انقلاب اسلامی :: منوچهر اقبال

منوچهر اقبال

14 مرداد 1402

احمد ساجدی

منوچهر اقبال از بلندپایگان پهلوی دوم بود که در سال‌های خدمت خود به آن حکومت سمت‌های متعددی چون مدیرعاملی شرکت نفت، نخست‌وزیری، وزارتخانه‌های‎ دربار، فرهنگ و هنر، راه و ترابری، بهداری، کشور، و همچنین ریاست دانشگاه‌های تهران و تبریز، استانداری آذربایجان و نمایندگی مجلس را در کارنامه داشت. وی همچنین مؤسس سازمان غیر دولتی نظام پزشکی و «حزب ملیون» در ایران بود. اقبال ۴ آذر 1356 در سن 68 سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت. سکته وی درست یک ساعت پس از تسلیم استعفانامه خود از مدیرعاملی شرکت ملی نفت ایران، به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت صورت گرفت.

در مجموعه 11 جلدی اسناد لانه جاسوسی، سندهایی راجع به سرسپردگی منوچهر اقبال به محمدرضا پهلوی، عدم تخصص وی در امور نفتی در عین عهده‌داری مقام مدیریت عاملی شرکت نفت، خصوصیت‌های اخلاقی منوچهر اقبال، فراماسون بودن او، همکاری دختر وی با سازمان سیا و... می‌توان یافت.

بر اساس یکی از اسناد لانه جاسوسی «منوچهر اقبال فردی خودبین و خودستا و در برابر زنان ضعیف‌النفس است. اگر مورد توجه اطرافیان قرار گیرد، آدم جذابی است در غیر این صورت فردی بی‌ادب و گستاخ است.»[1] نسبت به مسائل مذهبی بی‌تفاوت است ولی به آزادی زنان، و اصلاحات اجتماعی بسیار علاقه‌مند است.[2] او دو دختر دارد که هر دو کاتولیک هستند: «اولی عازم صومعه راهبان در پاریس شد و دومی به نام مونیکو با سرویس اطلاعاتی آمریکا(سیا) در تهران همکاری می‌کند.»[3]

یک سند لانه جاسوسی در رابطه با انتصاب منوچهر اقبال به مقام مدیرعاملی شرکت نفت (۱۴ آبان ۱۳۴۲) می‌نویسد:

«او در نوامبر 1963 رئیس هیئت‌ مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران شد. این انتصاب باعث بازگشت او به کشور پس از دوسال‌ونیم رسوایی و بی‌آبرویی در خارج از کشور گردید.»[4]

این سند درباره علت بی‌آبرویی و رسوایی اقبال می‌نویسد:

«اقبال به خاطر انتخابات مجلس سال ۱۹۶۰ زمانی که وی در مسند نخست‌وزیری بود و به خاطر همین انتخابات از مقامش عزل شد، آماج اهانت‌های سختی قرار گرفته بود.»[5]

در همین رابطه یک سند لانه جاسوسی می‌نویسد:

«او(اقبال) برخلاف دیگر مقامات شرکت نفت در امور نفتی تبحری ندارد و علت انتساب او نیز تنها وفاداری نسبت به شاه بوده است. او هیچ‌گاه میل ندارد آمارها و ارقامی را که به مذاق شاه خوش نمی‌آید، نزد وی مطرح کند.»[6]

در سند دیگری آمده است:

«اقبال نه یک نفتگر حرفه‌ای است همچون سایر مقامات اجرایی شرکت نفت، و نه در امور نفتی متبحر است. او فردی محافظه‌کار است و مایل است پا را از گلیم خود فراتر نگذارد و به نظر می‌رسد همیشه نقشی را که کمپانی‌های نفتی در آینده می‌توانند در مورد ایران داشته باشند در ذهن دارد.»[7]

در سند دیگری در همین رابطه می‌خوانیم:

«اقبال سابقه و تجربه قبلی در امور مربوط به نفت نداشت ولی به او به چشم مدیری کارآمد نگریسته شد. او با چاپلوسی‌های آشکار در مقابل شاه به حیثیت و پرستیژ سیاسی گذشته‌اش لطمات جدی وارد کرده است.»[8]

یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 26 فروردین 1354، تعداد مشاغل منوچهر اقبال را بیش از 60 پست و مقام در دولت و بخش خصوصی ذکر کرده است. بر اساس این سند وی در ده دولت متوالی عهده‌دار مقام وزارت بوده است.[9]

از منوچهر اقبال به عنوان یکی از چهره‌های مشهور فراماسونری یاد شده است. یکی از اسناد لانه جاسوسی می‌نویسد:

«سناتور حسین علاء نخست‌وزیر پیشین و وزیر دربار، سیدحسن تقی‌زاده سناتور، دکتر لقمان ادهم از وزارت دربار، منوچهر اقبال رئیس شرکت ملی نفت ایران، عبدالله انتظام، جعفر شریف امامی رئیس سنا و نخست‌وزیر پیشین و جواد منصور، فراماسون هستند.»[10]

در ادامه این سند آمده است: «هنگامی که دکتر اقبال در سال ۱۳۳۷ نخست‌وزیر بود ۱۱ نفر از اعضای کابینه او اعضای یکی از دوره‌های فراماسونری بودند و در «باشگاه حافظ» گردهم می‌آمدند.»[11]

در سندی دیگر در همین زمینه آمده است:

«اکثر اعضای کابینه دکتر منوچهر اقبال در ۱۳۳۷ عضو «باشگاه حافظ» بودند.[12]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به نقل از متین دفتری (از نخست‌وزیران دوره رضاشاه) می‌نویسد: «افرادی مانند اسدالله علم، امیرعباس هویدا و منوچهر اقبال، عروسک‌های هستند که انگلیسی‌ها نفوذ خود را در ایران به‌وسیله آنها اعمال می‌کنند.»[13]

بر اساس یک سند لانه جاسوسی منوچهر اقبال در فهرست کسانی قرار داشت که بعد از حسنعلی منصور باید توسط هیئت‌های مؤتلفه اسلامی ترور می‌شد. در این سند می‌خوانیم:

«محمد بخارایی که عضو هیئت‌های مؤتلفه اسلامی بود به همراه چند تن دیگر از یارانش به نام‌های نیک‌نژاد، صفار هرندی، صادق امانی، و مهدی عراقی، طرح اعدام انقلابی شاه و ۱۱ نفر از مسئولین رده بالای رژیم شاه از قبیل منصور، ایادی، اقبال و... را ریخته بودند. آنان به علت عدم دسترسی به شاه این اعدام‌ها را از منصور شروع کردند. ولی متأسفانه ساواک این گروه را شناسایی و دستگیر نمود. لذا آنها موفق به اجرای بقیه اعدام‌ها نگردیدند.»[14]

در سندی دیگر از مجموعه اسناد لانه جاسوسی، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) منوچهر اقبال را یکی از افراد «حلقه داخلی شاه» نامیده است. طبق این سند، «حلقه داخلی شاه را کسانی تشکیل می‌دهند که بیشترین نفوذ را بر او دارند و وفاداری کامل خود را به شاه ابراز می‌دارند ـ هرچند این کار به خاطر حفظ منافعشان باشد ـ و هرلحظه شاه به آنها نیاز داشت در کنارش باشند.»[15]

و در سند دیگری، نام اسدالله علم در صدر فهرست 15 نفری قرار گرفته که در اکثر تصمیم‌گیری‌های مملکتی مشاور نزدیک شاه هستند.[16]

یکی از اسناد لانه جاسوسی حاوی مصاحبه‌ای با شاپور بختیار به عنوان یک عضو جبهه ملی است. بختیار در این مصاحبه که در ۱۲ تیر ۱۳۴۰ صورت گرفته به بدگویی از منوچهر اقبال پرداخته است. وی منوچهر اقبال را با دکتر علی امینی مقایسه کرده می‌گوید:

«او به بدی منوچهر اقبال، آن مرد احمق نیست. اگر خدمتکار من نخست‌وزیر می‌شد نمی‌توانست کاری بدتر از اقبال انجام دهد.»[17]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب هشتم، ص ۲۷۲.

[2]. همان، ص 271.

[3]. همان.

[4]. همان، ص ۲۷۰.

[5]. همان، در پی برگزاری انتخابات پر تقلب ۳۰ تیر ۱۳۳9 مجلس شورای ملی، منوچهر اقبال نخست‌وزیر وقت به دستور شاه در ۵ شهریور آن سال از مقام نخست‌وزیری عزل، و انتخابات نیز در نهم همان ماه ابطال شد.

[6]. همان، ص ۲۷۳.

[7]. همان، کتاب دوم، ص ۳۸۸.

[8]. همان، کتاب هشتم، ص ۲۷۰.

[9]. همان ص 272.

[10]. همان، کتاب دوم، ص ۶۱8.

[11]. همان.

[12]. همان.

[13]. همان، کتاب سوم، ص ۱۶.

[14]. همان، کتاب هفتم، ص ۷۶۹ و ۷۷۰ .

[15]. اول، ص ۲۴۹.

[16]. همان، کتاب اول، ص 275.

[17]. همان، کتاب دوم، ص 654.



 
تعداد بازدید: 326


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: