انقلاب اسلامی :: مصاحبه با همیلتون تویچل در طرح بنیاد مطالعات ایران

مصاحبه با همیلتون تویچل در طرح بنیاد مطالعات ایران

29 بهمن 1402

مصاحبه‌شونده: ژنرال همیلتون تویچل.

مصاحبه‌گر: ویلیام بِر

واشنگتن دی سی: 1 آوریل 1988 و 3 ژوئن 1988/12فروردین و 13 خرداد 1367

ترجمه: ناتالی حقوردیان اسفند 1400

بخش اول

مصاحبه‌شونده: ژنرال همیلتون تویچل                                                            جلسه: 1

مصاحبه‌گر: ویلیام بِر                                                                               واشنگتن دی سی

1 آوریل 1988[12 فروردین 1367]

مصاحبه زیر را ویلیام بِر با ژنرال همیلتون تویچل در واشنگتن دی سی به تاریخ اول آوریل 1988 [12 فروردین 1367] انجام داده است. این مصاحبه بخشی از پروژه مشترک با دفتر تحقیقات تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا است که برای بنیاد مطالعات ایران انجام می‌شود.

ژنرال همیلتون تویچل در مدرسه نظامی کمپر[1] درس خواند و در سپتامبر سال 1935[شهریور 1314] به پادگان فورت جی[2]، جزیره گاورنرز[3] رفت و به پیاده‌نظام شانزدهم پیوست. او ابتدا فرمانده دسته بود. سپس فرمانده دو گروهان شد. در دهه 1930[1310]، مسئول تدارکات جزیره گاورنرز هم شد و ضمن خدمت در آن‌جا، چند دوره آموزشی در دانشگاه کلمبیا طی کرد.

اولین مأموریت او با پیاده‌نظام نوزدهم، یکی از هنگ‌های لشکر هاوایی بود. یک سال بعد به گروهان پلیس نظامی لشکر منتقل شد و یک سال در آنجا خدمت کرد.

او در زمان جنگ جهانی دوم در فورت بنینگ[4] در گردان ضدتانک بود.

ارتش، یک دوره آموزشی، یا برنامه‌ای برای آموزش افسران جوان برای ستاد کل آغاز کرد که گروه ضربت افسران ستاد نام داشت. او یک دوره شش هفته‌ای را گذراند و بعد برای خدمت موقت به پورتوریکو[5] ، قاهره، کازابلانکا، لندن، شبه جزیره کوتنتین[6]، پاریس، رایمز[7] در فرانسه و بعد هم فرانکفورت در آلمان، عربستان سعودی، تهران، عراق، سوریه و لبنان رفت.

تویچل بعد از جنگ جهانی دوم مأمور خدمت در لشکر عملیات ستاد کل ارتش شد و مدتی در گروه مشترک برنامه‌های راهبردی مشغول خدمت بود. او گزارش‌هایی درباره مسائل مربوط به بودجه، سیاست‌های سیاسی-نظامی تنظیم می‌کرد و در برنامه‌ریزی تعدادی از کمک‌های نظامی ارتش آمریکا به غرب اروپا قبل از شکل‌گیری ناتو شرکت و نیز در برنامه‌ریزی آمریکا برای شکل‌گیری ناتو شرکت داشت.

وی پس از مدت‌ها فعالیت در اروپا به عنوان رئیس گروه هماهنگی در دفتر فرماندهی کل ارتش، به‌منظور انجام طرح‌های خاص برای فرماندهی کل و معاونت کل و نیز تنظیم مطالعات و گزارش‌های ویژه فعالیت می‌کرد.

همیلتون تویچل چندی بعد با مأموریتی تازه روانه ایران شد. ادامه فعالیت‌های او را در ایران در این مصاحبه پی‌ می‌گیریم:

□ آیا پروژه‌ی خاصی را به یاد دارید؟

⓿ به‌عنوان مثال، ما گزارش آرایش نیروها برای وزیر و رئیس ستاد برای سخنرانی‌هایشان در کنگره درباره بودجه ارتش را تنظیم می‌کردیم. همچنین مطالعاتی درباره توسعه راهبردها و تسلیحات تنظیم می‌کردیم و توصیه می‌کردیم که برنامه‌ریزان راهبردی باید راهکارهای راهبردی در اختیار آژانس‌های اطلاعاتی قرار دهند که مسئولیت توسعه تسلیحات و تجهیزات را بر عهده دارند.

□ گروه هماهنگی چطور؟

⓿ بعد از گروه هماهنگی، به عنوان جانشین فرمانده لشکر یکم زرهی به کره رفتم.

□ تصور می‌کنم که باید اواخر دهه 1950[1330] بوده باشد، درست است؟

⓿ من در ژانویه 1961[دی 1339] به کره رفتم و در آوریل 1962[فروردین 1341] از آنجا خارج شدم.

□ سپس به ایالات متحده بازگشتید؟

⓿ وقتی به ایالات متحده برگشتم، برای خدمت در دفتر معاون فرمانده کل عملیات مأموریت گرفتم. در اواخر آوریل یا شاید اوایل ماه می[فروردین یا اردیبهشت 1341]، مأموریت گرفتم تا به عنوان رئیس یک گروه به ایران رفته و نسبت به نیازهای تجهیزاتی ایران مطالعه کرده و توصیه‌نامه‌ای درباره تجهیزاتی که تحت برنامه حمایت نظامی ایالات متحده باید به ایران داده شود، تنظیم کنم.

□ تصور می‌کنم که تا آن زمان، شاه سفری به واشنگتن داشت؟

⓿ بله. در زمان سفر شاه به واشنگتن در بهار سال 62[41]، شاه و وزیر دفاع توافق کردند که تیمی باید به ایران اعزام شوند تا درباره برنامه‌های دفاعی ایران با ارتش ایران مذاکره کند.

□ آیا درباره این مطالعه با مقامات عالی رتبه، مک‌نامارا[8] یا پائول نیتز[9] صحبتی داشتید؟

⓿ با دستیار وزیر دفاع آقای ویلیام بوندی[10] صحبت کردم.

⓿ بله. گروه تحت نظارت فرماندهان مشترک بود که به وزیر دفاع گزارش می‌داد. گزارش ما اساساً به دفتر فرماندهان مشترک ارسال می‌شد و از آنجا هم برای وزارت دفاع فرستاده می‌شد.

□ هدف از انجام مطالعه شما چه بود؟ قبل از ترک ایالات متحده و رفتن به ایران، چه مسئولیت‌هایی برای شما در نظر گرفته بودند؟

⓿ باید با ارتش ایران مشورت کرده و برخی مسائلی را که طی سفر شاه درباره طرح پیشنهادی ایالات متحده برای کاهش سطح نظامی ایران حل نشده بودند را بررسی کنیم. این مستلزم آن بود که ما شرایط استراتژیک کلی، دیدگاه ایران از نیازهای دفاعی این کشور و ظرفیت ارتش ایران جهت کاربری و حفظ تجهیزاتی که شاه تقاضا کرده بود را بررسی کنیم.

□ آوریل سال 62[فروردین 41] به تهران رفتید؟

⓿ گروه به مدت سه هفته در واشنگتن بود و درباره مسئله اصلی مطالعه می‌کردیم. فکر می‌کنم که یا اواخر آوریل یا اوایل می‌بود که به تهران رفتیم و تقریباً شش هفته یا بیشتر آنجا بودیم.

□ اهداف اصلی یا هدف برنامه کمک‌های نظامی آمریکا در آن زمان برای ایران را چگونه توصیف می‌کنید؟

⓿ تصور می‌کنم که باید این برنامه را در قالب هدف کلی تقویت حس امنیت ایران ببینیم که شامل ملاحظات نظامی-سیاسی و اقتصادی بود. اهداف خاص برنامه کمک‌های نظامی، تقویت اراده و توانایی کشور برای این اهداف بود: 1- مقاومت در برابر براندازی داخلی، به‌ویژه تلاش شوروی در تضعیف حکومت؛ 2- رسیدگی موثر به طیف گسترده‌ای از تهدیدات خارجی با حمایت شوروی مانند استخدام نیروهای نیابتی از سوی کشورهای همسایه؛ و 3- عراق و افغانستان تهدید بالقوه محسوب می‌شدند.

□ آیا امنیت داخلی شاه، از نظر دستیابی به کمک‌های نظامی، مسئله مهمی بود؟

⓿ تا جایی که به تأمین کمک‌های نظامی مربوط می‌شد، عامل مهمی نبود. بخش اصلی کمک‌ها به نیروی‌زمینی و نیروی هوایی بود تا بتوانند ظرفیت نظامی خود را علیه تهدیدات خارجی و داخلی افزایش دهند. از نظر ارتش، قسمت عمده تجهیزات برای هر دو بخش موثر بودند. از نظر دولت، داشتن ظرفیت کافی در شهرهای اصلی و مناطق ایلی برای رسیدگی به هر گونه تهدید داخلی مهم بود. علاوه بر این، نیروهای نظامی وظیفه حمایت از نیروهایی را بر عهده داشتند که مسئولیت اصلی آنها تأمین امنیت داخلی بود یعنی ژاندارمری و شهربانی.

□ آیا این یک گروه از مشاوران نظامی ایالات متحده بود؟

⓿ بله. علاوه بر آرمیش-ماگ[11][گروه مستشاران نظامی آمریکا ـ گروه مستشاری کمک‌های نظامی]، ژاندارمری یک گروه مشاور به نام گنمیش[12][گروه مستشاری در ژاندارمری] داشت. تجهیزات مورد نیاز ارتش و ژاندارمری هماهنگ می‌شدند. گاهی اوقات هر دو سازمان، به تجهیزات مشابه نیاز داشتند.

□ در این زمان، چه چیزی باعث می‌شد که ایران برای سیاست‌گزاران دولت کندی اهمیت داشته باشد؟

⓿ اهمیت استراتژیک موقعیت ایران و نفت برای استراتژیست‌های ایالات متحده در زمان جنگ جهانی دوم کاملاً مشخص شد. از نظر دولت ترومن و دولت‌های بعدی، حضور ایران آزاد و طرفدار غرب برای حفظ پایداری و افزایش قدرت دفاعی در خاورمیانه ضروری بود. ایران به عنوان عضو سنتو، رابط مهم و کلیدی بین ناتو و سنتو بود.

□ ذخایر نفتی این منطقه چگونه در قالب منافع امنیتی جای می‌گرفتند؟

⓿ تا جایی که به مطالعات ما مربوط می‌شد، به اهمیت راهبردی نفت برای ایالات متحده و متحدان آن اشاره کردیم و آن را در تدوین و توسعه مفهوم دفاع در نظر گرفتیم. در زمان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده و بریتانیا نسبت به دسترسی به نفت در خلیج[فارس] نگران بودند. [که البته] بخشی از آن مربوط به اروپای غربی بود.

□ باید به این موضوع اشاره کنم که در دوره بعد از جنگ، ایالات متحده ایستگاه‌های شنود در شمال ایران داشت تا اطلاعاتی نسبت به آزمایشات موشکی شوروی جمع‌آوری نماید. آیا اطلاع دارید که در اوایل دهه 1960[1340]، این ایستگاه‌ها مستقر شده بودند یا خیر؟

⓿ نمی‌دانم. تصور می‌کنم که تا اواخر دهه 1960، چند ایستگاه مستقر شدند.

□ آیا به‌خاطر دارید واشنگتن چه برداشتی از شاه در این زمان داشت؟ در جایی خواندم که دولت کندی بسیار منتقد شاه بود اما برداشت شما چه بود؟

⓿ تصور می‌کنم که بیشتر نگران شرایط سیاسی داخلی، سخت‌گیری رژیم شاه (از نظر آنها) بودند و این‌که لازم می‌دانستند که حکومتی فرهیخته‌تر نسبت به حقوق بشر برقرار شده و مشارکت سیاسی بیشتری از سوی ملت وجود داشته باشد. همچنین، دولت ایالات متحده معتقد بود که تأکید و تمرکز زیاد بر ساختار نظامی صحیح نیست و تمرکز و منابع بیشتری باید به مسائل اجتماعی و اقتصادی تخصیص داده شوند.

□ قدرت سیاسی بود...؟

⓿ بدون شکل منسجم بود، قدرت در کشور متمرکز و در دست شاه بود.

□ هنگامی که در بهار سال 62[41] به تهران رفتید، چه کسی یا گروهی با شما همراه بودند؟

⓿ یک گروه مشترک شامل یک افسر نیروی دریایی، شش نظامی، پنج افسر نیروی هوایی و من بودیم.

□ پس از رسیدن به تهران آیا با شاه یا با سفیر دیدار کردید؟

⓿ در اصل با فرمانده آرمیش-ماگ کار می‌کردیم. سفیر، جولیوس هولمز[13] در آن زمان در واشنگتن بود و من قبل از رفتن به تهران با او دیدار داشتم. با دبیر اول سفارت، استوارت راکول[14] دیدار داشتم و در بسیاری از مسائل با او کار کردم. گروه ما همکاری نزدیکی با سفارت و فرمانده آرمیش-ماگ (ژنرال جان سی.) هایدن[15] داشت.

□ با شاه هم دیدار داشتید؟

⓿ مدت کوتاهی پس از ورود به تهران و درست قبل از ترک تهران با او دیدار داشتم.

□ آیا شاه درباره اهداف سیاست خارجی یا برداشتش از نیازهای امنیتی با شما صحبت کرد؟

⓿ خیلی خلاصه به آنها اشاره کرد. من اساساً با فرمانده کل، ستاد بزرگ ارتشتاران همکاری داشتم.

□ آیا به یاد دارید نامشان چه بود؟

⓿ تیمسار [عبدالحسین] حجازی.

□ برداشت شما از ارتش ایران در سال 1962[1341] چه بود؟ ارزیابی‌تان از نقاط قوت و ضعف ارتش ایران چه بود.

⓿ این نیروها با تجهیزات قدیمی جنگ جهانی تجهیز شده بودند. به طور کلی، نیروی هوایی، که جوان‌ترین بخش از سه نیروی نظامی بود، تفکری مدرن‌تر داشت اگرچه که تجهیزات چندانی در اختیار نداشت. نیروی دریایی کشتی‌هایی بسیار محدود در اختیار داشت و چند کشتی هم در زمان جنگ جهانی دوم غرق شده بودند. همان‌طور که گفتم، تفکر جنگ جهانی دوم در این ارتش بازتاب داشت چون تجهیزات جنگ جهانی دوم در اختیار آنان قرار گرفته بود. واضح بود که اگر قرار باشد تجهیزات پیچیده‌تری در اختیار این نیروها قرار گیرد، مشکلاتی پیش خواهد آمد؛ نه فقط از نظر آموزش ایرانی‌ها برای کاربری این تجهیزات مدرن و نحوه نگهداری از آنها بلکه از نظر تفکر پیشرفته نسبت به تسلیحات حنگی مدرن – بویژه تسلیحات مشترک.

□ در این دوره، یعنی زمانی که شما در سال 62[41] در این هیئت بودید، تا چه حد نسبت به احتمال حمله نظامی شوروی نگرانی وجود داشت؟

⓿ حمله مستقیم نظامی از سوی شوروی نسبت به ایران محتمل نبود که علت آن تعهدات ایالات متحده در معاهده سنتو و احتمال بروز جنگ هسته‌ای بود. احتمال تهاجم غیر مستقیم بیشتر بود.

□ یا مسائل منطقه‌ای جدی‌تر بودند؟

⓿ بله. تصور می‌کنم که ما هم بیشتر این مسئله را در نظر گرفتیم که آیا شرایط منطقه به همان اندازه که شاه احساس می‌کرد، جدی بودند یا خیر. دو خطر بسیار محتمل، یعنی عراق و افغانستان، تهدید بالقوه تلقی می‌شدند که علت آن افزایش نفوذ شوروی در این دو کشور و حمایت از این دو کشور بود. اما در سال 1962[1341]، به نظر نمی‌رسید که هیچ کدام از این کشورها ظرفیت انجام عملیات تهاجمی بلندمدت علیه ایران بدون حمایت شوروی داشته باشند.

□ اگر بخاطر دارید در آن زمان، نسبت به مواضع شاه در ایران در اوایل دهه 1960[1340] چه برداشتی داشتید؟ از نظر شما، در اوایل دهه 1960 تا چه حد از مواضع محکمی در کشور برخوردار بود؟

⓿ ناآرامی‌های سال 62 و 63[41 و 42] اتفاق افتادند. نشانه‌های دیگری هم از وجود مسائل و مشکلات بود. طبقه متوسط نوظهور از شرایط کشور راضی نبود. جبهه ملی، گروه اپوزیسیون اصلی بود اما نظریاتش همیشه منفی بود و چیز خاصی هم پیشنهاد نمی‌داد. تصور می‌کنم که کارکنان سفارت و افرادی که در این‌باره درگیر بودند احساس می‌کردند که اگر جبهه ملی به قدرت برسد، ایران به بی‌طرفی روی می‌آورد.

□ شما به فرمانده ستاد بزرگ ارتشتاران، تیمسار حجازی اشاره کردید.با چه فرماندهان نظامی دیگری همکاری داشتید؟

⓿ ما با سه بخش دیدار داشتیم. رابط اصلی ما سرتیپ افخمی بود که تمامی جلسات و سفرهای ما را هماهنگ می‌کرد. گروه از بسیاری از قرارگاه‌های مناطق بازدید کرد. نمایندگان نیروی هوایی از ما می‌خواستند که از تمامی قرارگاه‌های هوایی بازدید کنیم. کاپیتان نیروی دریایی گروه و من به خرمشهر، آبادان و خلیج[فارس] سفر کردیم. ما از قرارگاه‌های مناطق استراتژیک، هم از نظر نظامی و هم عوارض زمینی بازدید کردیم.

□ از نظر شما، توان نظامیان و فرماندهان نظامی ایران که با آنان ملاقات داشتید، در چه حد بود؟

⓿ همان‌طور که گفتم، فرماندهان متفاوت بودند. احتمالاً فرمانده نیروی هوایی، تیمسار خاتمی، فرمانده برجسته‌ای بود. واقعاً در این مدت کوتاه و حین بازدید، زمان کافی برای ارزیابی تمامی فرماندهان نداشتم.

اگرچه برخی از فرماندهان در ایالات متحده و اروپا آموزش دیده بودند اما اغلب، دانش بسیار محدودی نسبت به نیروهای نظامی مدرن داشتند. به‌عنوان مثال، سرلشگر آریانا- که بعدها فرمانده ستاد بزرگ ارتشتاران شد- به دلیل نقشی که در مبارزه با متجاوزین کُرد در شمال‌غرب ایران داشت، بسیار برجسته بود. هنگامی که درباره دوره 1968[1347] یعنی زمانی که به تهران برگشتم صحبت کنیم، بهتر می‌توانم به سؤال شما پاسخ دهم. در آن زمان، از نظر من خیلی پیشرفت کرده بودند.

□ بعد از انجام مطالعات، توصیه‌های کلی ارایه شده چه بودند؟

⓿ توصیه ما اجرای یک طرح کلی دفاعی در جنبه‌های مختلف و یک راهبرد پیش‌رو در جهت رسیدگی به تهدیدات خارجی و تنظیم مأموریت‌هایی برای هر سه قوا بود. همچنین توصیه‌هایی در زمینه ساختار نیروها، انواع و میزان تجهیزات لازم و حمایت‌های دیگر از نیروها از جمله برنامه توسعه میدان‌های هوایی و ایجاد سیستم کنترل هواپیما و هشدار زودهنگام ارایه کردیم.

□ از نظر شما، چه ساختار نظامی لازم بود؟

⓿ از نظر دفاعی برای این کشور، باید امنیت نظامی را در قالب گسترده‌تری در نظر بگیرید. در صورت‌جلسه ارسالی ایالات متحده به شاه هم به این نکته اشاره شد. [آن] صورت‌جلسه که برای شاه ارسال شد و الان از حالت محرمانه خارج شده شامل موارد ذیل است:

امنیت ایران دربرگیرنده جنبه‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی است. توسعه یک طرح دفاعی شامل در نظر گرفته شدن موضوع تضمین امنیت نظامی در قالبی گسترده‌تر و در نظر گرفتن نیاز به قدرت و اتحاد سیاسی و ظرفیت داخلی برای مقاومت در برابر براندازی و نیاز به تداوم توسعه اقتصادی است.

این نکته‌ای بود که ما از همان ابتدا تلاش کردیم مطرح کنیم.

همچنین در صورت‌جلسه آمده که: «مسئله طرح دفاعی باید همه برنامه‌ها را پشتیبانی کند، ضامن توازن بین ظرفیت‌ها برای رویارویی با هر تهدیدی باشد.» در این صورت‌جلسه به ظرفیت ایالات متحده و متحدانش برای دفع تهاجم شوروی و در صورت شکست در دفع و مقابله با آن اشاره شده است. همچنین مسئله راهکارهای امنیت جمعی در معاهده سنتو هم در آن آمده است. در این طرح پیشنهادی آمده است که باید تمامی نیروهای مسلح ایران از نیروهایی که مستقیماً مسئولیت تأمین امنیت داخلی این کشور را بر عهده دارند، حمایت کنند. به نیاز مشارکت نیروها در برنامه‌های مدنی هم اشاره شد.

طرح دفاعی علیه تهدید خارجی بر مبنای راهبرد رو به جلو و بهره‌گیری از کوه‌های مرزهای شمالی به‌عنوان موانع طبیعی تنظیم شده بود. در این راهبرد، پشتیبانی همه‌جانبه زمینی، دریایی و هوایی در نظر گرفته شده بود. طرح پیشنهادی برای دفاع زمینی شامل راهبرد رو به جلو و استفاده حداکثری از عوارض زمینی برای رسیدن به بهترین بهره‌وری اقتصادی نیروها بود.

همچنین، توصیه کردیم که در ساختار نیروها نه تنها بخش دفاع بلکه ظرفیت‌های نیروها، تجهیزات و منابع قابل تأمین نیز در نظر گرفته شود. همچنین گفتیم که موثرترین نیروی نظامی ایران که طی پنج سال آینده می‌تواند مورد حمایت قرار گیرد محدود به توان کلی صد و 1960 هزار پرسنل نظامی خواهد بود.

□ این به معنای کاهش تعداد نظامیان بود؟

⓿ بله. ساختار کل نیروهای کشور باید چنین می‌بود: 1- هفت لشکر پیاده نظام (هر کدام ده هزار نفر)، یک نیروی مرزی با آرایش و تجهیزات ویژه (تقریباً ده هزار و پانصد نفر)، و واحدهای لجستیکی و رزمی ضروری؛ 2- نیروی هوایی با تقریباً 12،000 پرسنل؛ و 3- نیروی دریایی متشکل از تقریباً 3،000 نفر. همچنین به نیاز برای آموزش کارآمدتر و نیاز استخدام پرسنل ماهرتر برای نگهداری و پشتیبانی از نیروها تأکید کردیم.

□ آیا در این شرایط، کمک‌های نظامی ایالات متحده مشروط به کاهش اندازه ارتش می‌شد؟ آیا این یکی از شروط دریافت کمک‌های نظامی آتی از سوی ایالات متحده بود؟ آیا به این ترتیب تنظیم شده بود یا بیشتر ....

⓿ ما طرح توسعه پایگاه‌های هوایی را هم توصیه کردیم. برنامه هشدار زودهنگام و ساخت ایستگاه رادار در همدان و دزفول که به سیستم هشدار زودهنگام سنتو وصل می‌شد.

 در جواب به سؤال شما باید بگویم که در صورت‌جلسه آمده بود که در پیشبرد اهداف در جهت حمایت از ایران، برای تأمین وضعیت دفاعی، ایالات متحده طی پنج سال آینده آماده تأمین تجهیزات و ارایه سایر حمایت‌ها از نیروهای ایران است. همچنین در آن گفته شد که شرایط تأمین این حمایت منوط به گذار نیروهای نظامی ایران طی دو یا سه سال آینده و رسیدن به نیروی انسانی توافقی، ظرفیت مشهود نیروهای نظامی ایران در جذب و کاربری موثر و حفظ و نگهداری تجهیزات و توانایی این کشور برای تأمین اسکان و حمایت از تسهیلات خواهد بود.

□ شما این صورت‌جلسه را به شاه تسلیم کردید؟

⓿ نه. سفیر تسلیم کرد. من در تهیه پیش‌نویس آن مشارکت داشتم. در ماه سپتامبر[شهریور 41] به ایران برگشتم.

□ آیا در جلسات و نشست‌ها درباره بهبود وضعیت با شاه صحبت کردید یا این وظیفه سفیر بود؟

⓿ قبل از این‌که گروه تهران را ترک کند، در تعدادی از جلسات، تنها برخی از جنبه‌های این صورت‌جلسه را با او در میان گذاشتم. هنگامی که سفیر آن را تسلیم کرد، مختصراً درباره آن بحث و گفتگویی داشتند.

□ آیا با مقامات نظامی ایران که با آنها کار می‌کردید درباره این مسائل بحث و گفتگویی داشتید؟ آیا این اهداف را با آنان در میان گذاشتید؟

⓿ تا زمان بازگشت به واشنگتن، گزارش ما کامل نشده بود. اما با برخی مقامات نظامی مهم ایران نشست‌ها و تبادل نظر داشتیم. در این بخش، توصیه‌های خودمان را مطرح نکردیم. از نظر اهداف و توصیه‌ها، تا زمانی که صورت‌جلسه تسلیم شاه شد، درباره آن با کسی صحبت نکردم. با توجه به این‌که من بلافاصله بعد از آن ایران را ترک کردم، قبل از خروج از ایران با یک یا دو نفر از افسران ارشد ایرانی دیدار داشتم.

□ آیا متوجه شدید که واکنش شاه به این صورت‌جلسه چه بود؟

⓿ وقتی سفیر آن را به شاه تسلیم کرد، درباره چند موضوع با هم به توافق رسیدند. بعد، وزیر دربار طی یادداشتی که به سفیر ارسال شد، توافق شاه با برنامه پنج ساله و توافق شفاهی فی مابین را تأیید کرد. بر اساس گفته‌های سفیر و متن یادداشت وزیر دربار، من احساس کردم که شاید شاه دوست داشت تجهیزات و حمایت بیشتری دریافت کند، او کلیات برنامه را پذیرفت. این‌که تا چه حد این دستاوردهای کیفی قابل تحقق بود، در حد زیادی، به همکاری بین گروه ایالات متحده و گروه ایران بستگی داشت.

□ شما پیش‌‍‌نویس را تهیه کردید؟

⓿ دو افسر دیگر و من پیش‌نویس را بر اساس گزارش گروه تهیه کردیم.

□ به خاطر دارید با چه کسانی همکاری داشتید؟

⓿ کلونل ادی بروسارد[16] از نیروی هوایی و کلونل ریچارد کندی[17] از ارتش.

□ آیا برآوردی از نیازهای حمایتی نظامی نیز در گزارش شما آمده بود؟

⓿ بله. نوع خاص تجهیزات، از جمله نفربرهای زرهی، اتومبیل‌ها، تجهیزات پشتیبانی جنگی، هواپیما و دو ناوچه.

□ پس تمامی این تجهیزات قرار بود که در آینده تحت برنامه کمک‌های نظامی به ایران ارایه شوند؟

⓿ بله. البته این نکته هم متذکر شده بود که تمامی این کمک‌ها مشروط به وجود منابع مالی کافی و غیره است. همان‌طور که قبلاً گفتم، ما بر اهمیت بهبود کیفی، خصوصاً در ارتش، و نیاز به خرید تجهیزات و آموزش بلندمدت پرسنل تأکید کردیم. از نظر مسئله توانایی ایران برای کاربری موثر از تجهیزات پیشرفته و میزان تجهیزاتی که شاه در نظر داشت؛ اما این مسئله مختص ایران نیست، شامل تمام کشورهای در حال توسعه می‌شود.

⓿ بسیار تحت تأثیر تغییراتی قرار گرفتم که طی سال‌های 42 تا 62[21 تا 41] اتفاق افتاده بودند. تهران بزرگ‌تر شده بود و تقریباً یک شهر مدرن بود. در سال 1962[1341]، بیشتر نسبت به ساختار سیاسی و مشکلاتی که کشور با آن مواجه بود، خصوصاً درباره ارتباط مسائل و مشکلات اقتصادی و توسعه‌ای، مشکلات اجتماعی و نظامی آگاه شدم. نکته‌ای که از نظر من باید آن را لحاظ کرد این است که ارتش مستقیماً به شاه گزارش می‌داد. حتی در مقایسه با کشور ما، ارتش ایران جامعه بسته‌تری بود. نخست‌وزیر و کابینه دخالت بسیار کمی در مسائل نظامی داشتند و این مسائل بیشتر میان شاه و فرماندهان ارشد او بررسی و پرداخته می‌شد.

□ سازمان ارتش چگونه بود؟ به عنوان مثال ارتش ایران ستاد مشترک وجود داشت؟

⓿ من این‌طور طبقه‌بندی نمی‌کنم. در واقع اول از همه، شاه وزیر دفاع بود. رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران اختیارات بسیار محدودی داشت و در اصل فقط یک هماهنگ‌کننده بود. تصمیمات اساسی را شاه می‌گرفت، و او بود که با روسای بخش‌های مختلف به بررسی مسائل هر کدام از نیروها می‌پرداخت. هماهنگی‌های مختصری میان نیروهای مختلف وجود داشت اما رویکرد همسان و متحدی در کار نبود.

[...]

□ فکر می‌کنم مأموریت بعدی شما با آرمیش-ماگ در ایران بود؟

⓿ خیر، من در اواخر سال 1966[1345] به ایالات متحده برگشتم و به آتلانتا در جورجیا رفتم. به مدت شش ماه فرمانده لشکر رزرو بودم و بعد معاون فرمانده لشکر سوم شدم تا زمانی که در سال 1968[1347] به ایران رفتم.

□ در چه شرایطی فرمانده آرمیش-ماگ شدید؟ چطور این اتفاق افتاد؟

⓿ اول از همه، دوره فرماندهی ژنرال جبلانسکی[18] داشت به پایان می‌رسید. یک ژنرال ارتشی- که نامش را فراموش کرده‌ام- قرار بود به ایران برود و به دلایلی حکم او تغییر کرد. متعاقباً، به من حکم داده شد که در اسرع وقت به ایران بروم. دقیقاً نمی‌دانم چه چیزی باعث تغییر در برنامه اولیه شد.

□ در واقع چه زمانی به تهران رفتید؟

⓿ اوایل ژوئن سال 1968[خرداد 1347].

□ این یک سؤال کلی است، وظایف شما به عنوان فرمانده هیئت نظامی ایالات متحده در ایران چه بود؟

⓿ تصور می‌کنم می‌توانید آنها را با این عبارات توصیف کنید. یک، اجرای برنامه کمک نظامی بود. دو، ارائه مشاوره به ارتش ایران و شاه درباره سازماندهی، آموزش، تجهیز و تشکیل نیروها در پیشبرد طرح دفاعی. اما در برنامه‌ریزی دفاعی آنها دخالتی نداشتیم. درگیر مسائل امنیت داخلی هم نبودیم. سوم، به عنوان عضوی از گروه کشوری، ارایه مشاوره به سفیر در مورد مسائل نظامی و آگاه ساختن او از گزینه‌های موجود. دستورات زیادی از واشنگتن یا وزارت دفاع یا پیام‌های دولتی به سفیر صادر می‌شدند، به‌علاوه دستورالعمل‌هایی که آژانس‌های وزارت دفاع به گروه مستشاری کمک‌های نظامی می‌دادند که بر اقدامات ما تأثیر داشتند. باید به این موضوع توجه کنید که بسیاری از مسائل و مشکلات سیاسی و اقتصادی بودند و فراتر از مسائل نظامی قرار داشتند.

من مسئول اداره نظامیان و غیرنظامیان در آرمیش ـ ماگ[مستشاران نظامی آمریکا ـ گروه مستشاری کمک‌های نظامی] از جمله امکانات پشتیبانی بودم.

فکر می‌کنم باید یک نکته کلی را بیان کنم که به خوبی درک نشده است. وقتی رئیس یک گروه مستشاری کمک‌های نظامی یا در یک دولت خارجی مأموریت دارید، نقش شما کمی متفاوت از یک عضو سفارت است. شما به عنوان مشاور دولت در آنجا هستید، به این معنی که دولت میزبان باید به رئیس مأموریتی که به امنیت و رفاه آنها علاقه دارد، علاوه بر مسئولیت‌های خودش در قبال دولت ایالات متحده، اطمینان داشته باشد. گاهی اوقات این مسئله خیلی سیاه و سفید نبوده و کمی خاکستری است.

□ باید حین مصاحبه درباره پیامدها هم بحث و موضوعات خاص را مطرح کنیم، اما شما کمی پیشتر اشاره کردید که مستشاران نظامی آمریکا و گروه مستشاری کمک‌های نظامی هیچ نقشی در امنیت داخلی نداشتند. آیا هنوز گروه مستشاری در ژاندارمری در این مرحله وجود داشت؟

⓿ بله.

□ اما زیرنظر شما ...

⓿ خیر، مستقل بود.

□ فرمانده ویژه داشت؟

⓿ بله. این همیشه به دلایل اداری و دلایل دیگر مسئله بحث‌برانگیزی بود، اما واقعاً مانعی برای روابط ما نشد.

□ چه کسی در آن زمان فرمانده گروه مستشاری در ژاندارمری بود؟

⓿ نامش خاطرم نیست. (کلونل وارن فیلیپس[19] – اصلاحیه تویچل)

□ آیا حضور پرسنلی گسترده‌ای داشتند یا گروه کوچکی بودند؟

⓿ گروه کوچکی بودند.

□ برخی از افسران اصلی هیئت نظامی و نمایندگان هر کدام از نیروها چه کسانی بودند؟

⓿ این مأموریت شامل یک بخش فرماندهی، یک ستاد مشترک، یک بخش نیروی هوایی، یک بخش ارتش، یک بخش نیروی دریایی و یک فرماندهی پشتیبانی بود. سرتیپ روی کاسبیر[20] در سال اول ریاست بخش نیروی هوایی را بر عهده داشت. سرتیپ هارولد پرایس[21] جایگزین او شد. کاپیتان رابرت هاروود[22] مدت کوتاهی پس از من وارد شد و در طول باقیمانده مأموریت من رئیس بخش نیروی دریایی بود. سرتیپ متاکسیس[23] حدود یک سال ریاست بخش نیروی زمینی را بر عهده داشت و سرتیپ اولیور پاتون[24] جایگزین او شد.

□ مسئولیت‌های آن‌ها چه بودند؟

⓿ روسای بخش، مسئول مشاوره با همتایان ایرانی خود درباره مسائل سازمانی، آموزشی و تجهیزاتی بودند. ارتباط مستقیمی هم با فرماندهان بخش‌ها و زیردستان اصلی خود داشتند. ستاد مشترک به امور مشترک پرداخته و از نزدیک با ستاد بزرگ ارتشتاران کار می‌کرد. من با رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران کار می‌کردم.

□ ستاد بزرگ ارتشتاران اشاره به کدام بخش دارد؟

⓿ رئیس ستاد فرماندهی عالی. من همچنین عمدتاً با [ارتشبد] طوفانیان درباره خرید تسلیحات، بویژه تجهیزاتی که از ایالات متحده خریداری کرده بودند، سروکار داشتم.

□ چند افسر در بین پرسنل آرمیش-ماگ حضور داشتند؟

⓿ در سال 1968[1347] تقریباً 150 نفر و در سال 1971[1350] تقریباً 130 نفر.

□ اما افسران آمریکایی برای آرمیش-ماگ و یگان مشخصی در ایران مأموریت می‌گرفتند؟

⓿ هر بخش خدمات مشاوران میدانی داشت. مثلاً بخش نیروی زمینی در شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد گروه داشت. نیروی هوایی گروه‌هایی در تاسیسات اصلی هوایی داشت. نیروی دریایی در خرمشهر که نزدیک آبادان است یک گروه مستقر داشت.

□ به نظر خیلی پراکنده بودند؟

⓿ بله. ریاست این گروه‌ها را اغلب سرهنگ‌ها بر عهده داشتند. گروه‌های کوچکی بودند. روسای بخش خدمات مسئول رسیدگی مستقیم به امور عملیاتی و آموزشی بودند. بخش اداری فرماندهی پشتیبانی وظیفه پشتیبانی آنها را بر عهده داشت و این امر زیر نظر ستاد مشترک بود.

□ من مطمئن نیستم که این کلمه درست باشد، اما چقدر اختیار یا شاید چقدر افسران آمریکایی در تعاملات خود با افسران ایرانی تأثیر داشتند؟

⓿ اولاً، هیچ اختیاری نداشتند، نقششان مشورتی بود. تأثیر آنها تا حد زیادی به صلاحیت حرفه‌ای و رابطه آنها با همتایانشان بستگی داشت.

□ بنابراین، تصور می‌کنم که مورد به مورد فرق داشت؟

⓿ بله.

□ می‌توانید روابط افسران ایرانی و آمریکایی با هم را به طور کلی شرح دهید؟

⓿ در بیشتر موارد، فکر می‌کنم که خیلی خوب با هم کنار می‌آمدند. به طور کلی، احساس می‌کنم که توانایی یک مشاور برای برقراری یک رابطه خوب با همتای خود بسیار مهم است،  به‌خصوص زمانی که تفاوت‌های فرهنگی وجود دارد. یک مشاور باید بتواند دانش حرفه‌ای خود را با فرهنگ و پیشینه دریافت کننده، صرف نظر از این‌که در مورد چه کشوری صحبت می‌کنیم، ترکیب کند. بسیاری از اوقات، گیرنده موافقت می‌کندT حتی اگر واقعاً نمی‌فهمد یا شاید حتی موافق نیست، این شکاف وجود دارد و می‌تواند بسیار متفاوت باشد. به همین دلیل بسیار مهم است که افرادی که این وظایف را انجام می‌دهند، درک درستی از کشور داشته باشند، هم از لحاظ تاریخی، فرهنگی و هم از نظر ایده‌آل بتوانند به زبان کشور میزبان صحبت کنند.

□ این مسئله تا چه حد درباره افسران منصوب صحت داشت؟

⓿ عموماً این افسران قبل از مأموریت سابقه بسیار کمی داشتند. در بیشتر موارد یک دوره دو هفته‌ای آشنایی را اینجا در ایالات متحده می‌گذراندند. عده‌ای بودند که فارسی صحبت می‌کردند، چون در ارتباط با یک برنامه تخصصی منطقه‌ای آموزش زبان دیده بودند.

□ اما تصور می‌کنم که تعدادشان بسیار کم بود؟

⓿ درست است.

□ اما هیچ مشکل واقعی بین آمریکایی‌ها و ایرانی‌ها وجود نداشت؟ آیا احساس کینه ناسیونالیستی از سوی ایرانیان وجود نداشت؟

⓿ فکر می‌کنم که ممکن است مشکلات فردی وجود داشته، اما من هیچ موضوعی را به خاطر نمی‌آورم که در این زمینه مطرح شده باشد که موضوع مورد توجه فرماندهی باشد.

□ به گروه‌های کوچکی اشاره کردید که در نقاط مختلف کشور مستقر بودند...

⓿ شهرها و قرارگاه‌ها.

□ مسئولیت‌های این گروه‌ها چه بودند؟ بیشتر آموزش کاربری تسلیحات بود؟

⓿ بستگی به محل استقرار داشت. در دانشکده‌های نظامی مستقر بودند. در واحدها هم بودند. در مورد نیروی زمینی، در همان مکان فرمانده ارتش یا لشکر بودند. در آنجا کار آنها کمک به آموزش، نگهداری سازمان‌ و امور پشتیبانی بود.

□ تا چه حد ارتباط و همکاری نزدیکی با سفارت ایالات متحده داشتید؟

⓿ بسیار نزدیک بود. تا آنجا که به من مربوط می‌شد، هم با سفیر مک آرتور[25] و هم با سفیر آرمین مایر[26] روابط عالی داشتم.

پایان مصاحبه

 

ادامه دارد...

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1] - Kemper

[2] - Fort Jay

[3] - Governor’s

[4] - Fort Benning

[5] - Puerto Rico

[6]- Cotentin

[7] - Rheims

[8] - McNamara

[9] - Paul Nitze

[10] - William Bundy

[11]- ARMISH- MAAG

[12] - GENMISH

[13] - Julius Holmes

[14] - Stuart Rockwell

[15] - John C. Hayden

[16] - Eddie Broussard

[17] - Richard Kennedy

[18] - Jablonsky

[19] - Warren Philips

[20] - Roy Casbier

[21] - Harold Price

[22] - Robert Harwood

[23] - Metaxis

[24] - Oliver Patton

[25] - MacArthur

[26] - Armin Meyer



 
تعداد بازدید: 134


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: