انقلاب اسلامی :: پهلوی، حافظ منافع رژیم صهیونیستی

پهلوی، حافظ منافع رژیم صهیونیستی

2ـ شاه در خدمت منافع سیاسی اسرائیل

07 آذر 1402

احمد ساجدی

روابط سیاسی حکومت شاه با رژیم صهیونیستی که در اسفند ۱۳۲۸ به صورت «دو فاکتو» برقرار شده بود، در سال ۱۳۳۰ با بسته شدن موقت دفتر نمایندگی ایران در اسرائیل به دستور محمد مصدق نخست‌وزیر، دچار رکود شد، اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این روابط با استقبال هر دو طرف از سر گرفته شد.

یکی از اسناد لانه جاسوسی علت اصرار طرف اسرائیلی برای برقراری رابطه با ایران را این‌گونه شرح داده است:

«هدف اصلی رابطه اسرائیل با ایران، ایجاد و توسعه سیاست‌های ضد عربی و موافق اسرائیل در تصمیمات مقامات ایرانی بوده است.»[1]

و در سند دیگری از قول «دیوید تورگمن» دبیر دوم هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران تصریح شده که «عملیات اسرائیل در ایران بیشتر نهانی است.»[2]

یکی از اقدامات مهمی که صهیونیست‌ها در بدو برقراری روابط سیاسی با حکومت پهلوی به آن همت گماردند، کمک مشترک آنان و آمریکایی‌ها به شاه در تأسیس ساواک بود. در واقع ساواک با مشاوره و برنامه‌ریزی وهدایت دو سازمان جاسوسی سیا و موساد شکل گرفت. یکی از اسناد لانه جاسوسی به هم‌پیمانی موساد و سیا و ساواک در انجام فعالیت‌های مشترک اشاره دارد:

«از اواخر دهه ۱۹۵۰ به بعد، در طی سال‌ها موساد در عملیات مشترک با ساواک همکاری داشته است. موساد به فعالیت‌های ساواک یاری رسانده است.»[3]

یک سند دیگر به یکی از اقدامات مشترک موساد و ساواک این‌گونه اشاره می‌کند:

«در اواخر سال ۱۹۵۸ یک سازمان رسمی سه جانبه شامل موساد، سرویس امنیتی ترکیه و ساواک تشکیل شد. این سازمان که «نیزه سه‌سر» نامیده شد، علاوه بر تداوم مبادلات اطلاعاتی، جلساتی نیز در هر نیم سال در سطح رؤسای سرویس‌ها داشته است.»[4]

موساد در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی در ایران مقر و ستاد داشته و به «کارهای عملیاتی» مشغول بوده است. در یک سند سری که به تشریح موقعیت منطقه‌ای و جهانی موساد پرداخته چنین می‌نویسد:

«مقر موساد، در خارج از منطقه عربى خاورمیانه، اکثراً تحت پوشش‌هاى دیپلماتیک، در داخل سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌هاى اسرائیل مى‌باشد. موساد در ایالات متحده، اکثر پایتخت‌هاى اروپایى، ترکیه، ایران و مراکز استراتژیک در آمریکاى لاتین، آفریقا و خاور دور، پایگاه‌هایى دارد و عملیات گوناگونى از «روابط وابسته رسمى» با سرویس‌هاى میزبان، براى رد و بدل نمودن اطلاعات، تا عملیات ویژه اجرایى، به انجام مى‌رساند.»[5]

صهیونیست‌ها پس از برقراری روابط سیاسی با ایران، تلاش کردند در نظام فرهنگی ایران نفوذ کنند. یکی از راه‌های نفوذ آنان، مظلوم‌نمایی و تشویق روزنامه‌نگاران داخلی به نگارش مطالبی به نفع صهیونیست‌ها بود. آنان این کار را معمولاً با دادن پول و رشوه به انجام می‌رساندند.

یکی از اسناد لانه جاسوسی نمونه‌ای از این اقدامات صهیونیست‌ها را بازگو کرده است. در این سند به تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۳۵ چنین می‌خوانیم:

«دکتر زوى دوریل، نماینده غیر رسمى اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتى در طرفدارى از اسرائیل، در مطبوعات محلى بسیار فعال بوده است. تماس‌هاى او از طریق عباس شاهنده ناشر مجله «فرمان» و مهندس عبداللّه‌ والى ناشر و مالک «تهران مصور» صورت مى‌گیرد. چنین شایع است که وى در خلال هفته اول نوامبر یکصد هزار ریال به روزنامه‌نگاران پول داده است.[6]

صهیونیست‌ها با همین هدف بود که روزنامه «آیندگان» را مورد حمایت مالی خود قرار دادند. این روزنامه نخستین‌بار در صبح روز ۲۵ آذر ۱۳۴۶ یعنی کمتر از دو ماه پس از تاجگذاری محمدرضا پهلوی در تهران منتشر شد. در آن روزها اختلاف میان اعراب و رژیم صهیونیستی بر سر اراضی اشغالی به اوج خود رسیده بود و صهیونیست‌ها در پی جلب نظر کشورهای مختلف به ویژه کشورهای مسلمان در خاورمیانه بودند. از آنجا که حکومت شاه به دلیل احساسات ضد صهیونیستی مردم ایران نمی‌توانست به راحتی کمک‌های مورد نیاز اسرائیل در جنگ با اعراب را در اختیارش بگذارد در صدد ایجاد همفکری و زمینه‌سازی اقداماتش در ایران برآمد. از این رو دولت اسرائیل با دو میلیون تومان کمک مالی خود به داریوش همایون (مدیر عامل شرکت سهامی انتشارات آیندگان) موجب شد این روزنامه در ۱۱ شماره پیاپی مقاله‌هایی در حمایت از اسرائیل در نبرد با اعراب چاپ کند.[7]

روزنامه «آیندگان» در تمام دوره فعالیت 11 ساله خود در حکومت پهلوی دوم، حامی رژیم صهیونیستی و توجیه‌گر جنایاتش بود. زمانی هم که در روز 16 مرداد 1358 به حکم دادستانی کل انقلاب اسلامی ایران توقیف شد، لانه جاسوسی آمریکا در سندی از جمله به وابستگی این روزنامه به اسرائیل نیز اشاره کرد. در این سند به تاریخ 18 مرداد 1358 و با عنوان «ممنوعیت انتشار روزنامه فارسی زبان آیندگان» چنین آمده است:

«روزنامه آیندگان سابقاً ارتباطات نزدیکی با ساواک داشته است و در یک مقطع یعنی در زمان مدیریت داریوش همایون، مبلغی معادل 5/7 میلیون ریال از شاه دریافت کرده است؛ این روزنامه با حمایت و همکاری اسرائیل تأسیس شد و در نتیجه، متقابلاً در مواضع خود از اسرائیل در مقابل اعراب حمایت می‌کرد. هیأت تحریریه و برخی کارمندان روزنامه با سازمان سیا نیز همکاری داشته‌اند.»[8]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۴۴ راجع به دیگر فعالیت‌های «زوی دوریل» در ایران چنین می‌نویسد:

«دکتر زوى دوریل، نماینده اسرائیل در محل، در زندگى مشکوکى به سر مى‌برد. او به طرز گسترده‌اى در بین هیئت دیپلماتیک مى‌پلکد، اما جزو آنان نمى‌باشد. کوشش وى در حدود یک‌سال پیش براى معرفى خودش به دولت ایران به عنوان «سفیر» با شکست مواجه گردیده است. در نتیجه او وادار به پس گرفتن بخشنامه‌اى شد که آن را به عنوان سفیر اسرائیل امضاء کرده بود. تاکنون او تماس‌هایش را گسترش داده است و شکى نیست که داراى تماس‌هاى مؤثرى با مقامات ایرانى مى‌باشد.»[9]

در سندی به تاریخ اول دی ۱۳۴۴ «دیوید تورگمن» دبیر اول هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران از اینکه تلاش‌های وی و همکارانش برای رسمی ساختن روابطشان با حکومت شاه نتیجه‌ای نداده، متأسف بوده است. وی به «توماس گرین» دبیر دوم سفارت آمریکا می‌گوید:

«دوستى بین دو کشور خیلى مودت‌آمیز مى‌باشد، ولى هنوز جاهاى کلیدى کمى وجود دارد. هنوز یک سفارتخانه اسرائیلى که به معناى یک سفارتخانه باشد در اینجا وجود ندارد.»[10]

اصرار صهیونیست‌ها به علنی کردن روابطشان با حکومت پهلوی، در میان قضاوت‌های مقامات پهلوی نیز بازتاب داشته است. برای مثال احمد میرفندرسکی آخرین وزیر امور خارجه پهلوی که دوستدار رابطه با رژیم صهیونیستی بود، اصرار داشت این رابطه باید پنهان بماند. یکی از اسناد لانه جاسوسی در همین رابطه از قول وی می‌نویسد:

«اسرائیلی‌ها دائماً برای قانونی کردن ارتباط‌های ما فشار می‌آورند. ولی همان‌طور که من به یکی از دوستان صمیمی اسرائیلی خودم گفتم، بعضی از بهترین ارتباط‌های سیاسی مانند امور زناشویی است که تا وقتی غیرقانونی است، بهترین است. چرا باید با یک ازدواج آن را خراب کنیم؟»[11]

ناکامی صهیونیست‌ها در آشکار شدن مناسباتشان با حکومت پهلوی در شرایطی بود که آنها مدعی بودند «اسرائیل بیش از هر کشور دیگری در ایران متخصص دارد.»[12]

یکی از اسناد لانه جاسوسی «مئیر عزری» را «سفیر کبیر اسرائیل در تهران» خوانده و تصریح دارد که وی به سهولت به شاه و دیگر مقامات بالای ایرانی دسترسی دارد.[13] طبق این سند «حتی وقتی سفیر اسرائیل در سفارتخانه حضور ندارد، نفر دوم سفارت نیز قادر است که مقامات بالای ایرانی من جمله شاه را به راحتی ببیند.»[14]

با این حال صهیونیست‌ها از اینکه جامعه یهودیان ایران جذب فرهنگ و آداب جامعه ایرانی شوند، همواره نگرانی داشته‌اند. سندی به تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۵ با این ادعا که «جامعه یهودیان ایران به‌طور کلی حامی اسرائیل هستند»، از اینکه «آنان تا درجه زیادی در حال ایرانی شدن هستند» اظهار نگرانی کرده است.[15]

یکی از ابعاد مناسبات حکومت شاه با صهیونیست‌ها روابط نظامی آنها بود. یک سند لانه جاسوسی در این رابطه می‌نویسد:

«اسرائیلی‌ها مناسبات خوبی با ایران در زمینه‌های نظامی و امنیتی داشته‌اند. هرچند دارای روابط کامل دیپلماتیک با ایران نیستند، اما یک هیئت رسمی سیاسی در ایران دارند که اعضای آن دارای عنوان سیاسی می‌باشند که از جمله آنها سمت وابسته نظامی است.»[16]

در زمینه توسعه روابط نظامی حکومت پهلوی با صهیونیست‌ها ارتشبد حسن‌ طوفانیان، آجودان مخصوص شاه و رئیس اداره خرید و سفارش‌های خارجی صنایع نظامی حکومت پهلوی، نقش کلیدی داشت. تعدادی از اسناد لانه جاسوسی مربوط به ارتباط‌های آشکار وی با مقامات رژیم صهیونیستی و سفرهای وی به اسرائیل است؛ سفرها و ارتباط‌هایی که بخشی از سیاست حکومت پهلوی بود. یکی از این اسناد به تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۵۶ گزارشی از ملاقات ارتشبد طوفانیان با موشه دایان وزیر خارجه وقت اسرائیل منتشر کرد. بر اساس این سند، موشه دایان در این دیدار ضمن استقبال از طوفانیان، از وی خواست مراتب تشکر دولت اسرائیل را به خاطر پذیرایی شاه از او در سفر اخیرش به تهران به اطلاع شاه برساند.[17] در این دیدار طوفانیان اطمینان داد که «اعلیحضرت از سیاست‌های اسرائیل طرفداری می‌کند.»[18]

او ابراز اطمینان کرد که «اعلیحضرت بار دیگر به وی (طوفانیان) دستور خواهد داد تا طرح‌های متقابل را به پیش ببریم و همکاری بین دو کشور گسترش یافته، عمیق‌تر شود.»[19] طوفانیان در این دیدار خطاب به دایان تصریح کرد: «سیاست اسرائیل صلح است نه جنگ، و این سیاست اگر با موفقیت همراه شود، همه خوشبخت خواهند شد و اگر موفقیتی نداشته باشد باز تقصیر متوجه اسرائیل نخواهد بود.»[20] وی در این سفر مذاکراتی راجع به خرید توپ‌های ساخت اسرائیل و خمپاره‌های ۱۵۵ میلیمتری با مقامات نظامی اسرائیل انجام داد و این سلاح‌ها را مرغوب‌تر از مدل آلمانی و سوئدی خواند.[21]

بر اساس یکی از اسناد لانه جاسوسی ارتشبد طوفانیان در ۲۸ خرداد ۱۳۵۷ پیام تشکرآمیزی از «ژنرال میکائیل بارکایی» فرمانده نیروی دریایی اسرائیل به خاطر میهمان‌نوازی از او در جریان سفر یک هفته‌ای اخیرش به تهران دریافت کرد.[22] طوفانیان در ۱۱ تیر 1357 نیز پیامی از «ژنرال سیگف» وابسته نظامی اسرائیل در تهران دریافت کرد که حاوی متن صورت‌جلسه دیدار و مذاکرات نظامی میکائیل بارکایی با دریاسالار حبیب‌اللهی همتای ایرانی وی بود.[23] او همچنین در سندی، وایزمن وزیر دفاع رژیم صهیونیستی را به تهران دعوت کرده بود.[24]

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اسرائیل تبدیل به یکی از پایگاه‌های توطئه علیه انقلاب گردید و موساد که روزی به کمک سیا و ساواک عامل تحکیم پایه‌های حکومت پهلوی دوم بود، اکنون در رأس این مثلث فتنه، در بسیاری از شرارت‌هایی که برای مقابله با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی طراحی و برنامه‌ریزی می‌شد نقش فعالی بر عهده گرفت.

نخستین سند لانه جاسوسی در ارتباط با اقدامات موساد در ایران پس از انقلاب اسلامی، سندی به تاریخ ۲۳ فروردین 1358 است. این سند گزارش محرمانه‌ای است از واشنگتن به تل‌آویو که نسخه‌ای از آن در اختیار قرارگاه سیا در سفارت آمریکا در تهران نیز قرار گرفته است. سند تصریح دارد که وقایع ایران (انقلاب) امکان ادامه عملیات مشترک با اسرائیلی‌ها را از بین برده است.[25] در جای دیگری از این سند به نابود شدن پرونده این همکاری در قرارگاه تهران اشاره شده است.[26]

یکی از نخستین راه‌های اعمال فشار صهیونیست‌ها بر جمهوری اسلامی ایران، تبلیغات گسترده در مورد آنچه که «آزار یهودیان در ایران» خوانده می‌شد بوده است. این تبلیغات که با موجی از حمایت‌های محافل آمریکایی و اروپایی نیز همراه شده بود به ویژه بعد از اعدام حبیب‌الله القانیان (19 اردیبهشت 1358) ابعاد گسترده‌تری یافت. یکی از اسناد لانه جاسوسی در این رابطه می‌نویسد:

«القانیان یکی از اتباع یهودی ایرانی بود، ولی وی برای اسرائیل جاسوسی می‌کرد. به راحتی با موشه دایان ملاقات می‌کرد و توانسته بود پشتیبانی مقامات اسرائیلی را برای حمایت از یهودیان ایران جلب کند. این غیر از اتهامات دیگر وی مبنی بر فساد و قتل بود که سندهای آن در ساواک وجود داشته است.»[27]

در سندی دیگری به تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ می‌خوانیم:

«دولت ایران اسناد محکمی مبنی بر اینکه اسرائیل مامورینی را به ایران فرستاده و به آنها پاسپورت ایرانی داده است، در اختیار دارد. دکتر یزدی وزیر خارجه ایران می‌گوید: ایران هرگونه حقی برای دستگیری این جاسوسان صهیونیست را دارد ولی چنین عکس‌العمل‌هایی نباید به عنوان برنامه‌ای علیه جامعه یهودیان ایران تفسیر شود.»[28]

پس از سقوط شاه، اسرائیل به‌وسیله سازمان موساد تا مدت‌ها با یاری سازمان‌ جاسوسی سیا و بقایای سازمان ساواک، مرکزی برای توطئه و برنامه‌ریزی علیه انقلاب اسلامی بود. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۵۸ به نمونه‌ای از اقدامات براندازی موساد و سیا که توسط ساواک اجرا می‌شد، اشاره کرده است:

«وجود یک پایگاه آموزشی ساواک: یک منبع خبری امروز گزارش داد که نُه هزار عضو ساواک در حال طی کردن دوره آموزش‌های ویژه خرابکاری در جزیره «مسیرا» برای ترور رهبران انقلاب ایران هستند. روزنامه لبنانی السفیر چاپ بیروت نوشت که اعضای ساواک در چارچوب برنامه‌ای که از سوی آژانس اطلاعاتی اسرائیل (موساد)، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و آژانس اطلاعاتی مصر تهیه شده، در حال طی دوره‌های آموزشی خود هستند. السفیر نوشت: اعضای ساواک با یک هواپیمای نظامی آمریکایی به قاهره انتقال یافته‌اند. نقشه فوق به ماه ژانویه بازمی‌گردد که اولین هواپیمای حامل اعضای اعزامی ساواک در قاهره به زمین نشست. این گزارش همچنین می‌افزاید: انورسادات رئیس‌‌جمهور مصر، شاه سابق و نخست‌وزیر سابق ایران شاهپور بختیار،‌ مسئول این عملیات بوده و آژانس اطلاعاتی انگلیس نیز با این گروه همکاری می‌کند.»[29]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ نامه‌ای است از مبدأ واشنگتن به تل‌آویو. در این نامه که عنوان «هدف‌گیری دستگاه اطلاعاتی ایران» را دارد آمده است: «ما علاقه‌مندیم نام‌های آن 25 عضو کمیته تحقیق[30] که منبع موساد ادعای شناختن آنها را دارد بدانیم. در صورتی که موساد بخواهد آن نام‌ها را به ما بدهد حاضریم سوابق آنها را در اختیارشان قرار دهیم. همچنین در صورتی که هر کدام از آن افراد دارای دسترسی به اطلاعات و نقاط ضعف بوده و برای ما قابل دسترس باشند و برای آنها نه، حاضریم شروع یک عملیات تقسیم فرآورده آن را مورد بررسی قرار دهیم»[31]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۸ به طرحی اشاره می‌کند که توسط سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل و مصر طراحی شده بود و بر اساس آن قرار بود با اجرای یک حمله دریایی به خوزستان، توانایی تولید نفت ایران آسیب ببیند.[32]

یک سند سری لانه جاسوسی به تاریخ ۳ مهر ۱۳۵۸ گزارشی است تحت عنوان «ایران و ثبات رژیم». این سند در تل آویو تهیه شده و به واشنگتن و نمایندگی سیا در سفارت آمریکا در تهران ارسال شده است. در این سند که تهیه کنندگان آن مایلند پایه بحث بین متخصصین آمریکایی و اسرائیلی در مورد ایران قرار گیرد به تمام نقاط ضعف و قوت نظام جمهوری اسلامی طی ۷ ماه پس از پیروزی انقلاب از نگاه موساد و سیا اشاره شده است. مع‌الوصف اعترافات و نکات خواندنی زیادی در گزارش به چشم می‌خورد. از جمله این‌که:

انقلاب ایران دارای رنگ مردمی است و بر حمایت توده‌های طبقات پایین جامعه تکیه دارد... خمینی توانسته به تحکیم وحدت آراء بپردازد و میان ارتش و سپاه هماهنگی فعال به وجود آورد... نیروی محرکه انقلاب از شخصیت مسلط و پرجاذبه خمینی و دستگاه مذهبی و انقلابی او ناشی می‌شود... توانایی خمینی در بسیج توده‌ها عامل اصلی مشروعیت و ثبات کنونی رژیم ایران است... جبهه مخالفین به سرکردگی شاپور بختیار حتی از پیوند درونی با یکدیگر عاجز بوده‌اند تا چه رسد که بخواهند از حمایت توده‌ها برخوردار باشند...[33]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۵۸ از مبدأ تل‌آویو برای قرارگاه سیا در سفارت آمریکا در تهران نوشته شده و در آن برای ارائه گزارش‌هایی راجع به مأموریت‌های سپاه پاسداران اظهار آمادگی شده است. کلمه «سری»، هم در صدر و هم در ذیل این سند دیده می‌شود.[34]

و در سند دیگری در همین تاریخ (۱۲ مهر) سازمان سیا آمادگی خود را برای ارسال گزارشی درباره دیدگاه امام خمینی نسبت به بند ۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رابط سازمان اطلاعاتی اسرائیل موساد اعلام کرده است.[35]

یکی از ابعاد بحران کردستان در اوایل انقلاب اسلامی، نقش ماجراجویانه صهیونیست‌ها در این بحران بود. دخالت‌های دولت اسرائیل در بحران کردستان آنقدر عیان بود که حتی دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت و عباس امیرانتظام سخنگوی دولت، در 26 مهر 1358 طی جلسه‌ای محرمانه با کاردار سفارت آمریکا و دو مأمور سیا که وی را همراهی می‌کردند، مراتب اعتراض و نارضایی خود را نسبت به مداخلات بیگانگان به اطلاع طرف آمریکایی رساندند:

«یزدی گفت یک پشتیبانی قوی خارجی برای آشوب کردها وجود دارد. او وضع آنجا (کردستان) را وخیم توصیف کرد. دولت ایران اطلاعاتی داشت مبنی بر اینکه آمریکا و اسرائیل و عراق، در ایجاد اخلال در آن منطقه همدست هستند.»[36]

یکی از رجال بلند پایه حکومت پهلوی، اسرائیل را در حمایت از گروه‌های مسلح فعال در کردستان و تسلیح و تجهیز آنها مؤثر دانسته است:

«هوشنگ نهاوندی در جلسه‌ای به وابسته فرهنگی سفارت آمریکا در پاریس گفت: کردها به شدت مسلح هستند. ۱۰ هزار نفر از آنان اسلحه دارند. هر نوع سلاح قابل تصوری در بازار کردستان آزادانه در معرض خرید و فروش است. کردها کنترل منطقه‌ای به طول ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلومتر را در داخل خاک ایران و در طول مرز ترکیه و عراق در دست دارند. غیرممکن است که بتوان آنها را به راحتی خلع‌سلاح کرد. جای تردید نیست که مقدار قابل توجهی پول خارجی برای تأمین اسلحه کردها به کردستان سرازیر شده که اسرائیل، عراق و عربستان سعودی تأمین‌کنندگان عمده آن هستند.»[37]

در آن زمان حزب دموکرات کردستان مجری سیاست‌های بیگانگان در غرب کشور بود. یک سند لانه جاسوسی در این رابطه می‌نویسد:

«حزب دموکرات کردستان ابتدا به کشورهای غربی برای دستیابی به خواسته‌های خود پناه برد، ولی پس از ناامیدی از این بابت، رو به سوی شوروی آورد و همان راهی را رفت که قبلاً سلف آن در رابطه با شوروی، آمریکا، اسرائیل، رژیم شاه و رژیم عراق رفت و برای رسیدن به خودمختاری، خود و پیروان خود را به هر سویی کشاند.»[38]

راه بن‌بستی که حزب دموکرات بعد از پیروزی انقلاب طی کرد، همان راه خطایی بود که به قول سند فوق، سلف این حزب پیموده بود. یک سند دیگر در همین رابطه چنین می‌نویسد:

«ملا مصطفی بارزانی به خاطر شکست در جنگ داخلی و افشای کمک‌های آمریکا، اسرائیل و سازمان اطلاعات و امنیت ایران ـ ساواک ـ بدنام شده بود.»[39]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب اول، ص ۶۲۱.

[2]. همان، ص 629 (سند شماره 2).

[3]. همان، ص ۶۲۱، مبحث: «روش‌های عملیاتی».

[4]. همان، ص ۵۹0، مبحث: «آمریکا حامی اشغالگران قدس».

[5]. همان، ص 612 (سند شماره 1).

[6]. همان، کتاب چهارم، ص 435 (سند شماره 1).

[7]. دائره‌المعارف انقلاب اسلامی، دفترادبیات انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، ج 1، ص 29.

[8]. اسناد لانه، همان، کتاب دهم، سند شماره 287، ص ۶۱۲، بند شماره 2.

[9]. همان، کتاب چهارم، ص 435 (سند شماره 2).

[10]. همان، ص 436 (سند شماره 3).

[11]. همان، کتاب هشتم، ص ۷۳۰، مبحث: «زندگی‌نامه جمعی از رجال عصر پهلوی».

[12]. همان، کتاب چهارم، ص ۴۳۸ (سند شماره ۵).

[13]. همان، کتاب اول، ص ۶۳۲ (سند شماره ۶).

[14]. همان.

[15]. همان، ص ۶۳۴ (سند شماره ۷).

[16]. همان، کتاب دوم، ص ۵۵۷ (سند شماره ۱).

[17]. همان، ص ۵۶۷.

[18]. همان، ص ۵۶۸ (سند شماره 8).

[19]. همان، ص ۵۶۸ - ۵۶۹، همان سند.

[20]. همان، ص ۵۷0، همان سند.

[21]. همان، ص ۵۶۹، همان سند.

[22]. همان، ص ۵۷۱، همان سند.

[23]. همان.

[24]. همان، ص 580.

[25]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۵۲ (سند شماره ۱).

[26]. همان.

[27]. همان، کتاب دهم، ص ۳۷۰ (سند شماره ۱۷۰).

[28]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۶۷ (سند شماره ۲۶).

[29]. همان، کتاب دهم، ص 483 (سند شماره 218).

[30]. در پی‌نوشت این سند در باره این 25 نفر آمده است: منظور کمیته‌ای است که در ساواما شکل گرفته بود و وظیفه‌اش تحقیق برای بالا بردن کیفیت آن بود.

[31]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۵۹ (سند شماره ۹).

[32]. همان، کتاب هفتم، ص ۳۶۱ (سند شماره ۱۸) و ص 349 (سند شماره ۱9)، مبحث «توهم براندازی».

[33]. همان، کتاب چهارم، ص 561 (سند شماره 12).

[34]. همان، ص ۵۵۸ (سند شماره ۷).

[35]. همان، (سند شماره ۸).

[36]. همان، کتاب اول، ص 564 ، موضوع سند: «یزدی و انتظام ـ ملاقات اطلاعاتی».

[37]. همان، کتاب هفتم، ص ۳۸۷ (سند شماره ۵).

[38]. همان، کتاب سوم، ص ۷۲۴، مبحث: «کردستان».

[39]. همان، ص ۷۴۵، مبحث: «کردستان».



 
تعداد بازدید: 117


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: