انقلاب اسلامی :: آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی

آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی

23 فروردین 1403

احمد ساجدی

سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، 25 فروردین 1292 در تبریز متولد شد. پدرش میرزا باقر قاضی، از آیات سیدمحمدکاظم یزدی، فاضل شربیانی و سیدابوالحسن اصفهانی اجازه روایت داشت.[1] بیشتر افراد این دودمان از بزرگان دین و سیاست و به «قاضی» و «شیخ‌الاسلام» مشهور بوده‌اند.[2]

محمدعلی از هفت سالگی تحصیلات را تحت نظر دو تن از علمای تبریز و در دو مسجد این شهر آغاز کرد.[3] او پس از ناآرامی‌های تبریز در سال‌های 1307 ـ 1308 و مخالفت علما و روحانیون با برنامه‌های ضد اسلامی پهلوی اول، به همراه پدرش به تهران و سپس به مشهد تبعید شد.[4] در 1318 به قم رفت و تحصیلات خود را نزد امام خمینی ادامه داد. آیات عظام سیدمحمدحجت کوه‌کمره‌ای، سیدصدرالدین صدر اصفهانی، شیخ عبدالنبی عراقی و سیدحسین بروجردی از دیگر استادان وی در حوزه علمیه قم بودند.[5]

محمدعلی در 1328 عازم نجف شد و از درس شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، سیدمحسن حکیم، سیدحسن بجنوردی و میرزاباقر زنجانی استفاده کرد و سپس در 1331 به تبریز بازگشت.[6]

اولین فعالیت سیاسی قاضی طباطبایی در مهر 1341 علیه مصوبه انجمن‌های ایالتی و ولایتی شکل گرفت. تصویب این لایحه با اعتراض گسترده مراجع و علمای سراسر کشور همراه شد و قاضی جزو روحانیونی بود که پا به پای مبارزه‌ امام، در آبان1341 اعلامیه مخالفت با این لایحه را در تبریز امضا کرد.[7] در موضوع «انقلاب سفید» نیز پس از آنکه امام خمینی به مخالفت با آن پرداخت و اعلامیه‌‌هایی به شهرهای مختلف از جمله تبریز فرستاد، قاضی نیز اقدام به تکثیر و پخش این اعلامیه‌ها کرد. وی همچنین اعلامیه تحریم نوروز سال 1342 امام را در تبریز تکثیر و توزیع کرد.[8]

روز دوم فروردین 1342 مدارس فیضیه قم و طالبیه تبریز مورد حمله مأموران دولتی قرار گرفت. پس از این وقایع، محمدعلی قاضی در منبرها حملات خود به حکومت پهلوی را علنی‌تر کرد و[9] تظاهرات عاشورا در همان سال (13 خرداد 1342) در تبریز با برنامه‌ریزی او برگزار شد.[10]

پس از دستگیری امام خمینی در 15 خرداد 1342، آیت‌الله قاضی خبر آن را در مسجد جامع تبریز به اطلاع مردم رساند و از امام به عنوان مرجع شیعی نام برد.[11] وی در مسجد شعبان نیز حملات خود علیه دولت را شدت بخشید و حکومت وقت را «رژیم جبار وابسته به استعمارگران غربی، بهائیت و فراماسونرها» معرفی کرد. وی ‌گفت حکومت پهلوی مصمم است تا با کمک آمریکا و انگلیس اساس اسلام را از بین ببرد.[12] او از وعاظ تبریز تعهد گرفت در منابر بر ضد حکومت سخنرانی کنند و به همین دلیل، تحت نظارت ساواک قرار گرفت. قاضی در بیشتر سخنرانی‌ها، به حکومت پهلوی حمله می‌کرد و از ضرورت آزادی امام خمینی سخن می‌گفت.[13]

روز ۱۱ مرداد، امام خمینی از پادگان عشرت‌آباد به منزلی در خیابان شریعتی تهران انتقال داده شد. آیت‌الله قاضی نیز در ۱۳ مرداد در تلگرامی از تبریز، آزادی امام از زندان را تبریک گفت.[14]

قاضی در آستانه برگزاری انتخابات مجلس بیست‌و‌یکم (26 شهریور 1342) سخنرانی‌های متعددی علیه انتخابات انجام ‌داد،[15] در نتیجه ممنوع‌المنبر شد. او در پاسخ رئیس ساواک تبریز گفت: «تا من در تبریز باشم به منبر می‌روم وَاِلاّ وسیله حرکتم را به سمت عتبات فراهم کنید.»[16] به همین دلیل روز ۳۱ مرداد ۱۳۴۲ انتشار شایعه احتمال تبعید وی، سبب تظاهرات گسترده هزاران نفر از مردم این شهر شد.[17]

روز ۲ شهریور به دستور آیت‌الله قاضی و دو نفر دیگر از علمای تبریز، اعلامیه‌های مراجع عظام در تحریم انتخابات مجلس در شهر توزیع شد.[18] در 5 شهریور جامعه روحانیت آذربایجان با انتشار اعلامیه‌ای از نقشه ساواک برای تبعید آیت‌الله قاضی به بهانه «فراهم ساختن زمینه سفر مشارٌالیه به عتبات» پرده برداشت و هرگونه تصمیمی در این خصوص را محکوم کرد.[19]

روز ۱۳ شهریور ۱۳۴۲ آیت‌الله قاضی در سخنرانی خود در مسجد شعبان تبریز فاش ساخت که «دولت، پرداخت حقوق به کارمندان را منوط به حضور آنان در انتخابات کرده است!» وی گفت: «این چگونه انتخاباتی است که مردم را به زور وادار به آن می‌کنند!»[20] روز 27 شهریور یک روز پس از انتخابات مجلس، قاضی ضمن تأکید بر قلابی بودن انتخابات، کلیه مصوبات مجلس بیست‌و‌یکم را باطل اعلام کرد و گفت: «هیچ یک از کسانی که به مجلس می‌روند نمایندگان مردم نیستند.»[21]

در 12 آذر 1342 به دستور ساواک، تلفن منزل آیت‌الله قاضی قطع و فردای آن روز، وی پس از نماز مغرب و عشا دستگیر و تحویل ساواک شد و سپس به زندان قزل‌قلعه منتقل گردید.[22] این رویداد در میان مراجع تقلید قم، نجف، و مشهد بازتاب یافت و آیات عظام طی اعلامیه‌هایی آن را محکوم کردند.[23]

دوره اول زندان قاضی چهل روز طول کشید و نهایتاً قرار بازداشت وی به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و وی از زندان آزاد شد.[24]

پس از شنیدن خبر آزادی قاضی، حسن کمپانی با نام مستعار «سرتیپ مهرداد» رئیس وقت ساواک تبریز در تلگرافی به تهران، مراجعت وی به تبریز را مشکل‌ساز خواند و درخواست کرد تا پایان محرم و صفر وی به تبریز فرستاده نشود.[25] قاضی مدتی در تهران و مشهد اقامت داشت و سپس در فروردین 1343 به محض دریافت خبر آزادی امام خمینی رهسپار قم شد و به دیدار ایشان رفت.[26] در این دیدار، وی از سوی امام مأموریت یافت در دهه محرم به تبریز بازگردد. در پی این ملاقات، روز سوم اردیبهشت ۱۳۴۳ ناصر مقدم قائم‌مقام ساواک، به ساواک تبریز دستور داد قاضی را به محض ورود به تبریز دستگیر و به تهران اعزام کند.[27] قاضی روز 4 اردیبهشت با قطار به تبریز رسید. مردم تبریز به هنگام ورود وی استقبال گسترده‌ای از او به عمل آوردند. به همین دلیل، مأموران امنیتی نتوانستند وی را به محض ورود دستگیر کنند و پس از پراکنده شدن جمعیت، در همان شب او را دستگیر و به تهران فرستادند.[28]

قاضی در 6 اردیبهشت 1343 به زندان قزل‌قلعه بازگردانده شد و دوره دوم محکومیت وی آغاز شد.[29] زندانی شدن مجدد وی واکنش علمای تبریز و تهران را به دنبال داشت. در 9 اردیبهشت اعلامیه‌ای با عنوان «غفلت تا کی» در تبریز منشتر شد که نسبت به بازداشت وی اعتراض شده بود. اعلامیه دیگری نیز فردای همان روز توسط طرفدارانش در تهران صادر و در تبریز بین بازاری‌ها توزیع شد.[30] علاوه بر این مراجع عظام نیز با ارسال پیام‌ها و تلگراف‌هایی بازداشت وی را محکوم کردند.[31]

امام خمینی روز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۳ در پاسخ به نامه سیدهادی میلانی ضمن ابراز نگرانی از اوضاع کشور، نوشت:

«شیراز را به گرفتن آقای دستغیب، جهرم و حوالی آن را به گرفتن آقای سیدحسین آیت‌اللهی، تبریز را به گرفتن آقای قاضی طباطبایی، قم و تهران را به گرفتن جمعی از اهالی منبر، خراسان را به گرفتن آقای طبسی و کارهای دیگر و اصفهان را به نحو دیگر و سایر بلاد را هر یک به نحوی ناراحت و عصبانی می‌کنند...»[32]

روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۴۳ در آستانه ماه محرم که آیت‌الله قاضی در منزلی حبس خانگی شده بود، ساواک آذربایجان فهرستی از روحانیون این منطقه را تهیه کرد و برای ساواک مرکز ارسال نمود. در این فهرست، روحانیون مخالف شاه در تبریز، درجه‌بندی شده بودند و آیت‌الله قاضی در فهرست «مخالفین درجه یک حکومت» جای گرفته بود.[33]

روز 28 خرداد 1343 آیت‌الله قاضی در حبس، دچار حمله قلبی شد و به اغما رفت[34] و روز 4 تیر قرار بازداشت وی به قرار التزام عدم خروج از تهران تغییر یافت.[35] اول مرداد، ساواک مرکز به ساواک آذربایجان دستور داد: «ساعت ورود آیت‌الله قاضی به تبریز باید طوری باشد که پیشواز از وی غیرممکن باشد.»[36] روز ۸ مرداد دستور دیگری مبنی بر عدم انتشار هرگونه خبری راجع به ورود وی به تبریز را صادر کرد.[37]

آیت‌الله قاضی روز نهم مرداد 1343 به تبریز بازگشت و عوامل حکومت به گونه‌ای برنامه‌ریزی کردند که ورود او به تبریز در ساعات پایانی شب و بی‌سروصدا باشد. آیت‌الله ساعت 11 شب به تبریز وارد شد و تحت‌الحفظ به خانه‌اش رفت.[38] امام و دیگر مراجع عظام نیز پیام‌های تبریکی برای مردم آذربایجان و خود وی ارسال کردند.[39]

آیت‌الله قاضی روز ۲۱ مرداد ۱۳۴۳ در اولین سخنرانی خود پس از آزادی و رفع بیماری گفت: «خداوند در قرآن مجید فرمود اشخاصی که دست از جهاد بکشند ما آن‌ها را به جهنم خواهیم فرستاد. جهاد ما مسلحانه نیست بلکه لسانی و قلمی است و در این راه از حبس و شکنجه و قزل‌قلعه نمی‌ترسیم و از این به بعد مطابق معمول روزهای چهارشنبه به منبر می‌روم و حقایق را به مردم خواهم گفت.»[40] یک هفته بعد در ۲۸ مرداد ۱۳۴۳ وی به دستور سرلشکر پاکروان رئیس ساواک دستگیر و به تهران فرستاده شد،[41] اما به دلیل بیماری حدود 4 ماه در بیمارستان مهر تهران بستری شد.[42] امام خمینی نیز در همین ایام تلگرافی به بیمارستان مهر تهران ارسال کرد و جویای حال وی شد.[43] قاضی پس از مدتی از بیمارستان مرخص شد و در حالی که یک ماه از تبعید امام به ترکیه می‌گذشت[44] به وسیله هواپیما به عراق تبعید شد.[45]

قاضی نزدیک به هشت ماه در عراق باقی‌ ماند و پس از پایان مدت تبعید در 19 تیر 1344 به تهران بازگشت و در 24 شهریور وارد تبریز شد.[46] مردم تبریز در صدد برگزاری مراسم استقبال از وی بودند، اما مأموران ساواک به نزدیکان وی اعلام کردند چنانچه مراسم استقبال از او انجام شود، قاضی به جای تبریز، به مکران تبعید خواهد شد.[47] قاضی از ایراد سخنرانی و وعظ منع شده بود و فقط اجازه داشت به امور جاری مانند رسیدگی به وضع طلاب، نظارت، تدریس و پرداخت شهریه بپردازد. البته او پنهانی با محافل مذهبی، دانشجویان و امام خمینی ارتباط داشت.[48]

پس از آنکه امام در 13 مهر 1344 از ترکیه به عراق تبعید شد، قاضی طی تلگرامی ورود ایشان به نجف را تبریک گفت و امام نیز در 13 آبان همان سال به این تلگرام پاسخ داد. قاضی سپس در سال 1345 به سفر حج رفت و از آنجا راهی عراق شد و به دیدار امام شتافت.[49] در همین دیدار قاضی از امام اجازه و وکالت‌ تامه در امور حسبیه دریافت کرد. پس از این دیدار، اعلامیه‌های امام در نجف به تبریز منتقل و توسط وی تکثیر و در میان مردم منتشر می‌شد.[50] قاضی واسطه انتقال پیام‌ها و نوارهای سخنرانی امام علیه حکومت پهلوی بود و خانه وی محل اجتماع طرفداران امام و بحث‌های سیاسی شده بود.[51]

ادامه فعالیت‌های قاضی و همچنین سخنرانی وی در عید فطر 1347 موجبات تبعید دوباره او را فراهم کرد. وی در این سخنرانی به ابراز دشمنی با اسرائیل پرداخت. پس از این سخنرانی حکمی از مرکز دایر بر تبعید او به بافت کرمان صادر شد.[52] تألیف سفرنامه بافت و ارسال مقالاتی به زبان عربی برای مجلات خارج از کشور به خصوص لبنان از فعالیت‌های وی در تبعید شش‌ماهه است. وی در این مقالات به افشاگری علیه حکومت پهلوی می‌پرداخت.[53]

پس از پایان تبعید، ساواک در نامه‌ای به قاضی ابلاغ کرد که به جز آذربایجان، مشهد و قم جای دیگری برای سکونت انتخاب کند. سرانجام وی به زنجان تبعید شد. به هنگام ورود او به زنجان صدها نفر از بازاری‌های این شهر به دیدارش رفتند.[54] مدت اقامت اجباری قاضی در زنجان نیز شش ماه بود.[55] پس از چندی مقدمات بازگشت وی به تبریز فراهم شد.[56] قرار شد وی در تبریز بیشتر به امور شرعی بپردازد و در امور سیاسی دخالت نکند. با ورود وی به تبریز، از سوی ساواک اقداماتی برای کاستن از محبوبیت قاضی و منزوی کردن وی صورت گرفت. از جمله به طور مرتب توسط افراد مشخصی نامه‌هایی به منظور تخریب شخصیت قاضی به مراجع قم و نجف فرستاده می‌شد. ساواک، وی را «خمینی آذربایجان» می‌نامید.[57]

قاضی نیز با برگزاری مداوم مراسم روضه به مبارزه ادامه می‌داد. در یکی از همین مجالس که پس از فوت آیت‌الله حکیم منعقد شده بود، وی مرجعیت امام خمینی را مورد تأکید مجدد قرار داد.[58]

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های فعالیت‌های آیت‌الله قاضی در سال‌های منتهی به انقلاب، حمایت مالی از انقلابیون بود. وی در سال‌های دهه 1350 با اجازه‌هایی که از امام دریافت کرده بود به خانواده‌های زندانیانی که علیه حکومت شاه مبارزه می‌کردند، کمک می‌کرد.[59] او در بهمن 1352 با همکاری تعدادی از بازاریان تبریز «صندوق قرض‌الحسنه مجاهدین اسلام» را ایجاد کرد[60] که هدفش تغذیه مالی حرکت‌های ضد دولتی اعم از کمک به خانواده‌های زندانیان سیاسی و مساعدت به فعالانی بود که مجبور به ترک خانه و کاشانه خود می‌شدند.[61] دامنه این حمایت‌ها به مبارزان فلسطینی نیز ‌رسید و مبالغی برای کمک به  فلسطین جمع‌آوری و ارسال شد.[62] قاضی همچنین سعی می‌کرد رابط جریان‌های دانشجویی و نهضت امام خمینی باشد.[63] او علاوه بر هماهنگی با نمایندگان امام‌، از طریق همسر خود نیز در سازماندهی زنان در اعتراض علیه حکومت پهلوی، فعال بود.[64]

حاکم شدن «فضای باز سیاسی در ایران» که پس از پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات آمریکا به شاه دیکته شده بود، شرایط مناسب‌تری برای تداوم انقلاب در داخل کشور در دو سال پایانی حکومت پهلوی به وجود آورد. قاضی با استفاده از این موقعیت، فعالیت‌های ضد دولتی را تشدید کرد. در این شرایط مجالس روضه هفتگی وی که جلسات سیاسی و مذهبی بود، فعال‌تر از گذشته برگزار شد.[65]

هنگامی که خبر درگذشت سیدمصطفی خمینی به تبریز رسید، قاضی در 12 آبان مجلس بزرگداشتی در مسجد بادکوبه‌ای تبریز برگزار کرد.[66] در این مراسم اعلامیه‌هایی بر ضد حکومت توزیع شد. با آغاز محرم 1356ش نیز سخنرانی‌های قاضی در مخالفت با پهلوی تشدید شد.[67]

انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روز 17 دی 1356 که در آن به امام توهین شده بود باعث قیام 19 دی مردم قم و همچنین انتشار اعلامیه اعتراضی روحانیون تبریز با هدایت آیت‌الله قاضی شد.[68] سپس چهلم شهدای قم در 29 بهمن 1356 در تبریز به یک قیام وسیع علیه حکومت تبدیل شد. عزم مردم تبریز برای شرکت در مراسم چهلم شهدای قم، متعاقب دعوت ۱۱ نفر از علمای این شهر از جمله قاضی طباطبایی صورت گرفت.[69]

از آنجا که در پادگان تبریز مقاومتی علیه حکومت از سوی سربازها روی داده بود، از پادگان‌‌های دیگر نیروهایی برای سرکوب قیام به تبریز فرستاده شد. آیت‌الله قاضی نیز برای جلوگیری از کشتار بی‌گناهان، اقدامات وسیعی انجام داد.[70] او همچنین طی اعلامیه‌ای مردم را به حفظ آرامش در شهر دعوت کرد. این اعلامیه در روز ۳۰ بهمن به امضای ۱4 نفر دیگر از علمای تبریز رسید.[71]

دولت به تلافی قیام 29 بهمن تبریز، تظاهراتی به طرفداری از حکومت در 20 فروردین 1357 ترتیب داد، ولی قاضی مردم را از شرکت در آن تظاهرات منع کرد.[72]

مراسم چهلم شهدای 29 بهمن تبریز در 10 فروردین 1357 در یزد برگزار شد و همزمان با مراسم چهلم شهدای یزد، آیت‌الله قاضی روز 19 اردیبهشت 1357 را عزای عمومی اعلام کرد و از مردم خواست تعطیلی و اعتصابات را ادامه دهند. این وقایع با حمله مأموران دولتی به منازل علما در قم مصادف شد. در جریان این حوادث آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی دچار حمله قلبی شد و از 19 تا 24 اردیبهشت بازار تبریز به خواست آیت‌الله قاضی تعطیل شد.

روز 15 خرداد 1357 به توصیه آیت‌الله قاضی بازار تبریز بسته شد و سخنرانی‌هایی به مناسبت این روز انجام گرفت. 10 روز بعد مأموران دولتی به مدرسه علوم دینی در محله ششکلان تبریز حمله و طلاب را مورد ضرب ‌و شتم قرار دادند.[73]

پس از فوت شیخ احمد کافی در 30 تیر 1357، به دعوت آیت‌الله قاضی مجلسی برای بزرگداشت وی در تبریز تشکیل شد که به صحنه اعتراض علیه حکومت پهلوی تبدیل گردید.[74]

قاضی بعد از فاجعه ۱۷ شهریور تهران، دستور اعتصاب و تعطیلی عمومی بازار تبریز را صادر کرد. وی در پی محاصره منزل امام خمینی توسط نیروهای امنیتی عراق در مهر سال 1357، تلگراف شدیدالحنی به سفارت عراق در تهران مخابره کرد. پس از هجرت امام به پاریس نیز، تلگرافی به رئیس‌جمهور فرانسه با مضمون احترام به امام ارسال کرد. در ۲۴ مهر ۱۳۵۷ به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور تهران که مقارن با سالگرد شهادت حاج آقا مصطفی نیز بود مجلس بزرگداشتی به دعوت آیت‌الله قاضی در تبریز برگزار شد. در آستانه پیروزی انقلاب، منزل آیت‌الله قاضی به محل جلسات متعدد سازماندهی، تظاهرات، تهیه و تکثیر و توزیع اعلامیه‌های امام تبدیل شده بود. به دعوت وی وعاظ انقلابی به تبریز دعوت می‌شدند و این دعوت‌ها تا پیروزی انقلاب ادامه داشت.[75] به همین دلیل ساواک موضوع ترور شخصیتی وی را مجدداً در دستور کار قرار داد. در این رابطه در آبان 1357 نامه‌ای با امضای امام جعل شد که در آن به آقای قاضی توهین شده بود. امام با اطلاع از این ترفند، در نامه‌ای به آقای قاضی، وی را «شخصیت محترم و از دوستان قدیمی خود و خدمتگزار به اسلام و مسلمین» خواند.[76] با نامه امام، تلاش حکومت پهلوی برای ایجاد فتنه نقش بر آب شد.

پس از ورود امام به ایران، آیت‌الله قاضی در 15 بهمن 1357 به دیدار ایشان رفت.[77] وی پس از پیروزی انقلاب نیز در روز ۲۴ بهمن در تهران به حضور امام رسید. پس از این دیدار وی از مردم تبریز خواست از ساعت ۱۰ شب تا ۶ صبح در شهر تردد نکنند تا امکان دفع حملات مسلحانه ضد انقلاب برای نیروهای انقلابی میسر شود.[78] قاضی در روزهای بعد کمیته‌های انقلاب را برای برقراری نظم و امنیت و نهادی جدید متشکل از افراد نیروی هوایی، همافران و جوانان ذیصلاح تبریز برای برقراری امنیت در شهر تأسیس کرد.[79] همچنین برای مراقبت از سلاح‌های پادگان تبریز افرادی امین را مأمور مراقبت از پادگان کرد. بازگشایی بازار تبریز و کارخانجات، جلوگیری از تعرض به جان و مال مردم، جلوگیری از اقدامات خودسرانه و جلوگیری از حیف‌ومیل بیت‌المال از دیگر اقدامات وی بود.[80] وی سپس از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه تبریز انتخاب شد.[81]

وی سرانجام در 10 آبان 1358 همزمان با عید قربان بعد از اقامه نماز عید در راه بازگشت به منزل توسط اعضای گروه فرقان به شهادت رسید.[82] عامل ترور، سه گلوله به سوی او شلیک کرد که یکی از آنها به سر و یکی به کتف اصابت نمود.[83] محمد متحدی از عناصر فعال گروه فرقان عامل اصلی ترور بود.[84] قاضی در خطبة نماز گفته بود: «مرا تهدید به قتل می‌کنند، من از شهادت نمی‌ترسم و آماده‌ام. از خدا می‌خواهم.»[85] وی که به عنوان «اولین شهید محراب» شناخته شد، پس از تشییع در مسجد مقبره تبریز به خاک سپرده شد.[86] پس از شهادت او، از سوی امام خمینی پیامی انتشار یافت.[87]

روز 18 دی 1358 اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان و 45 نفر از اعضای این گروه دستگیر شدند. آنان در دادگاه اعتراف کردند که ترور آیت‌الله قاضی طباطبایی کار آنان بوده است.[88]

شهید قاضی طباطبایی آثاری در زمینه علوم اسلامی بر جای گذاشت. برخی آثار وی به زبان عربی است. کارهای علمی قاضی دو دسته است: آثاری در رشته‌های مختلف علوم اسلامی؛ و تعلیق، تصحیح و تحشیه و مقدمات بر آثار دیگر علما. از شهید قاضی 43 کتاب و تعدادی مقاله در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی باقی مانده است.[89] وی قریحه شاعری داشت و اشعاری سروده است.

تأسیس و بازسازی مساجد و دیگر بناهای عام‌المنفعه از جمله فعالیت‌های آیت‌الله قاضی بود. وی در ساخت و بازسازی مساجد طوبائیه، ارزیل واقع در قریه ارزیل، مسجد امام حسین(ع) واقع در تبریز، مسجد آیت‌الله حکیم و مسجد شعبان اقداماتی انجام داد.[90]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. نیکبخت، رحیم و اسماعیل‌زاده، صمد، زندگی و مبارزات آیت‌الله قاضی طباطبایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 89.

[2]. جلوه محراب، شهید آیت‌الله‌ سیدمحمدعلی‌ قاضی‌ طباطبایی‌، مرکز بررسی‌ اسناد تاریخی‌‌، ۱۳۷۸، ص 7.

[3]. جلوه محراب، ص 4.

[4]. علمای مجاهد، محمدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1382، ص 349.

[5]. علمای مجاهد، همان.

[6]. جلوه محراب، ص 5 - 6.

[7]. «اسناد انقلاب اسلامی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، 1374، ص 47.

[8]. بهبودی، هدایت‌الله، تبریز در انقلاب، عروج، 1383، ص 69.

[9]. نیکبخت، ص 171.

[10]. علمای مجاهد، ص 350.

[11]. خاطرات 15 خرداد، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ج 3، تبریز، قسمت دوم، ص 132.

[12]. جلوه محراب، ص 57.

[13]. علمای مجاهد، ص 350.

[14]. روزشمار ۱۵ خرداد، ۱۳۴۲ (اول تیر تا ۱۵ مرداد)، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ۱۳۹۸، ص ۵۳۰.

[15]. علمای مجاهد، ص 350.

[16]. روزشمار ۱۵ خرداد، ۱۳۴۲ (۱۶ مرداد تا 31 شهریور)، ص ۱۱۹.

[17]. همان، ص ۱۶۲.

[18]. همان، ص ۱۸۳.

[19]. همان، ص ۲۱۴.

[20]. همان، ص ۲۸۳.

[21]. همان، صص ۳۹۴ - ۳۹۶.

[22]. نیکبخت، همان، ص 193.

[23]. جلوه محراب، ص 93 - 95.

[24]. نیکبخت، ص 197.

[25]. جلوه محراب، همان ص 106.

[26]. جلوه محراب، ص 123.

[27]. روزشمار ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ (اول فروردین تا ۱۵ اردیبهشت)، ص ۳۷۴.

[28]. بهبودی، تبریز در انقلاب، ص 115.

[29]. جلوه محراب، ص 116.

[30]. جلوه محراب، ص 135 - 136.

[31]. نیکبخت، ص 205.

[32]. روزشمار 15 خرداد، 1343(اول فروردین تا 15 اردیبهشت)، ص 512.

[33]. روزشمار 15 خرداد، 1343(16 اردیبهشت تا 31 خرداد)، ص ۱۰۱.

[34]. روزشمار 15 خرداد، همان، ص 415.

[35]. روزشمار ۱۵ خرداد، ۱۳۴3 (اول تیر تا 31 شهریور)، ص 33.

[36]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۱۹۰.

[37]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۲۴۷.

[38]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص 255.

[39]. نیکبخت، ص 206.

[40]. روزشمار ۱۵ خرداد، ۱۳۴۳ (اول تیر تا ۳۱ شهریور)، همان، ص ۳۲۳.

[41]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۳۵۳.

[42]. جلوه محراب، ص 176.

[43]. علمای مجاهد، همان ص.

[44]. همانجا.

[45]. جلوه محراب، ص 181.

[46]. علمای مجاهد، ص 350.

[47]. جلوه محراب، ص 190.

[48]. بهبودی، تبریز در انقلاب، ص 138.

[49]. جلوه محراب، ص 212.

[50]. جلوه محراب، ص 217.

[51]. جلوه محراب، ص 371 - 373.

[52]. جلوه محراب، ص 232 - 234.

[53]. نیکبخت، ص 241.

[54]. جلوه محراب، ص 305 - 334.

[55]. نیکبخت، ص 247 - 250.

[56]. جلوه محراب، ص 343.

[57]. جلوه محراب، ص 389.

[58]. جلوه محراب، ص 366.

[59]. جلوه محراب، ص 375.

[60]. بهبودی، تبریز در انقلاب، ص 165.

[61]. نیکبخت، ص 265.

[62]. جلوه محراب، ص 377.

[63]. نیکبخت، ص 268.

[64]. نیکبخت، ص 315 ـ 312.

[65]. علمای مجاهد، ص 351.

[66]. بهبودی، تبریز در انقلاب، ص 202.

[67]. علمای مجاهد، ص 351.

[68]. بهبودی، تبریز در انقلاب، ص 219.

[69]. روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تقویم ۲۹ بهمن ۱۳۵۶.

[70]. نیکبخت، ص 286.

[71]. روزشمار انقلاب اسلامی، همان، تقویم 30 بهمن ۱۳۵۶.

[72]. علمای مجاهد، ص 351.

[73]. بهبودی، تبریز در انقلاب، ص 345.

[74]. علمای مجاهد، ص 352.

[75]. علمای مجاهد، همان ص.

[76]. صحیفه امام، ج 4، ص 454.

[77]. سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش مقالات، مقاله: «10 آبان سالروز شهادت اولین شهید محراب، شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی‌طباطبایی».

[78]. غنی‌یاری، محسن، روزشمار تاریخ معاصر ایران، جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹۲، ص ۷۳.

[79]. سایت مرکز بررسی، همان مقاله.

[80]. نیکبخت، ص 351.

[81]. جلوه محراب، ص 17.

[82]. روزنامه جمهوری اسلامی، 12 آبان 1358، ص 1 - 2.

[83]. غائله چهاردهم اسفند، ظهور و سقوط ضدانقلاب، انتشارات نجات، 1364، ص 99.

[84]. رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، ص ۵۴۵.

[85]. روزها و رویدادها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت، 1379، ص 388.

[86]. روزنامه اطلاعات، 12 آبان 1358، ص 9.

[87]. صحیفه امام، ج 10، ص 420 - 421.

[88]. روزنامه اطلاعات، 22 دی 1358، ص 1.

[89]. جلوه محراب، ص 7 - 9.

[90]. جلوه محراب، ص 22 - 23.



 
تعداد بازدید: 87


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: