکا و شکست آن کشور در صحرای طبس دو راهکار برای سرنگونی انقلاب اسلامی توسط سردمداران آمریکا مطرح شد: کودتای نظامی علیه جمهوری اسلامی با همکاری سران سابق ارتش، نیروهای ساواک، گروه‌های ضدانقلاب، متحدان آمریکا در منطقه و حمایت مستقیم نظامی آمریکا و دیگری تحریک یک کشور ثالث به حمله نظامی و تجاوز گسترده به خاک جمهوری اسلامی ایران.[8]

بخش عمده نیروی کودتا از میان مجموعه‌ای سر برآورد که در پی پیروزی انقلاب اسلامی بدون طرح مشخص و جامع و به‌طور عمده از روی کینه و عناد کورکورانه علیه جمهوری اسلامی عمل می‌کردند. ساختار سازمانی کودتا از سه شاخه نظامی، سیاسی و تدارکات تشکیل می‌شد. شاخه نظامی یک هسته اطلاعاتی داشت که شامل برخی عناصر اطلاعاتیِ اداره دوم ارتش اعم از شاغل، برکنار شده و تحت‌ تعقیب به علاوه برخی از مأمورین ساواک منحله بود. این هسته وظیفه شناسایی‌های لازم در بین نیروهای سه‌گانه نظامی کودتا و ایجاد پوشش حفاظتی برای شبکه کودتا در برابر نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی را برعهده داشت. همچنین شاخه نظامی مرکب از نیروی هوایی، نیروی زمینی و نیروی دریایی بود. کودتاچیان نیروی هوایی مورد نیاز را از کادر نیروی هوایی ارتش شناسایی و به کودتا مرتبط کرده، در کوتاه مدت 40 نفر خلبان و همافر فنی از پایگاه‌های هوایی مهرآباد در تهران و شهید نوژه در همدان جذب شده، در اختیار شاخه نظامی کودتا قرار گرفتند.[9] در نیروی زمینی بیش از همه لشگر 1 (گارد جاویدان سابق) مورد توجه قرار گرفت چراکه هواداران سلطنت در این لشگر حتی پیش از عضویت در شبکه کودتا خود تشکل‌های کوچکی برای ضربه‌زدن به نظام پدید آورده بودند. طبعاً نیروی دریایی در کودتا نقشی همپای نیروی هوایی و زمینی نمی‌توانست داشته باشد اما با توجه به این پیش‌بینی که ممکن است کودتا سبب سوءاستفاده شوروی، اشغال بخشی از کشور و احیاناً سپردن قدرت به نیروهای چپ شود، چنین برنامه‌ریزی شده بود که با بستن تنگه هرمز نیروهای ناتو به خلیج فارس کشانده شده، شوروی را از پیگیری نیات خود منصرف کنند. از دیگر سو نفرات نیروی دریایی برای اشغال قرارگاه نیروی دریایی و ستاد ارتش جمهوری اسلامی در تهران در موقع کودتا لازم بودند.[10]

در عین حال برای پشتیبانی از عملیات نظامی و تدارکاتی فعالیت‌هایی نیز در ادارات دولتی انجام شد. در این زمینه سران کودتا در وزارت پست و تلگراف و تلفن و سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیشترین سرمایه‌گذاری را انجام دادند. وزارت پست و تلگراف و تلفن با هدف قطع خطوط ارتباطی داخلی و خارجی در ساعات اولیه کودتا به منظور تأمین فرصت کافی برای اقدامات مهم اولیه مورد توجه قرار گرفت. اهمیت سازمان صدا و سیما نیز به دلیل نقش تعیین‌کننده آن در تثبیت کودتا از طریق محروم کردن نظام از مهم‌ترین وسایل ارتباط‌جمعی که توان بسیج همگانی مردم علیه کودتا را داشت و بهره‌گیری از آن برای ارعاب مردم و مدافعین انقلاب بود.[11]

شاخه سیاسی کودتا مسئولیت سازماندهی و تبلیغ را به عهده داشت. اعضای این شاخه قبل از طرح کودتا تحت‌پوشش شرکت‌های تجاری و خدماتی به تکثیر و توزیع عکس و نوار سخنرانی می‌پرداختند. از وظایف این شاخه هموار کردن عملیات نظامی و تصرف قدرت سیاسی پس از کودتا بود. شاخه سیاسی کودتا البته به این نکته واقف بود که پیروزی کودتا به مشروعیت آن وابسته است. از نظر رهبران سیاسی کودتا، احیای سلطنت 2500 ساله امری مشروع و مقبول تلقی می‌شد. علاوه بر این به‌زعم آنها وجود بختیار به عنوان یک «رجل ملی» و «نخست‌وزیر قانونی شاه» می‌توانست بر مشروعیت کودتا بیفزاید، در عین حال به این نکته نیز واقف بودند که بدون استناد این مفاهیم به مذهب و پنهان شدن در پس پرده آن و انداختن سایه برخی روحانیون سازشکار بر سر کودتا نه قادر به اقناع اعضای مردد خواهند بود و نه توانایی لازم برای مواجهه با پیامدهای کودتا را خواهند داشت. از این‌رو استفاده از وجهه آیت‌الله شریعتمداری که سابقه همکاری با جریان ضدانقلابی «حزب جمهوری خلق مسلمان» و حمایت از بختیار در زمان تصدی پست نخست‌وزیری پهلوی را داشت، در برنامه کودتا قرار گرفت. علاوه بر شریعتمداری روحانیون دیگری چون سیدحسن قمی و سیدرضا زنجانی نیز مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباط با شبکه کودتا قرار داشتند.[12]

شاخه تدارکات وظیفه تهیه پول، اسلحه، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز برای انجام یک کودتای موفق را به عهده داشت. پول در وهله اول از جانب آمریکا، انگلیس و عراق در اختیار ستاد کودتا مستقر در پاریس قرار گرفته، از آن طریق به داخل کشور سرازیر می‌شد. به علاوه بقایای خاندان سلطنت نیز بخشی از نیازهای مالی کودتا را تأمین می‌کردند.[13] اسلحه و مهمات مورد نیاز گذشته از موجودی پایگاه هوایی شهید نوژه از طریق رژیم بعث عراق و خرید از اشخاص متفرقه تأمین شد.[14]

طرح عملیاتی کودتا

از نظر رهبران کودتا، فتح تهران مساوی با پیروزی در سراسر کشور بود. آنان به تجربه و تصویری که از کودتای 28 مرداد 1332 و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 داشتند، گمان می‌کردند با سقوط تهران، با توجه به ضرباتی که توسط شاخه‌های کودتا در سراسر کشور همزمان با عملیات تهران بر مراکز نظامی ـ اداری سایر شهرها وارد می‌شد و به تبعیت از تغییر قدرت در پایتخت، این مراکز با رهبران کودتا اعلام همبستگی کرده، آماده اجرای فرمان‌های «شورای نظامی» می‌شوند. با این تصور در طرح اولیه کودتا پایگاه یکم نیروی هوایی در مهرآباد به عنوان مرکز ثقل عملیات انتخاب شد، اما بزرگترین نقطه قوت این پایگاه در عین حال بزرگترین نقطه ضعف آن نیز به شمار می‌رفت. امتیاز پایگاهِ مهرآباد قرارگیری در تهران و ضعف بزرگ آن محصور بودن در مناطق مسکونی و دسترسی مردم به آن بود و بیم آن می‌رفت که کودتا با حضور و مقاومت مردم با شکست مواجه شود. در نهایت پایگاه سوم نیروی هوایی یا شهید نوژه در 60 کیلومتری همدان برای آغاز کودتا انتخاب شد.[15]

برنامه این بود که پس از تصرف پایگاه شهید نوژه هواپیماهای مجهز به سلاح‌های سنگین عازم تهران شده، مراکز حساسی از قبیل بیت امام خمینی در جماران، فرودگاه مهرآباد، نخست‌وزیری و ستاد مرکزی سپاه پاسداران را بمباران کنند. جماران نه تنها اولین هدف عملیات هوایی، بلکه تنها هدفی بود که برای حمله به آن از موشک استفاده می‌شد. پس از بمباران جماران و مهرآباد، پیروزیِ نخستین مرحله کودتا به نیروی زمینی اعلام و علامت آغاز مرحله دوم کودتا یعنی تسخیر مراکز حساس دولتی توسط نیروی زمینی داده می‌شد. حمله به بیت امام، مرکز ثقل کودتا و کلید پیروزی آن بود، چرا که بر رهبران کودتا کاملاً واضح بود که تا زمانی که امام زنده است، مردم با یک کلمه وی به خیابان‌ها ریخته کودتا را عقیم خواهند کرد.[16]

در ادامه عملیات پس از بمباران هوایی در تهران، مراکز حساسی چون صدا و سیما، ستاد نیروی دریایی و فرودگاه مهرآباد اشغال می‌شد و پس از تسخیر صدا و سیما گروه سیاسی کودتا در آنجا مستقر شده، فعالیت خود را برای تثبیت آن آغاز می‌کرد. عوامل نفوذی کودتا در مخابرات نیز آماده بودند تا با دریافت دستور، ارتباطات را در مواقع لزوم در مقیاس وسیعی قطع کنند. به علاوه قرار بود شهر تهران توسط عوامل کودتا با اعمال خشونت و ارعاب مردم قرق شده، منازل مسکونی مسئولین مورد حمله قرار گیرد. همزمان به‌طور مداوم خبر بمباران جماران و شهادت امام، بازداشت و ترور مسئولین نظام، اعلام همبستگی شخصیت‌ها و گروه‌ها و پیام شریعتمداری مبنی بر غلط بودن فتاوای امام و تأیید کودتا به عنوان «اقتضای مصالح دین و ملت»، دعوت مردم به آرامش و پرهیز از خشونت از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد.[17]

پس از اجرای کودتا مرحله تثبیت آن فرا می‌رسید. به مدت 3 شبانه روز حکومت نظامی اعلام می‌شد و در این مدت با ارعاب مردم به طرق گوناگون از جمله تیرباران‌های خیابانی، فریب افکار عمومی یا تأیید کودتا توسط روحانیون همراه آن، باج‌دهی به مدافعین انقلاب از طریق اعلام عفو عمومی و تغذیه کودتا با فراخواندن کلیه عناصر اخراجی و فراری به سر کار و... قدرت نظامیان مهار می‌شد.[18]

کودتا اما به سرانجام نرسید. روز سوم اردیبهشت 1359 عامل نفوذی حزب منحله توده در محافل سطح بالای ضدانقلابِ راست، هیئت سیاسی حزب را در جریان یک کودتای در شرف وقوع قرار داد. گزارش عامل نفوذی به دفتر ریاست جمهوری گزارش شد. متعاقب آن در روز دوشنبه 8 اردیبهشت گروهی از پاسداران به خانه خادم رفته، وی را دستگیر کردند. عدم اطلاع پاسداران از موقعیت خادم در شبکه کودتا و نداشتن آگاهی مشخص و مؤثر از اصل توطئه به خادم کمک کرد تا از افشای کودتا جلوگیری کند. همچنین سران کودتا در جریان میزان اطلاعات سپاه و ارتش از کم‌وکیف کودتا قرار گرفته، حتی‌الامکان ردهای کم‌رنگی را که می‌توانست سرنخی برای کشف کودتا باشد پاک کردند. بدین‌ترتیب کودتاگران از مهلکه جان به در بردند.[19] گفتنی است عملکرد حزب توده در این جریان را باید در چارچوب نیازمندی حزب به تبدیل سوءظن جامعه به واسطه عملکرد سیاه گذشته حزب به حسن‌ظن در مسیر تصرف قدرت ارزیابی کرد. مطلع کردن مسئولین نظام از یک کودتای قریب‌الوقوع می‌توانست نظام را مدیون حزب کرده، از نفرت مردم بکاهد.[20]

اما ضربه نهایی و مؤثر به کودتا از طریق دیگری به آن وارد شد. سه روز مانده به موعد کودتا یکی از خلبانان پیوسته به آن از جانب رهبران کودتا فراخوانده شده، در پایگاه هوایی شهید نوژه در جریان مأموریتش که بمباران بیت امام و کشتار وسیع مردم بود قرار گرفت. خلبان مذکور اما که از انجام مأموریت منصرف شده، پشیمان و مصمم به افشای کودتا بود به تهران آمده، پس از تماس با سپاه پاسداران و از طریق سپاه به منزل آیت‌الله خامنه‌ای برده شد و وی را در جریان کودتا قرار داد. چند ساعت بعد نیز یکی از درجه‌دارانِ ارتشِ جذب شده به کودتا به کمیته انقلاب اسلامی مراجعه کرده، اسنادی حاوی بخشی از طرح عملیاتی کودتا در اختیار کمیته قرار داد.[21] کمیته انقلاب بلافاصله وارد عمل و موفق شد در طی یک شب 350 نفر از عوامل کودتا را دستگیر کند.[22] لازم به تذکر است نزدیک به دو ماه پیش از کودتا واحد اطلاعات سپاه پاسداران از طرق مختلف از وجود یک کودتای در حال شکل‌گیری اطلاع یافته بود اما اطلاعات مؤثر و کارآمد از کودتا تا حدود زیادی پس از افشای آن بوسیله دو نفر خلبان و درجه‌دار مذکور به دست آمد.[23]

بدین‌ترتیب این «ضدکودتا» که از جانب دو نفرِ غیر مطلع از اقدام یکدیگر صورت گرفت، در واقع ترجمان اراده یک ملت انقلابی علیه ضدانقلاب بود.[24] امام خمینی پس از پایان عملیات خنثی‌سازی کودتا در 21 تیر 59 سه روز پس از موعد کودتا در سخنانی در خصوص کودتای نافرجام چنین اظهار داشت:

«این اشتباه است که مخالفین جمهوری اسلامی درصدد برآمده‌اند برای این کارهای بچگانه و شرارت مآبانه. اینها مقایسه کرده‌اند جمهوری اسلامی ایران را به حکومت‌های دیگر که گاهی حکومتی می‌آید و یک حزبی یا یک فرد ارتشی‌ با یک عده قیام می‌کند و آن حکومت را از بین می‌برد و یک حکومتی به جای او می‌نشاند، یا یک رژیمی را از بین می‌برد یک رژیم دیگری می‌آورد. این‌ها مقایسه حکومت اسلام را و نهضت اسلامی را با سایر نظام‌ها و با سایر حکومت‌ها عوضی گرفتند... اینها نمی‌دانند که فرق است ما بین قیام‌های سیاسی، قیام‌های ملی، قیام‌هایی که برای آمال دنیایی است با این نهضت اسلامی. نهضت اسلامی ایران ابداً، نه ملیت و ملیت‌گرایی ـ خصوصاً، به آن معنای فاسدش ـ در آن دخالت داشت و دارد و نه احزاب سیاسی و طبقه روشنفکر و این مسائلی که در سایر جاها هست. این نهضت از نفس توده مردم، از نفس توده زن و مرد مردم بلند شد... این اشخاصی که خیال کردند که یک کودتایی بکنیم و یک چند نفر را بکشیم و یک مثلاً جاهایی را بکوبیم این‌ها خیال می‌کنند که یک جاست مرکز، یک محله است مرکز یا چند محله است مرکز. اگر فرض کنیم آن محل، آن محل کوبیده بشود همان‌طور که در کودتاهای دیگر وقتی آن رأس را می‌کوبیدند دیگر، دیگران کم کار داشتند یا کار نداشتند حالا هم این‌طوری است. حالا همه خانه‌ها مرکز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند. عدم شناخت دشمن از اسلام و جامعه اسلامی مسئله، مسئله عقیدتی است نه مسئله مادی... 35 میلیون جمعیت زن و مرد که همه مجهز و همه حاضر در قضایا هستند، این بخواهد از صحنه بیرون کند؟ این امر محالی است. کسی را که خدا به میدان آورده نمی‌تواند بختیار از میدان خارج کند یا کارتر از میدان خارج کند...»[25]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کودتای نوژه، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384، ص 19.

[2]. همان، ص 37 و 43.

[3]. همان، ص 51.

[4]. همان، ص 143 و 144.

[5]. همان، ص 149.

[6]. همان، ص 157 تا 159.

[7]. «سنتو» نام پیمانی بود که در سال 1955م، میان کشورهای عراق، پاکستان، ترکیه، ایران و انگلستان به منظور مقابله با خطر توسعه‌طلبی شوروی و نفوذ کمونیسم در دوران جنگ سرد منعقد شد. (آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، 1387، ص 89.

[8]. سمیعی اصفهانی، علیرضا و یونس خداپرست، «حکومت شخصی و کودتای نظامی در ایران معاصر، بررسی مقایسه‌ای کودتاهای 1299، 1332 و 1359ش» مطالعات سیاسی، زمستان 1389، ش 10، ص 55 - 88.

[9]. همان، ص 162 تا 165.

[10]. همان، ص 167.

[11]. همان، ص 168.

[12]. همان، ص 169 و 170.

[13]. همان، ص 171 و 172.

[14]. همان، ص 174.

[15]. همان، ص 207 و 208.

[16]. همان، ص 214 و 215.

[17]. همان، ص 217 تا 219.

[18]. همان، ص 222.

[19]. همان، ص 258.

[20]. همان، ص 261.

[21]. همان، ص 266 و 268.

[22]. ترابی، یوسف و سیداحسان رحمانی، «کمیته انقلاب اسلامی تجربه‌ای مهم در سپهر پلیس جامعه‌گرا و مردمی». پژوهش‌های دانش انتظامی، پاییز 1386، ش 35، 112 - 130.

[23]. همان، ص 269 و 270.

[24]. همان، ص 268.

[25]. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 13، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 25 - 29.



 
تعداد بازدید: 696


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: