صبح بیداری
بعد از آزادی نمیدانستم که باید چه کار بکنم، در بلاتکلیفی، گیجی ومنگی قرار داشتم. همه کسانی که آن روزها آزاد میشدندچنین حالت و وضعی داشتند. در فکر بودم که اطلاعات و تجربیاتم را در اختیار این و آن قرار دهم تا حداقل اشتباهات گذشته تکرار نشود لذا در برخی شهرها مثل: قم، قزوین، دماوند و تهران با بعضی از بر و بچهها جلساتی داشتیم. در این جلسات من اصلاً راجع به خودم، مبارزاتم، شکنجهها و زندانم صحبت نمیکردم فقط جریانشناسی...