23 خرداد 1402
گرفتن اعلامیه، پخش و تکثیر آن در دیماه سال 56 که مقاله توهینآمیزی به امام نوشتند، شروع کردم. من [محمدجواد گرامی] و دیگر کارکناه راهآهن زمانی که سر کار بودیم و با قطار به قم رفتوآمد داشتیم اعلامیهها را از دفاتر آقای پسندیده برادر امام خمینی، آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری میگرفتیم، به اراک میآوردیم و بعد تکثیر و پخش میکردیم. من بیشتر اعلامیهها را از کارکنان راهآهن مثل آقای اشراقی و آقای حسین بادی میگرفتم. زمانی که با قطار به قم میرسیدم، به آنها میگفتم چه خبر؟
آنها هم سریع اعلامیه میآوردند، به من میدادند.
کارکنان راهآهن فعال بودند و اعلامیهها را به سراسر ایران میرساندند. آنها امانتداران خوبی بودند. اعلامیههایی که به راننده و رئیس قطار داده میشد، بدون آنکه کسی خبردار شود توسط آنان پخش میشد. همکارانم در راهآهن اراک که با من در این فعالیتها شرکت داشتند تعدادشان کم بود از جمله این افراد آقای آشتیان و آقای پورمجید و حاج مصلحی بودند. آقای پورمجید پیرمردی بود که خیلی فعالیت داشت. او تُرک، راننده و خانهاش هم در راهآهن بود. من اعلامیهها را به خانه نیز میبردم. خواهرها و برادرانم اعلامیهها را در محله، مدرسه، مسجد و جاهای دیگر با خود میبردند و پخش میکردند.
برای پخش اعلامیهها به ما کمتر شک میکردند زیرا کار ما ساعت خاصی نداشت، تا مأمور احضار به سراغمان میآمد باید بلافاصله آماده میشدیم و حرکت میکردیم، یعنی همیشه در حرکت بودیم. این در حرکت بودن برای انتظامات جا افتاده بود کارتمان را که نشان میدادیم آنها دیگر با ما کاری نداشتند. از آنجایی که کارکنان راهآهن بیشتر با قطار سروکار داشتند، کارمند اداری کم بود به همین خاطر در راهآهن اعتصاب صورت نگرفت. از سوی دیگر مدیر راهآهن مهندسسازی که از ملاکین سربند، عضو حزب رستاخیز و مرد بسیار خوبی بود با اعتصاب مخالف بود و حاضر نبود تعطیل کند.
منبع: انقلاب اسلامی در اراک به روایت مردم، ج 3، مصاحبه و تدوین مریم حاجیزاده و ساره مشهدی میقانی، قم، اندیشه صادق، 1397، ص 124 - 125.
تعداد بازدید: 188