انقلاب اسلامی :: دولت کارتر و سقوط سلسله پهلوی در ایران: روابط آمریکا ـ ایران در حاشیه انقلاب ایران، تألیف خاویر گررو

دولت کارتر و سقوط سلسله پهلوی در ایران: روابط آمریکا ـ ایران در حاشیه انقلاب ایران، تألیف خاویر گررو

29 دی 1400

*فیلیپ هاپکینز[1]

*ترجمه: علی‌محمد آزاده

 

*توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: موضوع سیاست آمریکا در برابر انقلاب اسلامی ایران از موضوعات بحث‌برانگیز پس از پیروزی انقلاب بوده است. این موضوع آن‌قدر حساس و مهم است که تقریباً همه گروه‌های سیاسی و محققین داخلی و خارجی درباره آن اظهارنظرهای مختلفی کرده‌اند. در سال 2016 (1395) خاویر گررو، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ خاورمیانه در آمریکا و اسپانیا، پژوهش جدی درباره این موضوع حساس به چاپ رساند. ویژگی برجسته پژوهش وی استفاده گسترده از اسناد دولتی بایگانی ملی آمریکا است که در سال‌های اخیر آزاد شده و در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است. متن زیر نقد کوتاه این کتاب است که منتقد به طور خلاصه به بررسی چارچوب اصلی کتاب می‌پردازد و نقاط قوت و ضعف پژوهش را مشخص می‌کند. لازم به تذکر است که کتاب گررو با نام « دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی»[2] در ایران ترجمه و منتشر شده است.

در این کتاب که به ده بخش تقریباً 15 تا 20 صفحه‌ای تقسیم شده و یک مؤخره هم دارد، نویسنده اسناد محرمانه زیادی مربوط به دهه 1970/1350 ایران که به تازگی مقامات آمریکایی منتشر کرده‌اند بررسی کرده و روزشماری از زمان تصدی کارتر تا انقلاب اسلامی ارائه کرده است. او معتقد است رویکرد تردید دولت کارتر درباره شاه، دلیل اصلی سقوط او بود.

نویسنده، توضیح می‌دهد که کارتر سیاست خارجی متفاوتی نسبت به فورد و نیکسون اتخاذ کرده بود. کارتر بر اصول اخلاقی و حقوق بشر تکیه کرده بود. او معتقد بود که دخالت بیشتر، دیپلماسی و همکاری جامعه جهانی راهی «اخلاقی» بود تا اهداف آمریکا را هدایت کند(ص 1، 34). شاه، که ایران را به سرعت مدرن کرد، اغلب حقوق بشر را نقض می‌کرد. برای مثال، شاه توجیه می‌کرد که زندانی کردن فعالین سیاسی و دیگر مخالفین سلطنتش لازمه پیشرفت بوده است. آمریکا با تهدید در محدودیت فروش سلاح، شاه را در موقعیت سختی قرار داد؛ شاه بایستی بدون اینکه مخالفانش در او احساس ضعف می‌کردند، دادن آزادی سیاسی را اعمال می‌کرد.

گررو توضیح می‌دهد که شاه روند دادن آزادی‌ سیاسی را زمانی آغاز کرد که اقتصاد ایران در بهترین وضعیت خودش نبود و نارضایتی رو به افزایش بود (ص 39 ـ 37). آمریکا می‌دانست که این امر می‌تواند به بی‌ثباتی‌های سیاسی متعددی منجر شود، اما هرگز تصور انقلاب در ایران را نمی‌کرد. در واقع، کارتر به خاطر رهبری شاه، ایران را «جزیره ثبات در یکی از پر آشوب‌ترین مناطق جهان » نامیده بود(ص 57). شاید تا حدی عدم شناخت کارتر به خاطر گماردن افراد در پست‌هایی بود که از فرهنگ، دین و سنت ایران اطلاعات چندانی نداشتند، از جمله انتخاب ویلیام اچ. سولیوان به عنوان سفیر در ایران بود که قبل از آن سفیر آمریکا در فیلیپین و متخصص حکومت‌های دیکتاتوری بود، البته نه خاورمیانه یا در ایران (ص 31). واقعاً هم بیشتر آمریکاییان حاضر در ایران از فرهنگ اینجا شناختی نداشتند. گررو به نقل از یک ایرانی توضیح می‌دهد: «بیشتر آمریکایی‌ها که در ایران به ‌سر می‌بردند طوری رفتار می‌کردند که نشان از تکبر و برتری‌شان داشت»(ص 62).

همان‌طور که تنش بین شاه و کارتر بیشتر می‌شد، آیت‌الله روح‌الله خمینی اهمیت پیدا کرد. [آیت‌الله] خمینی کاملاً برخلاف پیشینیان خود، نقش فعالی میان دین و حکومت قائل بود. او اصرار داشت ایران بایستی جمهوری اسلامی شود که با نظام دموکراسی تفاوت دارد، زیرا در آن قانون را خدا تعیین می‌کند و نه مجلس (ص 65). [آیت‌الله] خمینی شاه و آمریکا را زیر سؤال برد و با استفاده از احساسات مردمی در ایران، عملاً به رهبر مردم برای بیان نظراتشان تبدیل شد. هرچه خصومت بین [آیت‌الله] خمینی و شاه و همین‌طور بی‌تفاوتی و تردید کارتر افزایش می‌یافت، ضعف شاه هم بیشتر می‌شد. گررو معتقد است دخالت یا عدم دخالت آمریکا یکی از دلایل اصلی بود و منجر به این شد که [آیت‌الله] خمینی شاه را سرنگون و جمهوری اسلامی تأسیس کند.

در حالی که بسیاری این کتاب را تحسین‌ کرده‌اند، اما در کتاب بر نقش آمریکا در سقوط شاه و اصرار آمریکا به شاه برای دادن آزادی‌های مدنی بیشتر به ایرانیان اغراق زیادی شده است. بر نقش ایرانیان در انقلاب یا این‌که انقلاب یک عمل دموکراتیک بوده، توجه چندانی نشد. در حاشیه به عوامل دیگری غیر از نفوذ آمریکا به‌ صورت گذرا اشاره شده است. برای مثال، اینکه نه‌تنها شاه در حال ایجاد یک دین دولتی بود، پهلوی با عقاید جزمی به اسلام حمله کرده بود و ایرانیان زیادی معتقد بودند که شاه فاسد است. رهبران مسلمان چون [آیت‌الله] خمینی از اسلام به‌عنوان بخشی از هویت ملی ایران دفاع می‌کردند و بسیاری از ایرانیان به دلایل وطن‌پرستانه با شاه مخالفت کردند. علی انصاری می‌نویسد:[3]

«انقلاب اسلامی در طی مسیر، مشی «ملی‌گرایانه» به خود گرفته بود و با نیروی اسلام راستین، کشور را به سمت مذهب سوق داد» و این امر تنها به خاطر دخالت آمریکا نبود. حتی با این انتقاد هم، کتاب گررو به خوبی نگارش یافته و کاملاً مستند است. منابع به‌کار برده شده با ارزش هستند. این کتاب درباره تاریخ سیاسی تقابل آمریکا ـ ایران، اثری درخور توجه است.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. The Carter Administration and the Fall of Iran's Pahlavi Dynasty: US-Iran Relations on the Brink of the 1979 Revolution by Javier Gil Guerrero, Review by: Philip O. Hopkins, in Iran & the Caucasus, Vol. 21, No. 1 (2017), pp. 118-119.

[2]. مشخصات ترجمه این کتاب به شرح زیر است:

خاویر گررو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی؛ روابط ایالات متحده و ایران در آستانه انقلاب، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1397.

[3]. The History of modern Iran since 1921: The Pahlavis and After, London: 201-02.



 
تعداد بازدید: 609


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: